خبرگزاری کار ایران

علی ژکان در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد؛

سینمای شاعرانه ارتباطی با واقعیت‌های امروز ندارد/ هیچ برنامه مدونی برای سینما نداریم

سینمای شاعرانه ارتباطی با واقعیت‌های امروز ندارد/ هیچ برنامه مدونی برای سینما نداریم

علی ژکان معتقد است جشنواره‌های سینمایی با سیاستگذاری‌های سالانه در کشور هیچ‌گاه برای جریان‌سازی موفق عمل نکرده‌اند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، چهل‌وسومین جشنواره جهانی فیلم فجر این روزها در شهر شیراز در حال برگزاری است. این دوره از جشنواره با رویکرد سینمای شاعرانه برگزار می‌شود و در نشست‌ها و کارگاه‌های تخصصی این موضوع از مناظر مختلف مورد بررسی قرار می‌گیرد.

جشنواره‌های سینمایی در دنیا می‌توانند فیلمسازان را به سمت سیاست‌های خود سوق دهند و جریان‌سازی کنند اما میزان این جریان‌سازی به میزان اعتبار و جایگاه جشنواره‌ها مربوط است. هر رویداد سینمایی باید آنقدر معتبر و مهم باشد که فیلمسازان را برای موفقیت یا دیده شدن آثارشان به سمت خود جلب کند و در تعاملی با هنرمندان هم موجب دیده شدن آثار آن‌ها شود و هم بتواند سیاست‌های خود را پیش ببرد.

علی ژکان فیلمنامه‌نویس و کارگردان سینمای ایران رویکرد سینمای شاعرانه را دور از واقعیت‌های امروز جامعه و سینمای ایران می‌داند و معتقد است که جشنواره جهانی فیلم فجر نمی‌تواند در این زمینه جریان‌ساز باشد.

در ادامه مشروح گفت‌وگویی که با این سینماگر داشتیم را از نظر می‌گذرانید:

رویکرد جشنواره جهانی فیلم فجر را در پرداختن به سینمای شاعرانه چطور می‌بینید؟

جشنواره‌هایی که در ایران برگزار می‌شوند ذاتی دولتی دارند و برگزاری‌شان به مناسبت‌های خاصی مربوط است، مثل جشنواره فیلم فجر که به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ برگزار می‌شود و به همین دلیل چنین رویدادهایی بر اساس مصلحت‌های سیاسی حاکم عمل می‌کنند و از دل ضرورت‌ها و نیازهای جامعه نمی‌آیند و وابسته به تصمیمات دولتی هستند. بنابراین رویکردهایی که چنین جشنواره‌هایی دارند نیز چندان به واقعیت‌های جامعه نزدیک نخواهند بود.

جامعه فعلی ما در وجوه مختلف توام با خشونت است، حتی طبیعت این کشور هم به واسطه رفتارهای اشتباهمان روی خشمگین خود را به ما نشان داده و هیچ چیز برخوردار از یک لطافت شاعرانه نیست. به همین دلیل در این وضعیت چطور می‌توانیم مشغول سینمای شاعرانه شویم و این سینما چه نسبتی با واقعیت‌های ما دارد؟ اگر قرار است سینمای شاعرانه را در اولویت قرار دهیم احتمالاً قرار است به خشونت‌های جغرافیایی و اجتماعی موجود بی‌اعتنا باشیم و بی‌توجه به وضعیت روحی و روانی جامعه به طبع شاعرانه بپردازیم که در این وضعیت وقتی از چارچوب‌های واقعیت و نیازهای واقعی جامعه دور می‌شویم اقداممان شعاری خواهد بود.

آیا نمی‌توان رویکرد شاعرانه را نوعی پرداختن به الزامات و نیازهای جامعه دانست؟ در واقع با این نگرش به این رویکرد نگاه کنیم که در شرایط خشن جشنواره جهانی فجر نوعی لطافت و شاعرانگی را پیشنهاد می‌دهد.

قطعاً سینما می‌تواند نقشی ترویجی داشته باشد چرا که در جمع رسانه‌ها تعریف می‌شود و ماهیتی فرهنگی دارد و کار سینما هم اشاعه فرهنگ است اما وضعیت تولید در سینمای ایران بلاتکلیف است و سینمایی که در حال تولید است یا در حالت احتضار قرار دارد و یا با وضعیت اقتصادی افسارگسیخته‌ای طرف است که نمی‌تواند فعالیتی داشته باشد.

