باستان شناس ها مکان های تاریخی شاهنامه را بررسی کنند
محمد رسولی شاهنامه پژوه و تاریخدان: شهرها و مناطق جغرافیایی متعددی در شاهنامه وجود دارد که می تواند آغازگر مطالعات باستان شناختی باشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، شاهنامه افسانه است یا واقعیت؟ فردوسی در کتاب خود آیا تاریخ ایران را روایت کرده است یا براساس ذهنیات خود روایتی افسانه گون از ایران و شخصیت هایش ارایه کرده است؟ پاسخ به این سوالات بسیار دشوار است و شاهنامه پژوهان نیز بر آن اتفاق نظر ندارند. آیا در شاهنامه نشانی از بقایای تاریخی و مناطق باستانی وجود دارد که باستان شناس ها را ترغیب به جستجو برای یافتن نشانه های تاریخی کند؟
محمد رسولی شاهنامه پژوه، تاریخدان و نویسنده 20 عنوان کتاب درباره شاهنامه است که آخرین آن ها با عنوان «تاریخ کامل ایران براساس شاهنامه و متون کهن» به تازگی منتشر شده است، در نشستی خبری با موضوع شاهنامه که در «موسسه فرهنگی و مطالعاتی بزرگمهر حکیم» در تهران برگزار شد، برخلاف نظریه قالبی که شاهنامه را مبتنی بر افسانه معرفی کرده است، معتقد است که شاهنامه کاملا یک متن تاریخی است و فردوسی روایت تاریخ ایران را در آن با زبان خاص خود نگاشته است.
او در پاسخ به این سوال ایلنا که آیا شاهنامه فردوسی مانند خوانش الواح هخامنشی از سوی متخصصین زبان های باستانی و نگارش ترجمه این الواح از سوی پرفسور عبدالمجید ارفعی منجر به یافتن صدها محوطه باستانی و شهرها و روستاهای دوره هخامنشی در ایران شد که نشانی از آن ها باقی نمانده است و حالا به عنوان یک محوطه باستانی می توانند مورد کاوش باستان شناس ها قرار بگیرند، نشانی از شهرها و محوطه های تاریخی ایران دارد که بتوان براساس آن نقاط ناشناخته از درون این کتاب را شناسایی کرد؟ گفت: قطعا این مورد در شاهنامه فردوسی وجود دارد. آنجا که فردوسی از ایرانویچ سخن می گوید یا آنجا که از نقاط زلزله خیز ایران با عنوان «بومهین خیز» نام می برد، از نقاطی سخن می گوید که زلزله های مداوم داشتند و باستان شناس ها می توانند این نقاط را از روی شاهنامه فردوسی بیابند و روی آن ها مطالعه کنند.
محمد رسولی می گوید: یکی از موارد اصلی و بسیار راهگشا برای پژوهش های ژرف باستان شناسی شاهنامه فردوسی است که اگر باستان شناس ها قانع شوند که شاهنامه روایتگر تاریخ ایران و نه مجموعه داستان های برگرفته از افسانه است، آنزمان می توان شاهد آغاز پژوهش های عمیق در حوزه باستان شناسی شاهنامه شد.
این استاد دانشگاه و شاهنامه پژوه ایرانی با اشاره به این که شاهنامه تقریبا همزمان با نگارش کتاب های ریگ ودا هندوها و اوستا زرتشتی ها توسط فردوسی نگاشته شده است می گوید: در اوستا نیز از منطقه ای به نام «ور» که شهری زیرزمینی بوده نام برده شده و حتی نحوه احداث آن نیز شرح داده شده است. این موضوع در شاهنامه نیز وجود دارد و یافتن شهرها یا مناطق تاریخی که رویدادهای شاهنامه در آن ها اتفاق افتاده و اتفاقا نام و آدرس برخی از آن ها در شاهنامه وجود دارد در حیطه کار باستان شناس ها است. منتهی پیش نیاز انجام فعالیت های باستان شناختی بر متون شاهنامه آن است که باستان شناس ها قانع شوند که شاهنامه تاریخ است نه افسانه و داستان های تخیلی.
او افزود: برخی شهرهایی که نام آن ها در شاهنامه ذکر شده است یا نقاطی که مثلا از پرواز جمشید یکی از شخصیت های شاهنامه با تخت پرنده خود در هامون سخن گفته است که دشتی مسطح بوده و یا آنجا که آدرسی از دماوند و سبلان در خود دارد، شاید اکنون وجود نداشته باشند اما بدیهی است که این نقاط بوده اند که فردوسی برپایه وجود این شهرها یا مناطق ذکر شده در شاهنامه از آن ها سخن گفته است. بنابراین باستان شناس ها می توانند با مطالعه دقیق شاهنامه و استخراج آدرس هایی که فردوسی در این کتاب بطور مشخص اعلام کرده است، مطالعات باستان شناسی برای یافتن تاریخ گمشده برپایه شاهنامه فردوسی را آغاز کنند.
محمد رسولی تاریخدان و شاهنامه پژوه با اعلام این که بررسی و مطالعه برخی نقاط جغرافیایی مشخص شده در شاهنامه فردوسی کار باستان شناس ها است، افزود: در صورتی که باستان شناس ها بطور جدی به موضوع باستان شناسی در شاهنامه ورود کنند گام مهمی در اثبات این نظریه برداشته خواهد شد که شاهنامه فردوسی یک کتاب تاریخی است نه متنی که مبتنی بر افسانه و تخیل نگاشته شده است.
محمد رسولی تاکید کرد: بی گمان همه شاهنامه تاریخ است و خود فردوسی هم بر این موضوع تاکید کرده و در آغاز شاهنامه اعلام کرده است که «تو این را دروغ و فسانه مدان». بنابراین محتویات شاهنامه ساخته ذهن فردوسی نیست و این مرد بزرگ و حکیم بی مانند متون کهن و عهد باستان در زمان خود را منظوم کرده است و خودش هم گفته است که فقط امانتداری کرده است.
این شاهنامه پژوه و تاریخدان گفت: در بخشی از شاهنامه از جهان نما سخن گفته شده است. وقتی بیژن گم می شود و کسی نمی تواند او را پیدا کند، نزد کیخسرو می روند و از او می خواهند که جام جهان نما را نگاه کند تا کیخسرو را بیابد. این جام جهان نما چیست؟ حتما دستگاهی بوده است که فردوسی روایت خود را با اشاره به آن نوشته است.
محمد رسولی همچنین از احتمال وجود رصدخانه هایی در دوران فردوسی خبر داد و گفت: در بخشی از شاهنامه به وضوح موضوع رصد آسمان و اخترشناسی مطرح شده است. یعنی ابیاتی وجود دارد که در دوران حکومت کیکاووس موبد موبدان یعنی دانشمند زمان را در نقطه ای از ایران که نشانه هایی از احداث یک رصدخانه در آن وجود دارد، مامور می کنند که همانجا بماند و فقط آسمان را رصد کند. نقطه ای که احتمالا در نزدیکی خط استوا قرار دارد و بهترین نقطه زمین برای رصد ستارگان است. چند قرن بعد از نگاشتن شاهنامه است که خواجه نصیرالدین طوسی رصدخانه مراغه را احداث می کند.
نویسنده کتاب «تاریخ کامل ایران براساس شاهنامه و متون کهن» ادامه داد: بخش دیگری از شاهنامه به موضوع پرواز جمشید به آسمان اشاره دارد. افرادی می آیند و سفارش ساخت یک تخت به آن ها داده می شود تا پرواز او به آسمان از وسط هامون انجام شود. فردوسی می گوید: «ز هامون به فلک برخاستن» خب این نقطه کجاست؟ در یک بیابان است. دشتی پهناور و وسیع به نام هامون که می توان نشانه های باستان شناختی را از دل این متون بیرون کشید و به اعتقاد من باستان شناختی شاهنامه می تواند آغازگر مسیری نوین برای درک تاریخی بودن و روایات واقعی فردوسی از تاریخ ایران باشد.