نمایشنامهٔ عاشقی با طعم سیب نقد و بررسی شد
نمایش نامهٔ «عاشقی با طعم سیب»، نخستین نمایش نامهٔ بهار مهرنژاد محسوب میشود که پیش از این در روزنامه نگاری فعالیت داشته است و نویسنده از تجربیات روزنامه نگاری خود برای نگارش استفاده کرده است.
ایلنا: چهاردهمین نشست «صحنه کاغذی» فرهنگسرای فردوس که به خوانش، معرفی و نقد و بررسی نمایش نامهٔ «عاشقی با طعم سیب» نوشتهٔ بهاره مهرنژاد اختصاص داشت، حسن پارسایی (منتقد، نویسنده و پژوهشگر) و بهزاد صدیقی (نمایش نامه نویس، منتقد و پژوهشگر) به نقد و بررسی این اثر پرداختند.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای فردوس، در این نشست بهزاد صدیقی ضمن معرفی نمایش نامهٔ «عاشقی با طعم سیب» که در مجموعه نمایش نامههای «بهین» انتشارات افراز و به عنوان یکی از آثار برگزیدهٔ نخستین جشنوارهٔ نمایش نامه نویسی افراز منتشر شده بود، گفت: نمایش نامهٔ «عاشقی با طعم سیب»، نخستین نمایش نامهٔ بهار مهرنژاد محسوب میشود که پیش از این در روزنامه نگاری فعالیت داشته است و نویسنده از تجربیات روزنامه نگاری خود برای نگارش استفاده کرده است.
وی در ادامه افزود: بر اساس این تجربه، نویسنده داستان نمایش نامهاش را روان پیش میبرد و دیالوگها ساده و روان هستند و مسائل آدمهای نمایش نامهاش، مسائلی است که پیرامون زندگی روزمرهٔ ما بسیار دیده میشود.
این نمایش نامه نویس همچنین اضافه کرد: از آنجایی که قصه روان و به سادگی پیش میرود، اما بعد از صحنههای اول، متن دچار یکنواختی میشود و دیگر همه چیز در سطح میگذرد. شاید اگر نویسنده از دراز گویی و اطناب نمایش نامهاش کم میکرد و به جای آن به عمق بخش روابط آدمها و شخصیتپردازی آنها میپرداخت ما شاهد نمایش نامهٔ بهتری میشدیم، اما متاسفانه به دلیل همین در سطح قرار گرفتن موضوع و گفت گوی آدمها، دیالوگها نتوانستهاند به صورت نمایشی درآیند و ما شاهد لایههای زیرین و درونی گفتوگوی آنها باشیم.
صدیقی در بخش دیگرچهاردهمین نشست «صحنه کاغذی» تصریح کرد: از آنجا که نویسنده براساس یک واقعهٔ عینی دست به نگارش این نمایش نامه زده و دربند حرفها و بگو مگوهای دو شخصیت اصلی داستان نمایش نامهاش شده، از عمق بخشی به دیالوگها و شخصیتهایش غافل مانده است. به نظر میرسد نمایش نامهٔ «عاشقی با طعم سیب» میبایست یک بار دیگر بازنویسی شده تا مشکلات اولیهٔ آن برطرف شود.
در ادامهٔ این نشست، حسن پارسایی مهمان «صحنه کاغذی» فرهنگسرای فردوس در ابتدای سخنان خود ضمن ارائهٔ خلاصهای از نمایش نامه و نیز با اشاره به این مسئله که اصولا مهمترین عنصر نمایش نم رویکرد دو نگاه، هر نمایش نامهای طرح اولیهٔ نویسنده است، گفت: اگر طرح اولیه متمایز و شاخص باشد و در آثار دیگران این طرح قبلن نوشته نشده باشد، میتوان به کار نویسنده جدی نگاه کرد.
وی با اشاره به جملهٔ یکی از منتقدان مهم انگلیسی به نام رایموند ویلیام که در کتاب خود به نام نمایش نامه نویسی از ایبسن با الیوت اگر یک طرح خوب و زیبا باشد و دو نویسنده از آن استفاه کنند به شرط آنکه دیدگاههای متفاوتی را ارائه دهند، گفت: در این باره این منتقد نمایش نامهٔ «مرغ دریایی» آنتوان چخوف و «مرغابی وحشی» هنر یک ایبسن را مثال میزند که هر دو شباهتها و تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند و هر دو نمایش نامهٔ کاملن متفاوتی شده است.
پارسایی در ادامه گفت: براساس نشانههایی که در داستان نمایش نامهٔ «عاشقی با طعم سیب» دیدهام، نویسنده در داستان این نمایش نامه از فیلم «ضیافت» مسعود کیمیایی الگو برداری کرده است. برای اینکه دو شخصیت نمایش نامه از قبل قرار گذاشتهاند که چند سال بعد در یک زمان و مکان خاصی- کافه – با همدیگر ملاقات کنند. اتفاقن صاحب کافه یا کافه چی هم یک شخصیت ارمنی است. این موضوع در فیلم ضیافت هم دیده میشود. با این تفاوت که در آن فیلم شخصیتها چند پسر جوان هستند و در این نمایش نامه یک زوج زن و مرد البته مسعود کیمیایی یک بخش از داستان فیلمش را در بیرون از کافه روایت و تصویر میکند. در این نمایش نامه فقط موضوع تغییر کرده و به کثرت گراییده است. کیمیایی اما برای دیدار شخصیتهایش در آن فیلم کنش در اماتیک قائل میشود در این نمایش نامه این مسئله به چشم نمیخورد. نویسندهٔ «عاشقی با طعم سیب» میتوانست قصهٔ نمایش نامهاش را در جای دیگری و خارج از کافه انتخاب کند برای اینکه در این شکل هیچ فرق و کمکی به آدمهای قصهاش نکرده است.
این منتقد و پژوهشگر در ادامه گفت: از سوی دیگر شیوهٔ پردازش نویسنده در این اثر نیز دچار نقصان و کاستی شده است و داستان نمایش نامه که با حرف آدمها صرفا پیش میرود، به تدریج خسته کننده و طولانی میشود و به همین دلیل داستان، حاکم بر ساختار آن است. ضمن آنکه آدمها آن قدر حرافی میکنند که همین مسئله، نمایش نامه را طولانی میکنند در واقع آنها به اندازهٔ یک رمان حرف میزنند و با یکدیگر گفتوگو میکنند.
این مترجم و نمایش نامه نویس در بخش دیگری از صحبتهای خود در این نشست گفت: شخصیتهای این نمایش نامه در همان جلسهٔ اول همه حرفهای اصلی و مهم خود را بیان میکنند و به همین دلیل در ادامه که به صحبت میپردازند چیزی برای گفتن ندارند و موقعیتها و فضا یکنواخت است.
پارسایی افزود: در این اثر همچنین کنش در اماتیک مهمی دیده میشود در صورتی که این یکی از عناصر مهم نمایش نامه نویسی است و دیالوگهای بیرونی تبدیل به دیالوگهای درونی و نمایش شود و منجر به کنش درونی کردند و اگر این اتفاق در نمایش نامه نیفتد، در واقع اینها از دیالوگهای نمایش فاصله دارند و دیگر دیالوگ نیستند. به همین دلیل نمایش نامه بیشتر برای خواندن به نظر میرسد تا اینکه برای دیده شدن در روی صحنه و یک اجرای صحنهای نوشته شده باشد.
پارسایی در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه عنوان نمایش نامه با مضمون آن در تضاد است چون سیب در اینجا نشانهٔ گناه است و نه نشانهٔ آرزو و عشق، گفت: ما در مجموع هرچند که عنوان اثر، نام جذابی است و خواننده را ترغیب به خواندن میکند اما نمایش نامهٔ عاشقی با طعم سیب موقعیتهای در اماتیک، غایب است و دیالوگهای آن منجر به کنش درونی نمیشود به همین دلیل مخاطب حرفهای تئاتر را راضی نمیکند.
بهزاد صدیقی در پایان خاطرنشان کرد: به هر حال نمایش نامهٔ عاشقی با طعم سیب حاصل نگاه نویسنده به دنیای پیرامون زندگی و برگرفته از یک واقعیت عینی است و با همهٔ قوتها و ضعفهایش، در یک بازنویسی میتواند تبدیل به اثر صحنهای خوبی شود والبته حاصل و دست آورد نخستین تجربهٔ نویسنده و نخستین تجربهٔ نمایش نامه نویسی افراز و بر آیند نگاه و نظر هیئت داوران این جشنواره نسبت به نمایش نامههای شرکت کننده آن است. هرچند که در مجموعه نمایش نامههای بهین آثار شاخص و مهم کم نقص دیگری نظیر نمایش نامهٔ «بازی نامه حاسد و نمّام» نوشتهٔ مهدی میر باقری، از برگزیدگان این جشنواره منتشر شده است.
در پایان چهاردهمین نشست «صحنه کاغذی» فرهنگسرای فردوس از مهمان برنامه تقدیر شد.