سینما هنری متکی به اقتصاد است وقتی ثبات اقتصادی نباشد، هنرمندان مستقل در خطر نابودی هستند و سینما به طور کل به یک رنگ در می‌آید. امروز سینما هیچ نسبتی با واقعیت‌های فرهنگی و اجتماعی ندارد، مردم به شکل دیگری زندگی می‌کنند و سینما شکل دیگری را نمایش می‌دهد. ما امکان ساخت فیلم‌هایی که بتوانند حرف، گفتار و اندیشه متناسب با زندگی عادی مردم داشته باشند را نداریم. وقتی مردم زندگی عادی‌شان را در سینما نمی‌بینند دیگر با شاعرانگی این سینما هم ارتباطی برقرار نمی‌کنند و اصلاً امکانی برای فکر کردن به عطوفت و شاعرانگی در آن وجود ندارد.

آیا برای برقراری ارتباط مردم با سینما لازم است که حتماً سینما واقعیت‌های زندگی مردم را بیان کند؟

منظور من از واقعیت‌ها نگاه ناتورالیستی نیست، قرار نیست همه فیلم‌ها از مشکلات و تلخی‌های زندگی مردم بگویند، منظور من این است که سینمای متعالی نباید با جامعه‌اش بیگانه باشد، مردم باید تولیدات را باور کنند و اگر این باور شکل نگیرد اساساً فیلمسازی دیگر دلیلی ندارد.

فیلم باید در باور ما بگنجد و این باورپذیری به این معنا نیست که فیلم باید به ذکر مصیبت و مشکلات بپردازد. اگر قرار است موقعیت‌ها و شخصیت‌ها در فیلم ما طبعی شاعرانه داشته باشند، باید این موقعیت‌ها و شخصیت‌ها در باور ما بگنجند و غیرمنطقی نباشند، در غیر این صورت فیلم به یک کمدی تبدیل می‌شود که مردم باورش نمی‌کنند و فقط شعار می‌دهد تا فرصت اکران پیدا کند. ما با همین ملاحظات و شعارها سینمایمان را نابود کرده‌ایم.

چنین ملاحظات و شعارهایی از ابتدا در سینمای ما وجود داشته، قبل از انقلاب هم بر اساس سیاستگذاری‌هایی که وجود داشت با سینمایی روبرو بودیم که کاراکترهای اصلی‌اش جاهل‌ها و لات‌ها بودند و هیچ نسبتی با واقعیت‌های جامعه نداشت و پس از انقلاب هم با ملاحظاتی دیگر سینمای ما وضعیتی پیدا کرد که باز هم نسبتی با واقعیت‌های جامعه ندارد.

بنابراین می‌توان رویکرد سینمای شاعرانه را هم یکی از همین ملاحظات و شعارها دانست؟

قطعاً همینطور است. سینمای ما نمی‌تواند روی پای خودش بایستد، نیازمند حمایت است و مخصوصاً سینمایی که در دایره ممیزی به سر می‌برد وابسته به این است که برای وجود خود رضایت دولت را جلب کند و بخش خصوصی هم همین وضعیت را دارد چون میلش به درآمدزایی است و در صورتیکه با دولت تعامل نداشته باشد امکان اکران و فیلمسازی را از دست می‌دهد و بنابراین ممکن است به شعارها و ملاحظات تن بدهد.

 دولت باید از فرهنگ حمایت کند اما دولت از ما می‌خواهد که شعارهایی مطرح کنیم تا بر اساس آن‌ها بتوانیم در واقعیت موجود جامعه انحرافی به وجود آوریم وگرنه در غیر اینصورت امکان فیلمسازی وجود ندارد. امروز حتی بسیاری از فیلم‌هایی که پروانه ساخت دارند هم امکان نمایششان فراهم نشده است. وقتی در اقتصاد، فرهنگ، محیط زیست و... نمی‌توانیم نیازهای ابتدایی مردم را برآورده کنیم چطور می‌توانیم جشنواره‌ای برگزار کنیم و به جهانیان بگوییم که می‌خواهیم به شاعرانگی بپردازیم و راهنمای باقی فیلمسازان باشیم و از طریق این جشنواره این سینما را تبلیغ و الگوسازی کنیم؟

به نظر شما رویکرد شاعرانه جشنواره جهانی فجر می‌تواند در سینمای ایران جریان‌ساز باشد؟

بر اساس شواهد و مستندات تاریخی سینما به هیچ‌وجه این اتفاق رخ نمی‌دهد. کدام یک از جشنواره‌های ما با رویکردهای موضوعی و ژانری در جریان‌سازی موفق بوده‌اند؟ سیاستگذاری جشنواره‌های ما بر اساس الگوهای ثابتی نیستند و هر سال سیاستگذاری جشنواره وابسته به این است که ما درگیر چه گرفتاری‌هایی در کشور هستیم در حالیکه جشنواره‌های معتبر جهانی الگوهای ثابتی دارند.

من به عنوان یک فیلمساز آرزو دارم که جشنواره جهانی فیلم فجر یک رویداد معتبر و موفق باشد. قطعاً موفقیت جشنواره برای من هم اتفاق خوشایندی است اما شواهدی که وجود دارد برای من اینگونه است که الگوی شاعرانه نمی‌تواند با واقعیت‌های تولید فیلم در ایران همخوانی داشته باشد و موفق هم نخواهد بود.

این رویکرد چگونه می‌تواند راهنمای امثال من باشد که سال‌هاست می‌خواهم فیلم بسازم، به سمت سینمای اعتراضی و سینمای زیرزمینی هم نرفته‌ام، می‌خواهم فیلمم در چارچوب مسائل فرهنگی کشور بگنجد اما مدت‌هاست امکان فیلمسازی ندارم و دوستانی دارم که حتی ۱۵ یا ۲۰ سال است که نتوانسته‌اند فیلم بسازند.

آیا در تاریخ سینمای ما دوره‌ای وجود دارد که بتوانیم در آن شاهد جریانی به نام سینمای شاعرانه باشیم؟

چنین دورانی وجود ندارد، از همان سال ۱۳۰۹ که سینما در ایران شکل گرفت، فیلم‌ها به قصد تبلیغ و پروپاگاندا ساخته شدند و اولویت‌های حکومت مستقر در سینما حاکم بود، بعد از آن در دوره پهلوی دوم هم همین وضعیت وجود داشت و از کودتای ۲۸ مرداد به بعد را که نگاه کنیم، سینما مملوء از فیلم‌های دلهره‌آور و ترسناک است که به تقلید از خارجی‌ها ساخته می‌شدند و بعد سینما به سمت جریانی لمپنی و جاهلی رفت که آدم‌های قداره‌کش بی‌هویت قهرمان‌های جامعه معرفی شدند و سپس نظام حاکم با بازیگرانی چون فردین به دنبال معرفی قهرمانانی بود که با بدی‌ها می‌جنگیدند ولی از واقعیت‌های جامعه دور بودند.

اواخر دهه ۴۰ وضعیت کمی متفاوت شد و فیلم‌ها به واقعیت‌های جامعه نزدیک‌تر شدند که آثاری چون «قیصر»  از جمله این فیلم‌ها هستند. فروغ فرخزاد هم آن زمان یک مستند ساخت ولی باز هم نمی‌توان به این نتیجه رسید که بر اساس یک مبنای حرفه‌ای تعریف‌شده مسیر سینمای ایران تعیین شده است و به همین دلیل تا حدی واقعیت‌ها به تصویر کشیده شده‌اند. اگر در کشوری چون فرانسه سینمای شاعرانه پر رنگ است به این دلیل است که سینمای فرانسه بر مبنای برنامه‌های فرهنگی دقیقی شکل گرفته است. در کشور ما پس از انقلاب هم همان وضعیت بود و شعارهایی تعیین شد که بر اساس همان‌ها فیلم ساختند و من که یکی از اولین فیلمسازان پس از انقلاب بودم هم بر اساس شعارهای موجود مثل زندگی روستاییان و… فیلم ساختم و حالا که در این سن و سال هستم موفق به ساخت تنها ۵ یا ۶ فیلم شده‌ام.

نهادهایی چون فارابی به چه منظوری تأسیس شده‌اند؟ چرا از سینمایی که رویکرد فرهنگی دارد حمایت نمی‌کنند؟ همه حمایت‌ها بر اساس تبعیض و رانت است، سازمان سینمایی هیچ برنامه مدونی برای سینما ندارد و همه چیز بلاتکلیف است. ما با ایثارها و فداکاری‌های بسیار در یک سیستم تولید ضعیف و ناکارآمد توانستیم سینمایی جدی خلق کنیم که در خارج از ایران هم صاحب اعتبار و سربلند است. هیچ هنری اعم از هنر شعر، تئاتر و ادبیات در کشور ما نتوانسته به اندازه سینما جهانی باشد و حیف است که این سینمای ارزشمند را از دست بدهیم. کسانیکه مسئولیت سینمایی دارند باید برنامه‌ای مدون برای سینمای ایران مشخص کنند و در این شرایط سخت سینما را نجات دهند. به اعتقاد من رویکردهایی مثل سینمای شاعرانه در جشنواره جهانی فجر نمی‌تواند رویکردی لازم، ضروری و نجاتبخش برای سینمای ما باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز