خبرگزاری کار ایران

در نشست یازدهم همبستگی اجتماعی و دفاع ملی مطرح شد؛

نقش‌آفرینی هنر و هنرمند در بزنگاه‌های تاریخی/ هنر نیازمند نگاه انسانی است

نقش‌آفرینی هنر و هنرمند در بزنگاه‌های تاریخی/ هنر نیازمند نگاه انسانی است

نشست یازدهم همبستگی اجتماعی و دفاع ملی با عنوان «فرهنگ، هنر و مقاومت ملی» با همکاری موسسه کار و تامین اجتماعی، معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن سینمای جوانان ایران سه‌شنبه چهارم شهریورماه ️با دبیری اعظم ده‌صوفیانی عضو هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در سالن اجتماعات موزه هنرهای معاصر برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، این نشست با حضور علی ربیعی دستیار اجتماعی رییس جمهور و رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، نادره رضایی معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، احمد محیط طباطبایی رئیس کمیته ملی موزه‌های ایران(ایکوم)، بهروز شعیبی فیلمساز، مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران، احمد دهقان نویسنده در حوزه ادبیات پایداری، سیدعلی میرفتاح نقاش، گرافیست، نویسنده و روزنامه‌نگار برگزار شد.

اعظم ده‌صوفیانی دبیر نشست و عضو هیات مدیره انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در ابتدا با اشاره به اینکه در این نشست به موضوع فرهنگ، هنر و مقاومت ملی پرداخته خواهد شد، اظهار کرد: نقش، اهمیت و تأثیری که فرهنگ و هنر در همبستگی اجتماعی و حفظ انسجام اجتماعی یک ملت ایجاد می‌کند، به ویژه وقتی که در دل بحران‌هایی مانند جنگ هستیم شاید به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرد. تولید آثار فرهنگی و هنری ممکن است امری لوکس یا غیرضروری محسوب شود و بر اساس پژوهش‌های اجتماعی، فرهنگ و هنر بیشتر در قالب‌های مصرفی مورد توجه قرار می‌گیرد اما با بررسی تجربیاتمان به این نتیجه می‌رسیم که مفاهیمی همچون تعلق به میهن و کشور به آثار موسیقایی، تجسمی همچون خوشنویسی، مجسمه، نقاشی، فیلم‌های سینمایی و آثار نمایشی پیوند خورده و تعلق به میهن با این آثار برای ما معنی پیدا کرده است.

وی افزود: شواهد تاریخی به خصوص در هشت سال دفاع مقدس، در حوزه فرهنگ و هنر، هنرمندان و چهره‌های شاخصی خالصانه برای میهن جنگیدند و سعی کردند در عرصه‌ای که به آن تعلق دارند، آثاری را خلق کنند که بتواند نقشی را برای حفظ کشورشان و ایجاد تعلق خاطر بین مردم ایفا کند. امروز نشست ما به موضوع فرهنگ، هنر و مقاومت ملی اختصاص دارد و در خدمت چهره‌های فرهنگی و هنری کشورمان هستیم.

هوش و عناصر فرهنگی مهمترین عامل برای مقاومت در ایجاد روح جمعی است

در ادامه این نشست علی ربیعی به عنوان اولین سخنران اظهار کرد: جامعه ایران بدون میانجی‌ها و بدون میانداری افراد واسط که هنوز در میان هنرمندان، ادیبان و افرادی که در این مجموعه فرهنگ هستند و گروه‌های مرجع و میانجی بزرگی به حساب می‌آیند، نمی‌تواند به درستی عمل کند.

ربیعی با اشاره به دفاع از میهن در جنگ دوازده روزه و تداوم این دفاع، خاطرنشان کرد: بر اساس اقدامات و تبلیغات رسانه‌های خارجی فهمی از جامعه ایران پدید آمد که بر اساس آن فهم، سناریوی تجاوز به ایران تعریف شد اما با همبستگی مردم این سناریو شکست خورد،  یکی از علل شکست این سناریو، فهم نادرست از توان و قدرت ملی ایران در حوزه جامعه و فرهنگ جامعه بود. به تعبیر من هوش فرهنگی و عناصر فرهنگی مهمترین عامل برای مقاومت در ایجاد روح جمعی است هر چند ممکن است پراکندگی‌هایی هم داشته باشد اما این روح جمعی در ایجاد روح مقاومت و تنفر از تجاوز به سرزمین ایران کار کرد، یک نگرانی هم دارم که اینجا بیان می‌کنم، نگرانم فهم درستی از علل مقاومت صورت نگیرد و مسیر برعکس شود؛ همان‌گونه که قرآن مجید می‌فرماید برخی افراد تا در میان تلاطم امواج هستند جور دیگری فکر می‌کنند، اما به محض رسیدن به ساحل امن، به الگوهای پیشین بازمی‌گردند.

وی در پایان گفت: فهم جامعه‌ از جریان سیال فرهنگی، تجربه‌های فرهنگی و تاریخی، نقش هنرمندان، نویسندگان و هوش فرهنگی ملت ایران باعث چنین پدیده‌ای شد. امروز مطمئن هستم که با حضور اندیشمندانی که در خدمتشان هستیم، به فهم بیشتری خواهیم رسید.

ملت ایران همواره بر عقل و خرد تکیه کرده است

در ادامه این نشست احمد محیط طباطبایی به عنوان دیگر سخنران اظهار کرد: در روزهای جنگ شاهد این امر بودیم که به طور خودکار و بر اساس یک نگاه از قبل آموزش‌دیده، موزه‌های ما شروع به جمع‌آوری آثار توسط افراد خودشان و نیروهای داوطلب کردند و این کار را در زیر حملات، انجام دادند و حتی برخی افراد هیچ‌وقت نتوانستند در این دوازده روز شهر و موزه خود را ترک کنند و در شرایط جنگی این کار را انجام دادند.

طباطبایی تصریح کرد: متوجه نقص و نقصان عظیمی نیز شدیم. ما فاقد انبارهای حفاظتی نسبت به جنگ‌ها و بمب‌ها هستیم. شاید تنها یک انبار در کاخ گلستان وجود دارد که زمان جنگ هشت‌ساله ساخته شد. حال که فرصت‌هایی دوباره فراهم شده باید بیندیشیم و بسازیم. در زمان جنگ، شهرداری تهران هیچ اقدام موثری برای حفاظت از مجسمه‌های شهری انجام نداد، در حالی که این آثار متعلق به آینده‌اند نه امروز. البته تلاش‌های موزه‌ها و کلکسیونرها در نجات آثار فرهنگی قابل تقدیر است. برای مثال، آقای مازیار حسینی، کلکسیونر ساز، ۴۰۰ ساز تاریخی دارد. ایشان سعی می‌کرد سازها را دسته دسته به روستاها و خانه‌های عزیزانی که در کرج، قزوین و اینجا بودند، ببرد و در انبارهای آن‌ها بگذارد و پخش کند تا همه‌اش خدای ناکرده با هم از بین نرود و صندوق‌هایی را تهیه کرده بود که مانند مهمات بود.

وی افزود: همیشه دو شیوه هنری وجود داشته است؛ ؛ هنری که توسط حاکمیتی حمایت و پشتیبانی می‌شود و بسیار در خور و ارزشمند است و هنری که توسط مردم وجود دارد و به عنوان هنر مردمی همیشه استمرار دارد. خود مردم نگهبان و حافظ و قاضی بسیار بیرحم و دشواری هستند.

طباطبایی تأکید کرد: ما در سرزمینی با تنوع اقلیمی و تنوع فرهنگی دارای یک هویت ملی تاریخی از گذشته تا به امروز، زندگی کرده‌ایم. هویت رسمی با هویت ملی متفاوت است، هویت ملی به عنوان یک عامل زنده همیشه وجود دارد و خودش را در لحظات دشوار ظاهر می‌کند. هویت ملی در شاهنامه، زبان فارسی و در تمام ادبیات و نمایش‌های ما وجود دارد و در اقصی نقاط این کشور همیشه وجود داشته و استمرار پیدا می‌کند.

وی افزود: یکی از درخشان‌ترین دوره‌های تاریخی‌مان، دوره اشکانیان است. در آن زمان حکومتی داریم به اسم اشکانیان که کاملاً با ذات ایرانی توانسته پنج قرن ایران را حفظ کند و در آن دوره حکومت ملی مبتنی بر تمام تنوع فرهنگی بر پا بود. پنجاه درصد پیروزی‌های بزرگ ایرانیان در دفاع است نه حمله. ما تمامی جنگ‌های مهم‌مان که به آن می‌بالیم، دفاع بوده و سرباز ایرانی که در دفاع برنده می‌شود. نمی‌توان در همه شرایط نسخه واحدی تجویز کرد، اما نکته‌ای که همیشه ثابت است این است که ملت ایران همانند قهرمان اسطوره‌ای خود، رستم، همواره بر عقل و خرد تکیه کرده است. زبان و فرهنگی که ما با اختیار برگزیده‌ایم، نمایانگر «خرد کیخسرو» است. دراسطوره‌های ملل دیگر، قهرمانان بیشتر جنبه ماورایی دارند، در حالیکه بزرگترین قهرمان ایران رستم است، رستم فرزند عقل است. یعنی فرزند تربیت شده سیمرغی که نماد معنا و عقل است. رستم نشانه خرد است. تمام پیروزی‌هایش بر اساس عقلش است تا بیشتر از اینکه بر اساس زور باشد.

روایت جنگ باید انسانی باشد

در ادامه این نشست احمد دهقان با اشاره به شباهت‌های جنگ اخیر با جنگ هشت ساله اظهار کرد: شبیه ترین جنگ به جنگ اخیر، همان جنگ هشت ساله است که متأسفانه ما از آن اطلاع چندانی ندارم و همه آنچه که می‌دانیم همان چیزهایی است که تبلیغ می‌شود و از  درونمایه جنگ هشت ساله اطلاع چندانی نداریم. قبل از شروع جنگ، نگرش مردم به جنگ متفاوت بود، اگر کتاب «زمین سوخته» احمد محمود را بخوانید متوجه می‌شوید که مردم باور نداشتند که ممکن است عراق به ما حمله کند، وقتی جنگ در ۳۱ شهریورماه آغاز شد، عراقی که کسی انتظارش را نداشت به سرعت پیشروی کرد و در همان زمان بود که روح مردم به جوش و خروش افتاد.

دهقان ادامه داد: سربازانی که خدمتشان در سال ۱۳۵۶ پایان یافته بود دوباره احضار شدند و در بین آن‌ها تقریباً کسی نبود که نیاید و ظرف یک سال و نیم همه مناطق اشغال شده بازپس گرفته شد. سال ۶۷ یعنی ماه‌های پایانی جنگ. روزی که قطعنامه پذیرفته شد، عراق حمله کرد و دوباره تا نزدیکی اهواز آمد. آن موقع اعلام شد که همه بروند جنگ و داوطلب می‌خواهند که هفتاد هزار نفر داوطلب شدند و به جنگ رفتند و عراق را از آن جاهایی که آمده بود عقب راندند. اما هیچکدام به این نکته توجه نکردیم که در سال ۱۳۶۷ و در ماه‌های پایانی جنگ، ۶۰۰ هزار سرباز فراری داشتیم؛ گسستی که پس از بازپس گیری خرمشهر و طولانی شدن جنگ اتفاق افتاد، چنین شرایطی را ایجاد کرد. این نشان میدهد که مردم هستند که کشور را نجات میدهند و گاه نیز نظاره‌گر میمانند.

دهقان تصریح کرد: روح جمعی در یک جاهایی به غلیان درمی‌آید و از کشور خود دفاع می‌کند. کشور فقط مرزهای جغرافیایی نیست. مرزها بدون مردم یک سرزمین برهوت است، این مردم هستند که در آن روح می‌دمند. این مردم هستند که کشور را نجات می‌دهند و گاه فقط نظاره‌گر می‌ایستند. اکنون باید به سمت روایت درست این جنگ برویم، روایتها باید انسانی شوند تا ماندگار بمانند. رسانه ها امروز به جنگ میپردازند اما هنر نیازمند نگاه انسانی است. این وجه انسانی، حلقه مفقوده ادبیات، سینما و هنر ماست. ما تبلیغات زیادی از جنگ هشت ساله داریم اما روایت درستی از آن نداریم. تبلیغات مختص زمان جنگ است، آن زمان ما احتیاج به یک نفر داشتیم که به ما روحیه بدهد، ما بر بال او سوار شویم و پرواز کنیم. آن دوره تبلیغات بود و امروز هنر اگر نگاه انسانی نداشته باشد در مورد جنگ هشت ساله نمی‌تواند حرف بزند.

مهم‌ترین وظیفه من در دولت چهاردهم ترمیم رابطه هنرمندان با حاکمیت است

در ادامه این نشست نادره رضایی با یاد و خاطره هنرمندان شهید، اظهار کرد:  در این شرایط خطیر، هنر و هنرمند توانستند چهره‌ای نو از ایستادگی و همبستگی ایرانیان را نمایان کنند. در این دوازده روز فرصتی فراهم شد تابسیاری از هنرمندانی که پیش‌تر کمتر دیده می‌شدند، بیش از پیش مورد توجه قرار گیرند. هنرمندان تجسمی با خلق آثار خود، جریان سومی را پررنگ کردند؛ جریانی که دغدغه‌اش ایران است و نقد خود را از منظر پیشرفت و اعتلای کشور بیان می‌کند. چه هنرمندان شناخته‌شده‌ای که در همان ساعات اولیه واکنش نشان دادند، و چه جوانانی که در خیابان‌ها و محله‌ها هنرنمایی کردند، همگی سهم خود را در این حرکت ایفا نمودند. حتی در حوزه موسیقی، هنرمندان رپ که جایگاهی در ساختار رسمی نداشتند، برای ایران پای کار آمدند. زنان عرصه موسیقی نیز با وجود محدودیت‌های فراوان، حضور پررنگی داشتند. نسل نو ما را غافلگیر کرد؛ نسلی که شاید کمتر از آن‌ها به‌عنوان خودی یاد می‌شد، اما در این بزنگاه تاریخی به میدان آمد.

رضایی خاطرنشان کرد: علی قمصری در پای برج آزادی خواند و دیوار ترس را شکست. در خلوتی تهران، شش شب برای مردم اجرا داشتیم؛ اجراهایی که هیچ‌کس از هنرمندان نخواسته بود، بلکه خودجوش شکل گرفت. نصیر حیدریان، رهبر ارکستر سمفونیک ایران، که در وین زندگی می‌کند، پیشگام شد تا ارکستر سمفونیک ارتش هنری ایران باشد؛ اقدامی که یکی از اثرگذارترین ویدیوهای آن روزها را رقم زد. این در حالی بودکه همواره از کشور سوئد از او دعوت می‌شد تا بازگردد.

او ادامه داد: تجربه این روزها نشان داد اگر ما برای هنرمندان بایستیم و همراهی کنیم، آن‌ها نیز در بزنگاه‌ها جواب ما را خواهند داد. نمونه روشن آن احسان عبدی‌پور بود که یک‌شب تا صبح خود را از بوشهر به تهران رساند و در کنار ما برای ضبط برنامه‌ای ایستاد.

رضایی با تأکید بر رویکرد دولت چهاردهم اظهار داشت: مهم‌ترین وظیفه من در دولت چهاردهم ترمیم رابطه هنرمندان با حاکمیت است. در شرایطی که کشور پس از جنگ دوازده روزه با چالش‌های جدی اقتصادی مواجه است، باید راهی گشود تا دلخوری‌ها کاهش یابد و هنرمندان بار دیگر با انگیزه و امید در کنار مردم و برای مردم باشند.

دنیا از ما دیگری‌سازی می‌کند

در بخش دیگر این نشست علی میرفتاح با تأکید بر ضرورت بازگشت به قصه‌گویی و آرمان‌گرایی در هنر و ادبیات برای مواجهه با چالش‌های هویتی و اجتماعی اظهار کرد: ما با «سمک عیار» کار می‌کنیم؛ «سمک» زنده است و می‌تواند بسیاری از مشکلات امروز ما را حل کند. در عالم خیال و قصه، می‌توان به کارکردهایی دست یافت که در دنیای واقعی ممکن نیست. البته این به معنای دعوت به خیال‌پردازی در عرصه جنگ و واقعیت نیست، بلکه تأکید بر این است که ما با تأکید بیش از حد بر ایدئولوژی، بسیاری از ظرفیت‌های آرمان‌گرایانه و تخیلی خود را از دست داده‌ایم.

وی افزود: اگر بنا باشد که بجنگیم، در صورتیکه فکر کنیم جبهه مقابل هم یکی مثل ماست نمی‌توانیم با آن بجنگیم. در جنگ هشت ساله جبهه مقابل ما شیعه بود اما نامش را گذشته بودیم "صدام یزید کافر" و دیگری‌سازی کرده بودیم همانطور که آن‌ها هم از ما دیگری‌سازی می‌کردند و امروز دنیا از ما دیگری‌سازی می‌کند و ما هم باید این کار را انجام دهیم. در قصه‌های مذهبی نیز عنصر دیگری‌سازی حضوری پررنگ دارد و مولانا در این زمینه به‌ویژه نگاه جدی و تاثیرگذاری داشته است.

میرفتاح تأکید کرد: رسانه ولو به نیت خوب اخبار را تباه می‌کند، زیرا برای آن تاریخ مصرف قائل است. تکرار مداوم اخبار فاجعه‌بار باعث می‌شود حساسیت جامعه از بین برود و اعداد و ارقام کشته‌شدگان عادی جلوه کند. در حالی که اگر بتوانیم اخبار را به ادبیات تبدیل کنیم، ماندگاری پیدا خواهند کرد. ماندگاری در ادبیات همان چیزی است که رسانه از آن غافل می‌ماند. اگر در سطح رسانه باقی بمانیم، تنها ادبیاتی خسته‌کننده و تکراری تولید می‌کنیم که تأثیر و کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد.

رسانه‌ها باید بازتاب‌دهنده جریان‌های واقعی باشند

در بخش پایانی این نشست بهروز شعیبی اظهار کرد:  آنچه در تجربه اخیر خود دریافتم، این بود که ما گویی یک خواب مشترک دیده‌ایم؛ خوابی که گاه نمی‌توانیم آن را برای یکدیگر تعریف کنیم و تنها به‌صورت یک احساس مشترک بروز می‌یابد. درست مانند زمانی که فیلمی تلخ می‌بینیم، ناراحت می‌شویم، اما در نهایت می‌گوییم فیلم خوبی بود.

شعیبی با اشاره به پویش «وطن به روایت من» گفت: اول تیر ماه فراخوان این پوشش منتشر شد، و در این مدت با بررسی آثار در تلاش بودیم که به یک کلیدواژه مشترک برسیم، این پرسش برای من پس از تماشای حدود ۲۰۰ فیلم کوتاه ارسال‌شده به پویش «وطن به روایت من» شکل گرفت که ما از منظر رسانه‌ای در نهایت چه چیزی را می‌خواهیم به هم متصل کنیم؟

وی افزود: هیچکاک سینمای دلهره را دوست داشت چون معتقد بود مخاطب در محیطی امن، دلهره را تجربه می‌کند. درحوزه فرهنگ و هنر نیز ما باید چنین محیط امنی ایجاد کنیم؛ محیطی که قصه و روایت، حامل معنا باشد اما در نهایت، احساس نقشی پررنگ‌تر دارد. ابزار فرهنگ و هنر همواره در خدمت جامعه است، اما نباید فراموش کرد که بخشی از همین جامعه، هنرمندان و فیلم‌سازان هستند. شاید بتوان اثر هنری را قضاوت کرد، اما قضاوت درباره خالق آن آسان نیست؛ چراکه اثر هنری ماحصل اتفاقات جامعه و تبلور صادقانه باورهای هنرمند است.

شعیبی با تأکید بر ضرورت امیدآفرینی تصریح کرد: یکی از مهم‌ترین اقداماتی که می‌تواند در فضای اجتماعی از طریق فرهنگ و هنر رخ دهد، رویارویی با کلیدواژه‌ای است که دوست داریم ادامه پیدا کند و یکی از این کلیدواژه‌ها امید است و نخستین مسئله مهم این است که هنرمند به محیطی که در آن فعالیت می‌کند، امیدوار باشد.

او در بخش دیگری از سخنانش گفت: ترجیح می‌دهم در انجمن سینمای جوان شبیه تصمیم‌گیران نباشم، بلکه در کنار فیلم‌سازان بایستم. ما نیازمندگفت‌وگو، تعامل و شکل‌دهی به فضایی هستیم که تیتر و کلیدواژه‌اش همان چیزی باشد که نیاز جامعه است؛ رسانه‌ها باید بازتاب‌دهنده جریان‌های واقعی باشند، نه صرفاً جهت‌دهنده.

شعیبی در پایان خاطرنشان کرد: اهالی فرهنگ و هنر نیز بخشی از جامعه‌اند؛ آن‌ها هم نگرانی‌ها و دغدغه‌های شخصی دارند. اگر قرار است این فضا بهبیرون بازتاب یابد، باید ابتدا در زندگی خود هنرمندان جاری شود. با همدلی و همراهی می‌توانیم چرخش‌های مثبتی رقم بزنیم و دست به دست هم برایامیدآفرینی گام برداریم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز