خبرگزاری کار ایران

نتیجه یک شوخی توهین آمیز؛ دادگری برای فردوسی! +فیلم

نتیجه یک شوخی توهین آمیز؛ دادگری برای فردوسی! +فیلم

زینب موسوی، کمدینی که شاهنامه را دستاویز طنز کرد، حالا باید ۱۲۰ ساعت قصه‌گویی و یک رساله درباره فردوسی بنویسد.

 وقتی ویدئوی چنددقیقه‌ای زینب موسوی کمدین و یوتیوبر منتشر شد و بخشی از آن به شکلی توهین‌آمیز متوجه شاهنامه فردوسی بود، واکنش‌ها سریع‌تر از آنچه تصور می‌شد دو پاره شد: موجی از انتقاد و خشم در برابر شوخی‌ای که عده‌ای آن را «توهین به میراث ملی» نامیدند و موج دیگر در دفاع از «حق طنز برای اغراق» بود. حال که حکم او آمده بحث بر سر این است که یا حکم برای او کم است یا تفاوت در نوع حکم که او ۱۲۰ ساعت قصه گویی شاهنامه برای نوجوانان داشته باشد احتمال اینکه بیشتر به ضد آموزش تبدیل شود زیاد است و خودش نوعی آسیب به‌حساب می‌آید.

طنز و خطوط قرمز فرهنگی

این واکنش‌ها، بحث قدیمی اما همیشه حساس رابطه طنز با خطوط قرمز فرهنگی را دوباره زنده کرد؛ اینکه آیا طنز که ذاتاً بر مبنای اغراق، اغوا و شکستن الگوهای رسمی عمل می‌کند و اجازه عبور از نمادهای ملی را دارد یا خیر. در جامعه‌ای که میراث ملی و فرهنگی ما بخش مهمی از هویت و اصالت‌مان محسوب می‌شود، هر شوخی با این نمادها می‌تواند به مثابه حمله به ریشه‌های تاریخی تلقی شود. در مقابل، طرفداران آزادی بیان معتقدند طنز تنها زمانی اثرگذار است که مرزها را دست‌کاری کند و فاصله میان امر مقدس و امر روزمره را کم کند.

از قصه گویی تا نوشتن رساله

حال می‌بینیم حکمی که قرار است برای زینب موسوی اجرا شود به گفته همسر او «متهم موظف است تحت نظارت بنیاد فردوسی و با راهنمایی یک استاد مورد تأیید این بنیاد، طی مدت شش ماه، یک رساله اجباری را در زمینه‌هایی مانند جایگاه فردوسی در هویت و فرهنگ ملی ایران، اهمیت شاهنامه فردوسی در فرهنگ و ادب پارسی و … تدوین و از آن دفاع کند. متهم مکلف است حداقل به میزان ۱۲۰ ساعت با هماهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مدیریت آموزش و پرورش، دوره‌های قصه گویی خود را با استفاده از ظرفیت‌های شاهنامه فردوسی در مدارس یا مراکز فرهنگی مناطق کم برخور دار اجرا کند و مستندات آن را به اجرای احکام ارائه کند» است.

در چند سال اخیر، دستگاه قضائی ایران گاهی به سراغ احکام غیرکلاسیک رفته است که تکلیف‌کردن فرد به نوشتن مقاله، شرکت در کلاس‌های اجتماعی، شستن اتومبیل آمبولانس، کاشتن نهال درخت یا خدمات عام‌المنفعه بوده، اما حکم موسوی به دلیل ماهیت کاملاً «ادبی و فرهنگی» و ارتباط مستقیم آن با یک شاعر ملی، پرونده را از دیگر نمونه‌ها متمایز کرد؛ حکمی که هم شبیه یک «مجازات» است و هم یک «کلاس درس اجباری ادبیات».

نتیجه یک شوخی توهین آمیز؛ دادگری برای فردوسی! +فیلم

کارآمدی این احکام مثل تنبیه نمادین است؟

در فضای مجازی به اجرا درآمدن این حکم، محلی برای بحث و نظرات گوناگون شد و خیلی‌ها این پرسش برایشان مطرح شده بود که آیا چنین احکامی واقعاً نقش اصلاحی دارند یا فقط جنبه نمادین پیدا می‌کنند؟

تجربه‌های داخلی شاید جواب دادن به این پرسش را سخت کند و امکان دارد که ارزیابی رسمی درباره میزان موفقیت آن‌ها قابل اعلام نباشد البته برخی از کارشناسان حقوقی معتقدند این احکام می‌تواند جایگزین مؤثری برای مجازات‌های سخت باشد؛ چون فرد نه از جامعه طرد می‌شود و نه وارد چرخه آسیب‌زای زندان خواهد شد.

اما گروهی دیگر هشدار می‌دهند که اگر چنین حکم‌هایی بدون پشتوانه آموزشی صادر شود، ممکن است نه‌تنها اثر اصلاحی نداشته باشد بلکه فرد را نسبت به موضوع حساس‌تر و مقاوم‌تر کند.

تجربه‌های کشورهای اروپایی چگونه است!

اگرچه در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی از این دست احکام جایگزینی به عنوان Creative Sentencing یا «مجازات خلاقانه» وجود دارد و روشی اتخاذ می‌شود که در آن قاضی به‌جای زندان، فرد را به یک فعالیت فرهنگی، اجتماعی یا آموزشی ملزم می‌کند.

نمونه‌های واقعی حکم‌هایی که در کشورهای دیگر وجود دارد به این شیوه است که مثلاً نوجوانی که روی دیوار ملک عمومی توهینی نوشته بود، مجبور شد کل مسیر را با دستگاه دستی اصلاح کند یا فردی که به یک راننده توهین کرده بود، باید یک روز کامل در ایستگاه تاکسی می‌نشست و کار تاکسی‌ران‌ها را از نزدیک می‌دید و در مواردی افراد موظف می‌شدند انشا، گزارش یا متن پژوهشی بنویسند. در مجارستان و آلمان، افرادی که سخنان انکاری درباره هولوکاست منتشر کرده‌اند، علاوه بر جریمه، موظف شده‌اند از موزه‌ها، یادبودها و دوره‌های آموزشی مرتبط بازدید کنند.

نتیجه یک شوخی توهین آمیز؛ دادگری برای فردوسی! +فیلم

همچنین گزارشی در واشنگتن پست درباره یک مرد اهل اورگن آمریکا بود که به جرم نفرت‌پراکنی محکوم شده بود و باید انشاهایی درباره نژادپرستی و مسئله پناهجویان می‌نوشت.

حتی قاضی‌ای در اوهایو که به‌خاطر حکم‌های خلاقانه‌اش وایرال شد و باور دارد مجازات باید دقیقاً با نوع خطا هم‌خوانی داشته باشد.

نتیجه یک شوخی توهین آمیز؛ دادگری برای فردوسی! +فیلم

ترازوی عدالت بر مدار فرهنگ

برخی طرفداران این نوع احکام معتقدند مجازات‌های آموزشی می‌تواند بهتر از زندان عمل کند؛ هم تنبیهی کمتری دارد و هم شاید به شناخت فرد از فرهنگ ملی کمک کند. در مقابل، منتقدان می‌گویند چنین رویکردی مرز میان «آموزش» و «تحمیل نگاه فرهنگی» را کمرنگ می‌کند و حتی ممکن است نتیجه‌ای خلاف هدف را داشته باشد.

حکمی که برای زینب موسوی صادر شد، به‌دلیل تکیه‌اش بر عناصر ادبی و فرهنگی، نمونه‌ای از همین روند رو به گسترش در حوزه مجازات‌های جایگزین است؛ روندی که پرسش‌ها و واکنش‌های مختلفی را برانگیخته و همزمان، نمونه‌های مشابه در سایر کشورها هم نشان می‌دهد استفاده از فعالیت‌های فرهنگی یا آموزشی در احکام قضائی سابقه‌ای طولانی دارد و همواره موافقان و مخالفان خود را داشته است.

در این پرونده، قانون، حساسیت‌های فرهنگی و این شیوه‌ای متفاوت در صدور حکم، هم‌زمان وارد ماجرا شدند؛ ترکیبی که بحث‌ها را از یک پرونده فردی فراتر برد و سوال‌هایی درباره حد شوخی با نمادهای ملی و معیارهای احکام خلاقانه ایجاد کرد.

این ماجرا، بدون ارائه پاسخی قطعی، مجموعه‌ای از پرسش‌های باز را پیش‌روی افکار عمومی و نهادهای مسئول گذاشته است؛ از نحوه تعریف چارچوب این نوع احکام تا چگونگی سنجش اثرگذاری آنها. به نظر می‌رسد با تکرار یا گسترش چنین مواردی، این بحث‌ها در آینده شفاف‌تر شود.

 

منبع مهر
انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز