گرایش سینمای اجتماعی به قشر فقیر و تلخیها؛
یکی جامعه را مصیبتزده میبیند و دیگری نیازمند نشاط میداند
سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر به طبقه فرودست و قشر فقیر جامعه پرداخته است تا طبقه متوسط و معضلات اخلاقی. مشکلات اقتصادی و فاصلهای که میان طبقات مختلف اجتماعی ایجاد میکند، اینروزها دستمایه بیشتر فیلمهای اجتماعی در کشورمان شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر بیشتر به مشکلات و دشواریهای زندگی طبقه فرودست جامعه و مناطق جنوبی پایتخت پرداخته است. در سالهای پیش از انقلاب نیز به این طبقه پرداخته میشد اما با حقایق زندگی مردم عادی همخوانی چندانی نداشت. به باوران منتقدان اما سینمای اجتماعی طبقهبندی است که در ایران برای ژانرهای سینمایی صورت گرفته و در دنیا چنین طبقهبندی وجود ندارد.
سینماگران ایران متعهد به جامعه و هنر هستند
سینمای اجتماعی در ایران به دلیل این باور ایجاد شده که سینماگر باید متعهد به جامعه بوده و دغدغههای اجتماعی را منتقل کند.
رضا درستکار، منتقد سینمایی به ایلنا گفت: سینمای اجتماعی عنوانی است که در کشور ما به این رویکرد در سینما داده شده است. برخی به اشتباه تصور میکنند که این یک گونه سینمایی است در صورتی که این گونه نیست و در ژانرهای سینما مفهومی به نام سینمای اجتماعی نداریم.
او افزود: در ایران به دلیل تفاوت فرهنگی که در نظام فرهنگی جامعه وجود دارد و این نگرش که هنرمند باید با تعهدات خود به اجتماع و هنر تعریف شود، همچنین این دیدگاه که هنرمندان در تمامی حوزههای هنری باید رویکردی اجتماعی و مسئولانه داشته باشد، به این نوع سینما نیز سینمای اجتماعی گفته میشود.
ماندگاری سینمای اجتماعی
درستکار با اشاره به ماندگار بیشتر سینمای اجتماعی گفت: در سینمای ما فیلمهای اجتماعی بیشتر مورد استقبال قرار گرفته و بیشتر به آن پرداخته میشود. فیلمهای ساخته شده در سایر ژانرها مانند ژانر ملودرام، کمدی، جنگی و غیره بعد از مدتی از خاطر افراد پاک میشوند.
او افزود: اما فیلمهای اجتماعی به دلیل اینکه به شرایط زیستی و اجتماعی ما (و عدم تغییر این شرایط، بدتر شدن هر روزه شرایط) میپردازند، بقای بهتری دارند. حتی برای ساخت چنین فیلمهایی احساس نیاز وجود دارد و سینماگران باید به نیازهای جامعه بپردازند و نیازسنجی کنند. همانگونه که جامعه ایران از سینماگران میخواهد متعهد باشند، فیلمسازان نیز به سمت تعهد اجتماعی حرکت میکنند که در سینما به عنوان سینمای اجتماعی شناخته میشود.
چند دوره مختلف سینمای اجتماعی
درستکار گفت: در سالیان بعد از انقلاب چند دوره سینمای اجتماعی داریم؛ سینمای اجتماعی ما همزمان با سینمای هنری و بهعنوان جریانی متفاوت، از همان موج نوی سینمای ایران در ده سال پایانی حکومت پیشین آغاز شد. از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷ ما با نوعی از سینمای اجتماعی روبهرو بودیم که با تأثیرپذیری از سینمای نئورئالیسم ایتالیا، دوربین را از داخل استودیوها به دل شهر و خیابان و زندگی جاری مردم برد. این شیوه نگاهی تازه به مسائل اجتماعی، زیستی و انسانی ایجاد کرد و توانست بخشی از واقعیت جامعه را به تصویر بکشد.
او افزود: سینمایی که بعدها با نامهایی چون مسعود کیمیایی، امیر نادری و داریوش مهرجویی شناخته شد، در حقیقت همان جریان موج نو بود. تفاوت آنها با سینمای بدنه در زبان و بیانشان بود؛ زبانی تند، صریح و متکی بر شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه. همین تفاوت باعث شد سینمای موج نو در میان تماشاگران و منتقدان جایگاهی ویژه پیدا کند و سینمای اجتماعی در آن دوران به یکی از جریانهای مؤثر تبدیل شود.
او گفت: بعد از انقلاب و در دهه شصت، سینما با ضعف جدی روبهرو شد. سینمای موج نو در آن سالها متهم به مخالفت با سیستم بود و دیگر نیازی به تولید چنین فیلمهایی احساس نمیشد. مسئولان فرهنگی نیز با هر نوع فیلم اجتماعی مقابله میکردند و اجازه تولید آن را نمیدادند. اما به مرور، جریان سینمای اجتماعی توانست دوباره مسیر خود را باز کند و در دهههای بعد به ساختار اصلی سینمای ایران بازگردد و نسبت به سایر ژانرها جایگاهی برتر پیدا کند.
شرایط اقتصادی سخت
درستکار افزود: در سالهای اخیر، جامعه ما با شرایط اقتصادی سخت و تنگناهای معیشتی مواجه است و این وضعیت مستقیماً بر سینمای اجتماعی تأثیر گذاشته است. مضمون اصلی بسیاری از فیلمهای اجتماعی امروز، مفهوم فقدان است؛ فقدان امنیت اجتماعی، فقدان امید، یا در سینمای اصغر فرهادی، فقدان امنیت روانی. او گفت احساس تحقیر و بیاعتمادی نیز در جامعه گسترش یافته و این احساس در آثار اجتماعی امروز بازتاب پیدا کرده است.
او ادامه داد: در فیلمهای اجتماعی جدید، موضوعات متنوعتر شدهاند. اگر در دهههای گذشته دغدغهها محدود به طبقات خاص یا موقعیتهای مشخص بود، امروز زندگی اجتماعی ما دایره گستردهتری از مشکلات را تجربه میکند و فیلمها نیز این گسترش را منعکس میکنند. از همین رو، سینمای اجتماعی امروز توانسته با مخاطب ارتباط نزدیکتری برقرار کند و میزان همدلی میان فیلم و بیننده افزایش یافته است.
او گفت: نسل تازهای از فیلمسازان اجتماعی وارد میدان شدهاند که برخلاف نسلهای پیشین، هم پختهتر و هم جسورترند. این فیلمسازان محصول سالها تجربهاند و زبان سینمایی آگاهتری دارند. به همین دلیل آثارشان از نظر تکنیکی و مضمونی به بلوغ بیشتری رسیده است.
درستکار گفت: یکی از نمونههای شاخص اخیر، فیلم «پیرپسر» است که در ظاهر فیلمی اجتماعی به نظر نمیرسد، اما در حقیقت اثری است اجتماعی که نقدی صریح به وضعیت انسان معاصر ایرانی دارد. به گفته او، چنین آثاری نشان میدهند سینمای اجتماعی ایران هنوز زنده است و میتواند آینهای دقیق از جامعه امروز باشد.
فیلمساز آینه جامعه است، نه دشمن آن
در روزهایی که بحث توقیف فیلمها و محدودیتهای فرهنگی دوباره به موضوعی پرتنش در سینمای ایران بدل شده، از دید برخی تحلیلگران، این بازتاب طبیعی واقعیتهای اجتماعی است نه حمله به آن. محمود گبرلو، منتقد و تحلیلگر سینما، از جمله کسانی است که باور دارد سینماگر در صف مردم ایستاده و اثرش را نه برای تلخکردن فضا، بلکه برای تلنگر و اصلاح میسازد.
او گفت: تعریف جهانی از سینما این است که سینما همچون آینهای عمل میکند؛ آینهای که واقعیتهای جامعه و انسان را بازتاب میدهد. سینماگر با نمایش این واقعیتها، به مخاطب فرصت میدهد تا به درک تازهای از جامعه برسد و برای بهبود آن بیندیشد.
سینما، آینه جامعه است
گبرلو با اشاره به اینکه سینما آینه جامعه است، بیان کرد: همانطور که آینه مصیبتها، شادیها و اتفاقات زندگی را بیپیرایه نشان میدهد، سینما هم همین نقش را دارد. تماشاگر میتواند از کنار این تصویر به سادگی عبور کند یا آن را جدی بگیرد، دربارهاش تحقیق و تحلیل کند و از دل آن به شناخت عمیقتری از جامعه برسد.
به گفته او، شکل و شدت این بازتاب بستگی به وضعیت موجود جامعه دارد؛ هرچه شرایط اجتماعی و اقتصادی آشفتهتر باشد، تصویر بازتابیافته در آینه سینما تیرهتر میشود.
گبرلو با اشاره به دغدغهمندی سینماگران نسبت به مشکلات جامعه بیان کرد: زمانی که جامعه در وضعیت سختی قرار دارد و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی افزایش یافته، فیلمساز نمیتواند دروغ بگوید یا تظاهر کند. او ناچار است آنچه را میبیند روایت کند. برخی تصور میکنند فیلمساز با نشان دادن تلخیها در حال سیاهنمایی است، اما در واقع او تلاش میکند واقعیت را نشان دهد تا مردم و مسئولان درباره ریشه مشکلات بیندیشند و برای اصلاح شرایط قدمی بردارند.
او افزود: از سوی دیگر، برداشت مخاطب نیز اهمیت دارد. برخی تماشاگران که خود درگیر مشکلات اجتماعیاند، گمان میکنند فیلمساز در حال توهین یا حمله به جامعه است، در حالیکه چنین تصوری اشتباه است. هیچ فیلمسازی علیه مردم و جامعه خود فیلم نمیسازد. فیلمساز در حقیقت در کنار مردم ایستاده و با طرح مسائل اجتماعی، به توسعه فکری جامعه کمک میکند.
هنرمند برای بهبود اوضاع تلاش میکند
گبرلو گفت: باید نگاه ما نسبت به هنرمند و اثر هنری منصفانهتر شود. اگر فیلمسازی کاستیها و دردهای جامعه را بیان میکند، باید از او تشکر کرد و تلاش کرد تا این مسائل برطرف شود. هنرمند نه برای تحقیر مردم بلکه برای بهبود شرایط سخن میگوید.
او افزود: در جامعهای که با مشکلاتی چون گرانی، کمبود دارو و شیوع بیماری روبهروست، طبیعی است که آثار هنری نیز بازتابدهنده تلخیها باشند. اما هدف هنرمند تنها گفتن از تلخی نیست، بلکه هدفش ایجاد تلنگر و برانگیختن مسئولان برای یافتن راهحل است.
او تأکید کرد: اگر مسئولان، هنرمندان را به عنوان مشاوران آگاه و دلسوز جامعه بپذیرند، میتوانند از ظرفیت فکری آنان برای بهبود رفاه و آسایش مردم استفاده کنند. تعامل میان مدیران فرهنگی و هنرمندان میتواند بسیاری از سوءتفاهمها را برطرف کند و مسیر تولید آثار اجتماعی سازنده را هموارتر سازد.
گبرلو درباره تأثیر نئورئالیسم ایتالیا بر سینمای ایران گفت: مقایسه این دو سینما چندان درست نیست، زیرا هر کشور متناسب با وضعیت فرهنگی و اجتماعی خود، زبان و بیان خاصی در سینما دارد.
او گفت: ممکن است فیلمساز ایرانی با نئورئالیسم آشنا باشد، اما لزوما کارش را بر اساس آن سبک نمیسازد. برخی فیلمسازان ممکن است از نظر فنی ضعیف عمل کنند یا دچار خطا شوند، اما در مجموع هنرمند ایرانی همواره همراه مردم خود است؛ فقط نوع نگاهها متفاوت است. یکی جامعه را مصیبتزده میبیند و دیگری معتقد است مردم بیش از هر چیز به نشاط نیاز دارند.
او افزود: متاسفانه در سالهای اخیر اختلاف نظرها و رفتارهای سلیقهای در میان مدیران فرهنگی به سطحی رسیده که حتی مردم عادی نیز به آن واکنش نشان میدهند. این اختلافها نهتنها جدی گرفته نمیشود، بلکه گاهی به تمسخر عمومی هم کشیده میشود. به گفته او، این وضعیت ناپسند به روشنی در ماجرای فیلم «پیرپسر» قابل مشاهده است.
گبرلو گفت: فیلم «پیرپسر» تمامی مراحل قانونی را طی کرده و در سطح کشور به نمایش عمومی درآمده است. تماشاگرانی که مایل به دیدن آن بودند، فیلم را روی پرده سینما دیدهاند. پس از آن نیز طبق روال معمول در جهان، نسخه پلتفرمی فیلم آماده انتشار شده، اما در ادامه با تصمیم یک نهاد، نمایش آن متوقف شده است.
گبرلو تاکید کرد: در روزگاری که دسترسی به نسخههای غیرقانونی فیلمها بسیار آسان است، چنین تصمیمهایی بیمعنا به نظر میرسد، زیرا مخاطب تنها چند دقیقه پس از توقیف، نسخه قاچاق فیلم را تماشا میکند. این وضعیت بلبشو در نهادهای فرهنگی کشور، به گفته او، آسیب جدی به تولید، نمایش و اعتماد عمومی به سینما وارد میکند.