حمیدرضا نعیمی در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
بیضایی از تقدسگرایی بیزار بود
نوشتن بیضایی تمام شد اما تأویل ادامه دارد...
حمیدرضا نعیمی در رابطه با فقدان بهرام بیضایی (درامنویس،نمایشپژوه و کارگردان) میگوید: اگر بهرام بیضایی امروز نیست، شاید به این دلیل است که نوشتنش دیگر ادامه پیدا نکرد؛ اما تاویل اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی بیضایی در آثار دیگران ادامه پیدا خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بهرام بیضایی (نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما)، روز پنجشنبه پنجم دیماه، در روز تولدش چهره در نقاب خاک کشید.
بهرام بیضایی زاده سال ۱۳۱۷ بود و طی سالهای حیاتش (چه در زمینه تالیف آثار پژوهشی و نمایشنامه؛ و چه در زمینه اجرای آثار تئاتری)، خدمات ارزندهای به ادبیات نمایشی و تئاتر ایران ارائه کرد. شاید اگر کتاب «نمایش در ایران» او نبود؛ آن وجهه تاریخی نمایش در ایران دچار تحریف میشد یا حتی از بین میرفت؛ هر چند کار بهرام بیضایی در این زمینه ناتمام ماند و کامل نشد!
بهرام بیضایی پس از مهاجرت از ایران، از سال ۱۳۹۱ به اجرای آثارش در آمریکا پرداخت.
حمیدرضا نعیمی (نویسنده، کارگردان تئاتر و مدرس دانشگاه)، در واکنش به خبر درگذشت این هنرمند گفت: از زمانی که خبر درگذشت بهرام بیضایی را شنیدهام، قادر به انجام کاری نیستم. زمانی که خبر فوت ایشان در رسانهها منتشر شد، من مشغول خواندن نمایشنامه بودم که نتوانستم ادامه دهم و خوانش را متوقف کردم.
وی در ادامه به آسیبهای فقدان هنرمندان مهم کشورمان برای فرهنگ و هنر کشور اشاره کرد و آن را مخرب و ضد فرهنگ دانست و گفت: بگذارید درباره این نوع نگرش و مواجهه با هنرمندان به خاطرهای از بهرام بیضایی بپردازم.
بیضایی میخواست در ایران کار کند
نعیمی بیان کرد: آنچه میخواهم برایتان میگویم را، رییس وقت تئاتر شهر حدود سال ۱۳۹۰ برای من تعریف میکرد. ایشان گفت روزی آقای بهرام بیضایی به تئاتر شهر آمدند و دقیقا وارد دفتر من شدند و سه نمایشنامه در دست داشتند که یکی از آنها نمایشنامه «مجلس سهرابکشی» بود.
او ادامه داد: رییس وقت تئاتر شهر در ادامه گفت؛ ایشان خودشان را معرفی کردند و به من گفتند؛ «من بهرام بیضایی هستم؛ درامنویس و کارگردان تئاتر»! که رییس تئاتر شهر به ایشان میگوید؛ «استاد من شما را میشناسم و خودم را شاگردتان میدانم».
نعیمی در ادامه باقی ماجرا را اینگونه تعریف کرد: بهرام بیضایی به متنهایی که در دست دارد اشاره میکند و میگوید؛ اینها سه نمایشنامه از من هستند و حاضرم هر کدام را که شما تایید میکنید، روی صحنه ببرم. بیضایی در ادامه میگوید: «شما هر تاریخی را برای اجرای اثرم مشخص کنید، حاضرم بیایم و کار کنم»
این نویسنده ادامه داد: رییس وقت تئاتر شهر پس از تعریف این اتفاق به من گفت: آقای بیضایی رفتند و هیچوقت به ایشان گفته نشد که کدام نمایشنامهشان را در کدام سالن و در کدام تاریخ اجرا کنند! و در نهایت دیگر اثری از ایشان در کشورمان روی صحنه نرفت.
نعیمی در ادامه افزود: این داستان و سرگذشتی را که از بیضایی برای شما بیان کردم؛ یعنی اینکه ارزش «دلالی» و «سوداگری» و ارزش انجام کارهای غیر فرهنگی اینقدر بالاست که کسی حاضر نیست، در خانه یک مولف، یک اندیشمند یا یک هنرمند را بزند و بگوید تو حق نداری در خانهات بنشینی و بیکار بمانی! کسی نیست که از هنرمند سراغ گیرد و بگوید؛ تو باید تمام سالهایی که به تجربهاندوزی مشغول بودی و خواندهای و کسب سواد کردهای را به نسل پس از خودت و تمام مردم، بذل و بخشش کنی.
بیضایی و همنسلانس کارهایی که باید را انجام دادهاند
این کارگردان تئاتر گفت: بهرام بیضایی میدانست که هیچکس درخانهاش را نخواهد زد و به همین دلیل بود که خودش برخاست و به مجموعه تئاتر شهر رفت و گفت من حاضرم کار کنم! آیا شما هم حاضرید؟! بیضایی گفته بود فقط به من اجازه کار بدهید و مکانی را در اختیارم بگذارید که نمایشم را اجرا کنم.
نویسنده نمایشنامه «آژاکس» در بخش دیگری از صحبتهایش، درباره زبان و لحن بیضایی در آثارش گفت: اعتقادم بر این است که بزرگانی مثل بهرام بیضایی یا اکبر رادی، در بخشهایی غلامحسین ساعدی و بعدها دیگرانی چون محمود استادمحمد و اسماعیل خلج، کاری که لازم بوده را انجام دادهاند. آنها گذشته از نگاه تیزبین و منتقدانه و بسیار موشکافانهای که نسبت به جامعه، تاریخ مملکت و سرزمین خودشان داشتند؛ اما هر کدام از آنها به نوعی در حوزه زبان (و به طور مشخص زبان دراماتیک)، کارهای ارزشمندی انجام دادهاند.
او ادامه داد: به هر حال بهرام بیضایی کسی بود که آزمون سختتری را انجام داد. میتوان گفت او از این آزمون سربلند بیرون آمده است.
نویسنده و کارگردان نمایش «سقراط» در ادامه توضیحاتش گفت: همانطور که امروز نگاه میکنیم و درمییابیم که احمد شاملو در شعر، به شکوه و صلابتی در خور در زبان، دست مییابد؛ مشخصا بهرام بیضایی نیز در شعر دراماتیک و نمایشنامهنویسی یکی از کسانی است که ضمن پاسداشت زبان و ادب ایران، کار مهمتری انجام داده است.
بیضایی دایره واژگان ما را گسترش داد
کارگردان نمایش «شوایک» در ادامه تاکید کرد: کار مهمتر بهرام بیضایی به کارگیری واژگان و فعال کردن واژگان غیر فعال در ادبیات فارسی است. به همین دلیل است که بهرام بیضایی هنرمند، اندیشمند و نویسندهای است چندوجهی، که از وجوه مختلف میتوان به او فعالیتهایش پرداخت.
عدم تقدسگرایی دلیل علاقه بیضایی به فردوسی بود
او با تاکید بر اینکه بررسی و تحلیل بیضایی و آثارش از جنبههای مختلف، همواره قابل انجام است، بیان کرد: این بدان معنا نیست که ما بهرام بیضایی را آنقدر مقدس بدانیم که هیچگونه حق و اجازهای برای نقد او نداشته باشیم؛ چرا که او از تقدسگرایی بیزار بود.
این مدرس دانشگاه، درباره دلیل علاقه بیضایی به فردوسی نیز، بیان کرد: همین بیزار بودن بیضایی از تقدسگرایی است که باعث شده او به شدت فردوسی را دوست داشته باشد. بیضایی میگفت؛ «فردوسی از تقدسگرایی بیزار بوده است» به همین دلیل میتوان در مورد فردوسی حرف زد، فکر کرد و دربارهاش مطلب نوشت و او را مورد انتقاد قرار داد. در رابطه با بهرام بیضایی هم همین مسئله وجود دارد.
نوشتن بیضایی تمام شد؛ اما تأویل ادامه دارد
وی گفت: اگر بهرام بیضایی امروز نیست، شاید به این دلیل است که نوشتنش دیگر ادامه پیدا نکرد؛ اما تاویل اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی بیضایی در آثار دیگران ادامه پیدا خواهد کرد. و تاثیر کار و تفکر او، تاثیر فرم آثارش؛ همچنین تاثیر نگاه و زبانش، همچنان وجود خواهد داشت.
نعیمی بیان کرد: بیضایی شکلی از استفاده امروزی و زیبا از زبان کلاسیک ایرانی را به ما آموخت. ما تا زمانی که هستیم و نسلهای بعدی وجود دارند، بیضایی و آثارش قابل بررسی هستند.
او ادامه داد: برخی مرگها هرگز فراموش نمیشوند. مگر میشود از فاجعهای که برای داریوش مهرجویی و همسرش رخ داد، به راحتی گذشت و از آن جدا شد؟ مگر میشود از تنگنا و دردی که ناصر تقوایی بیست سال کشید، جدا شد؟ مگر میشود از بهرام بیضایی که پانزده سال از عمرش را در غربت به سر برد؛ اما در لحظه لحظههای زندگی و ذرهذره وجودش ایران را نفس میکشید، غافل شویم؟
نعیمی در ادامه صحبتهایش به جملهای از درامنویس آلمانی و کارگردان تئاتر برتولت برشت استناد کرد. او گفت: برشت جملهای دارد که لازم میدانم بیانش کنم. او میگوید: «آن کس که هنوز میخندد، خبر هولناک را نشنیده است.»؛ یعنی اگر ما الان میخندیم دلیلش این است که هنوز متوجه نشدهایم چه فاجعهای رخ داده است. این جمله برتولت برشت، درباره استاد بیضایی صدق میکند.
وی در ادامه با انتقاد از فضای فعالیت در عرصه تئاتر گفت: باید برای تئاتر و فرهنگ ما اتفاقات خوبی رخ دهد و قطعا همینطور خواهد بود؛ که اگر غیر از این باشد به این معناست که کارهای رادی، بیضایی، ساعدی و همه بزرگان عبث بوده است. لذا مسلما برای تئاتر ما اتفاقات خوبی میافتد، همینطور که تا الان نیز، همینطور بوده. وجود اتفاقات خوبی که تا امروز رخ داده یعنی آن بزرگان با آثار و نگرششان تاثیر خودشان را گذاشتهاند.
نویسنده نمایشنامه «صبحانه برای ایکاروس»، گفت: اتفاقا شب گذشته دیدم که یکی از نمایندگان اسبق مجلس درباره بیضایی، مطلبی نوشته است. من در پاسخ به آنچه ایشان نوشته بود، جملهای گفتم. به او گفتم؛ اگر تصورتان این است که جامعه منفعل است و بین هنرمندان و مردم هیچ رابطهای نیست و هنرمندان نتوانستهاند با دولتمردان ارتباط درست برقرار کنند؛ من به شما میگویم اینطور نیست.
نعیمی گفت: مگر میشود جملهای خردمندانه نوشته شود و تاثیرگذار نباشد. مگر میشود اشارهای کنیم و کسی آن را در نیابد. خیر هرگز اینگونه نخواهد بود.
این کارگردان تئاتر در آخر گفت: جملهای در پایان باقی میماند؛ «استاد بهرام بیضایی ما از شما سپاسگزاریم، و ممنونیم که به ما آگاهی و خرد بخشیدید».