خبرگزاری کار ایران

گزارش میدانی ایلنا از باربران بازار تهران؛

بار سنگین بر دوش نوجوان ۱۶ساله و پیرمرد ۷۰ ساله/ اینجا «چرخ‌های ۲۰ میلیونی» بیشتر از «انسان‌ها» ارزش دارند!

بار سنگین بر دوش نوجوان ۱۶ساله و پیرمرد ۷۰ ساله/ اینجا «چرخ‌های ۲۰ میلیونی» بیشتر از «انسان‌ها» ارزش دارند!

فقط ۹۰۰ بیمه شده در میان خیل عظیم باربران

در قلب تپنده‌ی اقتصاد پایتخت، جایی که پول و کالا لحظه‌ای از حرکت نمی‌ایستند، «لشکری نامرئی» وجود دارد که بارِ سنگینِ تجارت سنتی را بر دوش می‌کشد؛ لشکری که سلاحش زورِ بازو و سهمش از سفره‌ی بازار، تنها فرسودگی زودرس است. گزارش پیش‌رو، روایت خبرنگار ایلنا از دالان‌های بازار تهران است؛ جایی که نوجوان ۱۶ ساله و پیرمرد ۷۰ ساله در یک نقطه به هم می‌رسند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، از پله‌های متروی ۱۵ خرداد که بالا می‌آیی، هیاهوی بازار مثل یک موج سنگین به صورتت می‌خورد. اینجا همه در شتاب‌اند؛ خریدارانی که به دنبال ارزان‌ترین‌ها هستند و فروشندگانی که ویترین‌ها را بزک می‌کنند. اما در این میان، نیروی سومی هم هست که حکم «نخ تسبیح» را دارد. باربرانی که میان دو قطب خریدار و فروشنده، بارِ اصلی اقتصادِ سنتی را بر دوش می‌کشند. اما عجیب است که در این تراکم جمعیت، این آدم‌ها نامرئی‌ترین مهره‌های بازی هستند. چشم‌ها یا از روی آن‌ها عبور می‌کند یا با نگاهی بی تفاوت، آن‌ها را سدِ معبری می‌بیند که فقط باید از کنارشان رد شد. اما واقعیت این است: سود این بازار بدون این چرخ‌ها، حتی یک وجب هم جابه‌جا نمی‌شود. 

از نوجوانی تا پیری؛ چرخه فرسودگی

در بازار، سن و سال معنای عجیبی دارد. اینجا هم نوجوان ۱۶ساله را می‌بینی که با تمام توان و زورِ بازو چرخ می‌کشد، و هم پیرمردی که زیر بار، زاویه‌ای تند با زمین ساخته است. لشکری از کارگران که نه در آمارهای رسمی جای درستی دارند و نه چتر حمایتی قانون کار بالای سرشان است. 

در مسیر «آهنگران» به سمت «سبزه میدان»، به پیرمردی برمی‌خورم که تمام هویتش گره خورده به دسته فلزی چرخش. ۷۰ سال سن دارد و ۳۰ سال است که شناسنامه‌اش را در همین دالان‌ها جا گذاشته. با صدایی که به سختی از میان هیاهو شنیده می‌شود، می‌گوید: 

«۳۰ساله کارم همینه. ماهی ۱۵ تومن تهش برام می‌مونه، اما دریغ از یک روز بیمه. فردا که کمرم از کار بیفته، انگار نه انگار که ۳۰ سال اینجا جوونی دادم.» 

بار سنگین بر دوش نوجوان ۱۶ساله و پیرمرد ۷۰ ساله/ اینجا «چرخ‌های ۲۰ میلیونی» بیشتر از «انسان‌ها» ارزش دارند!

استثمار در قالب درآمد اسمی

کمی آن‌سوتر، نگاهم در نگاه مرد مسنی گره می‌خورد که صورتش از آفتاب و گردِ بازار سوخته است. اهل ایلام است و ۴۰ سال غربت را در تهران تاب آورده. وقتی از حال‌وروزش می‌پرسم، پوزخندی می‌زند: 

 «ما کلاً بدبختیم بابا! از شهر خودمون اومدیم برای کار، اما بعد ۴۰ سال، تازه ۱۵ سال برام بیمه رد شده، اونم چون زیر نظر یه مغازه‌دار بودم. یه روز خوش نداریم که بگیم خیالمون راحته و می‌تونیم به خانواده برسیم.» 

نکته اینجاست که در بازار، درآمدها فریبنده‌اند. شاید در نگاه اول، درآمد ۲۰ تا ۳۰ میلیونی برخی باربران مستقل، از حداقل دستمزد قانون کار بالاتر به نظر برسد، اما وقتی این رقم را در ترازوی هزینه‌های کمرشکن مسکن در پایتخت، فقدان بن کارگری و هزینه‌های درمان قرار می‌دهیم، این درآمد چیزی جز «بخور و نمیر» نیست. عمق این ناامیدی را می‌توان در حرف‌های عموقاسم ۵۰ ساله هم شنید: 

«۲۵ساله اومدم تهران، کارم بازار بوده، اما نه بیمه دارم، نه آینده‌ای. ماهی ۱۵ تا ۲۰ تومن درمی‌آرم که عملاً خرج اجاره خانه می‌شه و از خرج زندگیم برنمی‌آم.» 

نسل جدید؛ تلاش برای بقا در خلأ قانونی

اما بازار، پیر و جوان نمی‌شناسد. پسر جوانی را می‌بینم ۲۳ ساله، که باری به حجم یک خودروی سواری را روی چرخ کوچکش مهار کرده است. اهل اسلامشهر است و هر روز این مسیر را می‌آید. او روزی ۱ تا ۱.۵ میلیون درآمد دارد که ماهی حدود ۳۰ میلیون تومان می‌شود. اما او هم امنیت ندارد؛ یک مغازه‌دار او را بیمه کرده، اما خودش باید ماهانه ۲ میلیون تومان پول بیمه را از جیبش بپردازد تا فردا بازنشستگی داشته باشد؛ او می‌گوید: «اگه خودم به فکر نباشم، فردا که از پا افتادم کسی یه لیوان آب دستم نمی‌ده.» 

اینجا تفاوتی نمی‌کند؛ چه باربر مستقل باشی و چه مثل «امیر» ۱۶ساله برای یک شرکت کار کنی. امیر که از ۷ صبح تا ۷ شب در بازار می‌دود، درباره شرایط کارش می‌گوید: 

 «روزی ۱ تا ۱.۵ میلیون برام درمی‌آد. پول من رو تا حالا نخوردن، ولی بعضی صاحب‌بارها هستن که نامردی می‌کنن و پول باربر رو نمی‌دن. بیمه؟ نه بابا! شهرداری هم کاری باهامون نداره. تنها چیزی که هست اینه که نباید به کسی بخوریم، همین.» 
بار سنگین بر دوش نوجوان ۱۶ساله و پیرمرد ۷۰ ساله/ اینجا «چرخ‌های ۲۰ میلیونی» بیشتر از «انسان‌ها» ارزش دارند!

برای واکاوی دقیق‌تر این شرایط، با کاظم احمدیان، دبیر انجمن صنفی کارگران باربر شهر تهران که خود سابقه‌ی فعالیت رسانه‌ای و دغدغه‌های دیرین کارگری دارد، به گفتگو نشستیم. 

وی با اشاره به اینکه کارگران باربر به صورت پراکنده و چرخشی در محل‌های اشتغال، ترمینال‌ها و بازار فعالیت می‌کنند، تأکید کرد که ماهیت کار آن‌ها به دلیل سنگینیِ طاقت‌فرسا، به‌ویژه در بخش اسباب‌کشی، چنان فرسایشی است که بسیاری از این کارگران بیش از شش یا هفت سال و در نهایت یازده سال دوام نمی‌آورند؛ هرچند کسانی هم هستند که ۲۰ تا ۳۰ سال در این شرایط جان‌فرسا مانده‌اند. 

بحران بیمه و فراموشی دولت و مجلس

احمدیان در تشریح وضعیت بیمه‌ای این قشر تصریح کرد: «در بازار، این کارگران بارهایی را برای مغازه‌داران و خریداران جابه‌جا می‌کنند و مبالغ متغیری می‌گیرند، اما در جایی مستقیم مستقر نیستند که بیمه اجباری برای آن‌ها تعریف شود. متأسفانه حدود ۱۵ سال است که سهمیه بیمه دولتی قطع شده و دولت دیگر حق بیمه‌ای پرداخت نمی‌کند تا این افراد تحت پوشش قرار گیرند. این مشکل بزرگی است، چرا که این قشر کارفرمای مشخصی ندارند.» 

وی ادامه داد: «درحالی که دغدغه‌ی اصلی این کارگران بیمه تأمین اجتماعی است، تنها تعداد اندکی از طریق برخی بازاریان و با پرداخت حق بیمه از جیب خودشان بیمه می‌شوند؛ آن هم به صورت غیرمستمر که ممکن است هر لحظه قطع شود. کارفرمایان حتی نوشته و مدارکی از این‌ها می‌گیرند که هر زمان دلخواهشان بود لیست بیمه را رد نکنند. ما بارها با سازمان تأمین اجتماعی، دولت و مجلس مکاتبه کرده‌ایم. با کمیسیون اجتماعی مجلس و رئیس آن صحبت کرده‌ایم، اما متأسفانه مجلس و دولت کارگران باربر را فراموش کرده‌اند و صدای این‌ها به جایی نمی‌رسد.» 

آمار تکان‌دهنده: فقط ۹۰۰ بیمه شده در میان خیل عظیم باربران

دبیر انجمن صنفی کارگران باربر تهران با استناد به آمارهای رسمی سازمان تأمین اجتماعی گفت: «طبق آخرین جلسه‌ای که با مدیرکل نام‌نویسی این سازمان داشتیم، تنها حدود ۹۰۰ و اندی باربر بیمه‌شده فعال در کل شهر تهران اعلام شده است. یعنی در بازاری که امروز گزارش تهیه کردید، تنها ۱۰۰ نفر بیمه‌شده فعال هستند که این رقم در مقابل جمعیت عظیم باربران عملاً هیچ است. انجمن صنفی نیز تا این لحظه نتوانسته گره‌گشایی جدی در دولت و مجلس داشته باشد.» 

وی با تأکید بر لزوم تعلق گرفتن «سختی کار» به این قشر، افزود: «کار این عزیزان بسیار سخت است و حتی در صورت بیمه شدن، باید ۵ تا ۸ درصد حق سختی کار به آن‌ها تعلق بگیرد تا با سنوات کمتری بازنشسته شوند. جابه‌جایی بار به ستون فقرات این افراد آسیب جدی وارد می‌کند و آن‌ها نمی‌توانند ۳۰ یا ۳۵ سال زیر این بار طاقت بیاورند.» 

فراخوان به بزرگان جامعه کارگری

احمدیان با اشاره به دغدغه‌های فعالان کارگری خاطرنشان کرد: «ما از هیئت مدیره سازمان تامین اجتماعی می‌خواهیم که به انجمن صنفی و کارگران باربر کمک کنند. این قشر هم مانند کارگران ساختمانی نیازمند حمایت و پوشش بیمه‌ای هستند تا آتیه‌ای برای خود و خانواده‌شان داشته باشند؛ هرچند متأسفانه نه وزارت کار و نه سازمان تأمین اجتماعی هیچ آمار دقیق و پلتفرمی از تعداد کل این کارگران ندارند.» 

گرانی ابزار کار؛ چرخ‌های ۲۰ میلیونی

وی درباره هزینه‌های جانبی این کار گفت: «درآمد این کارگران متغیر است؛ عده‌ای که با مغازه‌داران خاص کار می‌کنند تا ۱۲ ساعت کار در روز ممکن است حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیون تومان درآمد داشته باشند، اما این رقم ثابت نیست و بسیاری به صورت آزاد و عبوری کار می‌کنند. در این میان، هزینه ابزار کار هم سرسام‌آور شده است. در حالی که زمانی یک چرخ‌دستی با ۱۵ میلیون تومان خریداری می‌شد، اکنون به دلیل تورم، قیمت خرید یک چرخ به بیش از ۲۰ میلیون تومان رسیده است که این هزینه تماماً بر عهده خود کارگر است، در حالی که این چرخ نه روغن مصرف می‌کند و نه گازوئیل، بلکه فقط با توان جسمی کارگر حرکت می‌کند.» 

نقد صریح به عملکرد شهرداری تهران

دبیر انجمن صنفی کارگران باربر با انتقاد از عملکرد شهرداری تهران اظهار داشت: «ما از شهرداری تهران می‌خواهیم در ساماندهی این کارگران، تهیه لباس کار متحدالشکل و ابزار کار همکاری کند. متأسفانه شهرداری تا کنون نه لباس کاری داده و نه در حق بیمه مشارکت کرده است. بارها جلسه گذاشتیم، اما فقط به تهیه هویت و گذاشتن دو-سه کانکس در بازار اکتفا کردند. شهرداری با آن توان مالی خوب، می‌تواند درصدی از هزینه بیمه این کارگران را بر عهده بگیرد و مابقی را خود کارگران به صورت تعاونی تقبل کنند. ما با معاونت اجتماعی شهرداری نامه‌نگاری کردیم، اما تا کنون خبری نشده است. شهرداری و تأمین اجتماعی هیچ‌کدام عملاً پای کار نیستند.» 

فرجام سخن: استثمار در سایه‌ی سکوت و نمایش‌های بی‌حاصل

آنچه در دالان‌های بازار تهران می‌گذرد، نه یک فعالیت اقتصادی معمول، که شکلی عریان از استثمار نیروی کار در قرن جدید است. در حالی که چرخ‌های تجارت در قلب پایتخت بر روی استخوان‌های فرسوده‌ی باربران می‌چرخد، نهادهای متولی از مجلس و دولت گرفته تا شهرداری و سازمان تأمین اجتماعی، تنها به تماشای این «لشکر نامرئی» نشسته‌اند. 

در این میان، نقش شهرداری تهران بیش از هر نهاد دیگری زیر علامت سؤال است. بهتر است مدیران شهری به جای حرکت‌های نمایشی و برپا کردن میزهای خدمتِ بی‌خروجی در سطح شهر، به وظایف اصلی و قانونی خود بازگردند. گویا تمام همت و توان نظارتی شهرداری، صرف تقابل با دست‌فروشان و اقشار ضعیفی می‌شود که انگار صرفاً چون زورِ ساختار شهری به آن‌ها می‌رسد، هدف قرار می‌گیرند؛ اما وقتی نوبت به مسئولیت‌پذیری در قبال معیشت، بیمه و ساماندهی هزاران باربر در دل بازار می‌رسد، سکوت جایگزین وظیفه می‌شود. وقت آن رسیده است که شهرداری وظایف اصلی خود را در قبال این کارگران شریف انجام دهد.

حقیقت تلخ بازار این است: اینجا «چرخ‌های ۲۰ میلیونی» بیش از «انسان‌ها» ارزش دارند. اگر کمر کارگری زیر بارِ بی‌عدالتی خرد شود، به سادگی با نیروی تازه‌نفس دیگری جایگزین می‌گردد تا چرخِ سودجویی از حرکت نایستد.

گزارش: سعید حسام الدینی

 

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز