خبرگزاری کار ایران

چرا سلطنت طلبان سراغ شجریان هم رفته اند؟

چرا سلطنت طلبان سراغ شجریان هم رفته اند؟

چرا سلطنت طلبان برانداز سراغ محمد رضا شجریان چهره ملی و محبوب هم رفته و او را نیز از حملات و اتهامات خود مصون نداشته اند؟

 امروز، یکم مهر ماه، سالروز تولد محمدرضا شجریان است؛ هنرمندی که بسیاری از متخصصان موسیقی کلاسیک ایرانی، او را برترین آوازخوان تاریخ ایران‌زمین می‌دانند. شجریان از اواخر دهۀ 1350 تا اوایل دهۀ 1380 چنان اوجی را در آوازخوانی رقم زد که پیش از او بی‌سابقه بود و پس از او نیز تکرارش بعید به نظر می‌رسد. به همین دلیل شجریان در بیش از چهار دهۀ اخیر نزد بسیاری از مردم ایران محبوب بوده؛ محبوبیتی که با حریت سیاسی شجریان و همراهی‌ و همدردی‌اش با مردم، در دو دهۀ پایانی عمر شجریان شدتی بی‌مانند پیدا کرد و شجریان را به چهره‌ای اسطوره‌ای و یکی از نمادهای ملی ایران تبدیل کرد. 

 اما در چند سال اخیر، بخصوص پس از فوت شجریان و بالاخص پس از امیدواری سلطنت‌طلبان ایرانی به احیای سلطنت پهلوی، بسیاری از طرفداران خاندان پهلوی به شجریان می‌تازند و از او به بدی یاد می‌کنند. عمدۀ انتقادات این افراد البته متوجه شخصیت و سلوک عملی شجریان است نه هنر او.

 با این حال، اقلیتی از این جماعت به هنر شجریان هم انتقاد دارند و او را "روضه‌خوان" می‌نامند و جان کلام‌شان این است که شجریان موسیقی سنتی ایران را غمناک‌تر از قبل (و یا بسیار غم‌انگیز) کرد. 

 همچنین این افراد معتقدند چیزی به نام "باندِ شجریان" وجود داشته که در حذف رقبای شجریان نقش مؤثری ایفا کرده و به همین دلیل شجریان، بویژه در دوران پس از انقلاب، محبوب و سرآمد شده است. 

 عطا نویدی، پژوهشگر و منتقد موسیقی،  دربارۀ این قبیل انتقادات، که عمدتا از سوی سلطنت‌طلبان ایرانی مطرح می‌شوند، گفت:

 «پس از اعلام کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی، که اتفاقا از سوی جریان پایداری هم لغو شد و مورد اعتراض شدید قرار گرفت، ما می‌بینیم که جریان سلطنت‌طلب ابتدا به همایون شجریان و فکر می‌کنم بسیار هماهنگ‌شده و سیستماتیک شروع به تاختن به شخصیت و دستاوردهای هنری محمدرضا شجریان کردند. گمان می‌کنم جریانی که قصد دارد توسط تجاوز نیروی خارجی به خاک میهن، حکومت را در دست بگیرد و این آرزو را در سر می‌پروراند، در واقع سعی دارد که هویت فرهنگی مردم را کمرنگ بکند و اسطوره‌هایی را که در جامعه وجود دارند در ذهن نسل جدید، که شاید به علت کم‌کاری دستگاه‌های فرهنگی کمتر با اسطوره‌ها آشنا شده‌اند، به نوعی شست‌وشو بدهد و تمام آنچه را که پیش از این در کشور وجود داشته، زیر سؤال ببرد.»

 این پژوهشگر موسیقی، تاختن به شجریان را بخشی از یک پروژۀ سیاسی-فرهنگی می‌داند و می‌گوید:

 «مشخصا می‌بینیم که حتی در مواردی به شخصیت فردوسی هم اهانت می‌شود. و یا جریاناتی می‌گویند هیچ شخصیتی مصون نیست اگر ما بخواهیم اهانت بکنیم، ما باید در آزادی به سر ببریم و غیره. من فکر می‌کنم این رویکرد درست نیست. یک جامعه و یک ملت بیش از آنکه با صنعت و کشاورزی و کارخانه‌هایش شناخته شود و روی این چیزها استوار باشد، روی فرهنگ و هنرش استوار است. فردوسی، حافظ، شجریان و افرادی از این دست، برای ما جدا از اینکه یک شخص باشند، هویت ملی‌اند. فمکر می‌کنم کسانی که با ملت ایران دشمنی دارند و قصد دارند کشور را از درون تهی کنند، با همین فرمول جلو آمده‌اند و پروژۀ تاختن به محمدرضا شجریان هم در همین راستا است.»

 آقای نویدی دربارۀ غم‌انگیز شدن موسیقی سنتی ایران با آواز شجریان می‌گوید:

 «اما دربارۀ اینکه گفته می‌شود موسیقی ایرانی پس از {ظهور} محمدرضا شجریان به نوعی به سمت غم و روضه‌خوانی رفته، باید گفت نوحه‌خوانی و روضه‌خوانی، که ما در آیین‌های مذهبی می‌شنویم، برگرفته از موسیقی ردیف-دستگاهی ما هستند. یعنی موسیقی ردیف-دستگاهی ما، در جایی بروز و ظهورش می‌شود نوحه و روضه، در جای دیگری هم بروز و ظهورش می‌شود شادی. ما نمی‌توانیم بگوییم که موسیقی ما به سمت روضه‌خوانی رفته است.»

 این منتقد موسیقی، ادعای غمناک‌تر شدن موسیقی ایرانی در اثر آوازهای شجریان را ناشی از عدم شناخت کافی از "موسیقی آوازی ایران" می‌داند و می‌گوید:

  «آواز ایرانی جانمایۀ موسیقی ردیف-دستگاهی ماست و از دوران قاجاریه به این سمت، که موسیقی ما ثبت و ضبط شده، آواز ماهیتا تغییر چندانی نکرده است. تکنیک‌هایی به آن اضافه شده. لحن‌های شعری و بیان شعر تغییر کرده اما ما نمی‌بینیم که ماهیت آواز تغییر کرده باشد. استاد شجریان هم یکی از حلقه‌های بسیار مستحکم در پیوند گذشته و آیندۀ موسیقی آوازی و موسیقی ملی ما برای نسل‌های آینده است. استاد شجریان هم چیزی جز {تداوم} گذشتگان نیست. ما نمی‌توانیم این طور قضاوت کنیم که موسیقی ایرانی بعد از ظهور محمدرضا شجریان به سمت غم رفته است. این بی‌انصافی است و فکر می‌کنم کسانی که این مدعا را بیان می‌کنند، موسیقی آوازی ما را خوب نشناخته‌اند.» 

 آقای نویدی همچنین دربارۀ ادعای وجود "باند شجریان" گفت:

 «خوب است که نکتۀ دیگری هم این‌جا باز شود. صفحاتی در فضای مجازی وجود دارند که شجریان را به عنوان رأس یک باند مطرح می‌کنند. باند کلمه‌ای است که بار منفی دارد. اگر منظور از "باند شجریان" او و همکارانش است، آن افراد – که نمی‌خواهم این‌جا از کسی نام ببرم – صرفا همکار شجریان نبودند. تمام کسانی که با محمدرضا شجریان در طول دوران فعالیتش، چه پیش از انقلاب چه پس از انقلاب، همکاری کردند، با افراد دیگری هم همکاری کرده‌اند. شجریان حاصل یک سری فعل‌ و انفعالات اجتماعی، سیاسی و هنری در کشور بوده است. پیش از انقلاب جریانی در موسیقی بود که من از آن به عنوان "جریان گلها" نام می‌برم. این جریان در رادیو حضور داشت و طرفداران خودش را داشت و در نسل‌هایی متبلور شد که پیش از نسل محمدرضا شجریان و همکارانش فعالیت می‌کردند. نسل‌های جدید که پا به عرصه می‌گذارند، مسلما نگرش جدیدی به موسیقی دارند. چنانکه ما امروز می‌بینیم نسلی که پا به عرصۀ موسیقی ردیف-دستگاهی گذاشته است، نگرش دیگری به همین موسیقی دارد. آما آنچه که در دوران "حفظ و اشاعه" اتفاق افتاد و آن‌ها (شجریان و همکارانش) با نگاهی به قدیم، گام‌های بلندی رو به جلو برداشتند، مشخصا به علت وقوع انقلاب در کشور و خانه‌نشینی افراد نبوده.»

 عطا نویدی در پایان دربارۀ مشکلات و تحولات موسیقی ایران در دوران پس از انقلاب و نقش شجریان در تداوم موسیقی کلاسیک ایران گفت:

 «متاسفانه بعد از انقلاب، نگاه درستی به موسیقی وجود نداشت و بسیاری از هنرمندان پیش از انقلاب، خانه‌نشین شدند. این خانه‌نشینی آن‌ها را دلگیر کرده و آن را شاید به شجریان و آن جریانی که {بعد از انقلاب} در موسیقی بروز و ظهور داشته، نسبت می‌دهند. اما شجریان حاصل یک سری فعل و انفعالات هنری است که اتفاقا برخورد می‌کند به انقلاب و تحولات اجتماعی و سیاسی ناشی از آن. این اتفاق باعث می‌شود در دورانی که تمام موسیقی‌ها متاسفانه حذف می‌شوند، تنها موسیقی‌ای که با پایمردی خود همین افراد  پابرجا ماند، همین موسیقی‌ای بود که ما بعد از انقلاب، به صورت عامیانه، آن را تحت عنوان "موسیقی شجریان" می‌شناسیم. آن چیزی که ما امروز به عنوان موسیقی ایرانی در سطح جامعه می‌بینیم و می‌شنویم و بسیار پویاست و آموزشگاه‌ها و کنسرت‌های فراوان دارد، شاید همه مدیون استاد محمدرضا شجریان باشد. به دلیل اینکه جریانی که محمدرضا شجریان دنبال می‌کرد بعد از انقلاب، باعث شد که موسیقی از بین نرود و سال‌های بعد، خون این موسیقی در رگ جوانان جریان پیدا کند و امروز در جامعه وجود دارد. برخلاف ناامیدی بسیاری از افراد، من فکر می‌کنم موسیقی ایرانی همچنان پویا و زنده است و این امر را مدیون محمدرضا شجریان و همکاران او هستیم.» 

 

منبع عصرایران
انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز