منافع لبنان در گروگان فالانژها؛ از مزدوری برای اشغالگر تا اجرای پروژه آمریکایی
تاریخ نشان داده است که دوره یکهتازی مزدوران، خائنان و همپیمانان اشغالگران، دیری نخواهد پایید و خواست ملت و آینده لبنان در دست مردم شریفی است که استقلال و عزت سرزمینشان را پاس میدارند و برای آن از جان و مال و فرزندان خود گذشتهاند.
به گزارش ایلنا، در متن این یادداشت آمده است:
لبنان، با مساحتی ۱۶۰ برابر کوچکتر از ایران و مسائلی بسیار بزرگ و تعیین کننده برای کل منطقه، موزائیکی از ۱۸ طایفه از مذاهب شیعه، سنی، مسیحی و دروزی است. فهم و تحلیل مسائل این کشور کوچک بدون درک ساختار طایفهای و پیچیدگیهای روابط احزاب و طوایف آن امکان پذیر نیست. تفاوت در شرایط سیاسی به قدری متنوع است که ممکن است در همان زمان که فردی در سواحل شرقی بیروت آفتاب گرفته، ضاحیه جنوبی این شهر زیر شدیدترین بمبارانها باشد. شاید برای بسیاری سؤال باشد که چرا مواضع شخصیتها و حتی وزرای مختلف لبنان تا این حد با هم مغایر است؛ و چرا با وجود حمایتهای همیشگی ایران از مقاومت لبنان، هر از گاهی شخصیتی لبنانی به ایران حمله میکند یا رابطه تهران-بیروت را زیر سؤال میبرد. مروری کوتاه بر تاریخچه تنها یکی از مهمترین بازیگران داخلی صحنه لبنان، میتواند برای پاسخ به این سؤالات کافی باشد.
حزب فالانژ لبنان در سال ۱۹۳۶ توسط پیر جُمَیل تأسیس شد و در سالهای بعد به حزب کتائب تغییر نام داد. از ۱۹۷۵ با تشکیل شاخه نظامی به نام «نیروهای لبنانی» (القوات اللبنانیه)، وارد عرصه درگیریهای مسلحانه گردید. قوات لبنان گروه شبهنظامی مسیحی بود که از دل کتائب بیرون آمد و امروزه بهعنوان یک حزب سیاسی مستقل شناخته میشود. همین گروه آغازگر جنگ داخلی بود که در طول ۱۵ سال، لبنان را به ویرانه تبدیل کرد و جان بیش از ۱۲۰هزار تن را گرفت. در ۱۳ آوریل ۱۹۷۵، پیر جمیل مورد سوءقصد قرار گرفت. اگرچه او از این اقدام که عاملان آن هرگز شناسایی نشدند، جان سالم به در برد، اما این ترور به سازمان آزادیبخش فلسطین نسبت داده شد و بهانهای برای کشتار مسلمانان به ویژه فلسطینیها و آغاز جنگهای خیابانی شد. اسرائیل نیز که این گروه را تأمین کننده منافع خود در لبنان میدید، به آنان سلاح، آموزش و پشتیبانی اطلاعاتی میداد و در واقع از آنان بهعنوان نیروی نیابتی در لبنان استفاده میکرد.
در سال ۱۹۸۲ نیروهای اسرائیلی به فرماندهی آریل شارون تا بیروت پیش آمدند و با محاصره پایتخت، راه را برای به قدرت رسیدن بشیر جمیل، فرزند پیر جمیل هموار کردند. بشیر جمیل نه روز پس از تحویل گرفتن مقام ریاست جمهوری و قبل از ادای سوگند رسمی، به همراه ۲۵ نفر از همراهانش، در مقر حزب فالانژ لبنان در منطقه اشرفیه بیروت به وسیله انفجار بمب، به قتل رسید.
باز هم متهم، فلسطینیها شمرده شدند. آریل شارون که آن زمان فرمانده نیروهای اسرائیلی در بیروت بود، اردوگاه آوارگان فلسطینی را محاصره کرد. نیروهای قوات به فرماندهی ایلی حبیقه، با همدستی شارون وارد اردوگاههای صبرا و شتیلا شدند و طی دو شبانهروز، بیش از سههزار فلسطینی را به فجیعترین شکل قتلعام کردند.
قابل توجه است که ربایش چهار دیپلمات ایرانی نیز کمتر از سه ماه بعد از این حوادث، توسط نیروهای قوات که تحت امر ایلی حبیقه و سمیر جعجع بودند، در مسیر بیروت صورت گرفت؛ که خودشان ادعا کردند این افراد را پس از دستگیری، کشتهاند؛ اما شواهد و مستندات حاکی است این افراد به نیروهای رژیم صهیونیستی تحویل داده شدند.
در سال ۱۹۸۶ سمیر جعجع با کنار زدن رقبای سیاسی خود به فرماندهی این گروه رسید. دوران رهبری او با سلسلهای از درگیریهای خونین و ترورهای سیاسی همراه بود. پس از پایان جنگ داخلی و امضای پیمان صلح طائف، نیروهای لبنانی و شخص جعجع، به انجام عملیاتهای خشونتبار ادامه دادند.
از سوی دیگر، یک گروه دستنشانده نظامی به نام «ارتش جنوب لبنان» (جیش لبنان الجنوبی) که عمدتاً همان مسیحیان مارونی نزدیک به قوات لبنان بودند، بهصورت مستقیم زیر نظر ارتش اسرائیل، طی بیش از دو دهه مأموریت داشت تا منطقهای موسوم به «حریم امنیتی» را در جنوب لبنان تحت کنترل نگاه دارد. این مزدوران، با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی اسرائیل، علیه مردم لبنان و مقاومت اسلامی میجنگید و بازوی اشغالگری صهیونیستها در جنوب بود. با خروج اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، این گروه نیز فروپاشید و اعضای آن به اسرائیل گریختند و تعدادی از آنها که موفق به فرار نشدند، به جرم همکاری با دشمن محاکمه شدند.
جعجع در سال ۱۹۹۴ با اتهامات متعدد از جمله انفجار کلیسای سیدة النجاة، ترور رشید کرامی نخست وزیر اسبق، ترور طونی فرنجیه فرزند رئیس جمهور سابق، و ترور دنی شمعون سیاستمدار مارونی، محاکمه و به حبس ابد محکوم شد و تشکیلات او نیز غیرقانونی اعلام گردید. اما در پی ترور رفیق حریری و خروج نیروهای سوری از لبنان، طی اعلام عفو عمومی از سوی ریاست جمهور، جعجع نیز پس از تحمل ۱۱ سال حبس، آزاد شد و فعالیتهای سیاسی خود را به عنوان رئیس حزب نیروهای لبنانی از سرگرفت. چندی بعد، قوات لبنان، کتائب و حزب السمقبل، اتلاف ۱۴ مارس را تشکیل دادند.
پس از عقب نشینی نیروهای اسرائیلی از جنوب، که دستاورد بزرگ مقاومت حزب الله بود، لبنان پس از سالها طعم سیادت را چشید. این افتخار با پیروزی در جنگ ۳۳ روزه و عملیات رضوان تکمیل شد و همپیمانان اسرائیل در لبنان عملاً به انزوا کشیده شدند.
همزمان با جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه غزه و لبنان، همان جریانها و چهرههای سیاسی دارای سابقه خیانت، همکاری با اسرائیل و محکومیت به ترور و جنایت، چند صباحی به برخی سمتهای کلیدی در کشور دست یافتند. قوات لبنان که حداقل دو دهه آشکارا در کنار ارتش اسرائیل، در مقابل ملت و کشور خود ایستاده بود، امروز در صحنه سیاسی، فرصت حضور پیدا کرده و ازجمله وزارت امور خارجه را در دست گرفته است. در شرایطی که لبنان شدیدترین حملات ویرانگر رژیم صهیونیستی را تحمل کرده و تجاوزات نظامی و بمباران نقاط مختلف همچنان ادامه دارد و بیش از هر زمانی نیازمند قدرت مقاومت است، این افراد و همپیالههای سیاسیشان با طرح خلع سلاح حزبالله به بهانه اصلاحات، به دنبال بیدفاع کردن کشور هستند؛ و با اقداماتی از قبیل لغو پرواز مستقیم تهران-بیروت، هشدارهای گاه و بیگاه نسبت به دخالت ایران در امور داخلی لبنان، احضار سفیر ایران، و تحریک افکار عمومی علیه روابط ایران و لبنان، منافع ملی را گروگان گرفتهاند و میکوشند با بهرهگیری از حمایتهای غربی و فشار برای تضعیف مقاومت، زمینه تسلط مجدد اسرائیل بر خاک لبنان را فراهم کنند.
تاریخ نشان داده است که دوره یکهتازی مزدوران، خائنان و همپیمانان اشغالگران، دیری نخواهد پایید؛ و خواست ملت و آینده لبنان در دست مردم شریفی است که استقلال و عزت سرزمینشان را پاس میدارند و برای آن از جان و مال و فرزندان خود گذشتهاند.
محمدسعید ایرانی (تحلیلگر مسائل بینالملل)