گزارش یک خبرنگار:
در پایتخت امید؛ روایتی از مرکز تماس رعد الغدیر

ینجا، مرکز تماس صرف نیست؛ اینجا محلی است که انسانها عزت نفس پیدا میکنند و جامعهای شایستهتر، انسانیتر و پایدارتر بنا میشود.
روزنامهنگاری به من آموخته که برای یافتن حقیقت، باید از پشت میز بیرون زد و به دل ماجرا رفت. امروز، کنجکاویام مرا به موسسه نیکوکاری رعد الغدیر در یافتآباد کشاند؛ جایی که شنیده بودم نغمهای متفاوت از امید و تلاش در حال نواخته شدن است. آنچه دیدم، فراتر از یک مرکز خیریه بود؛ یک کارخانه تولید ارزشهای انسانی بود که در قلب آن، یک مرکز تماس بینظیر میتپید.
- صبحگاه امید: روایت یک روز کاری در مرکز تماس رعد الغدیر
ساعت حدود ۷:۳۰ صبح بود که ونها و اتوبوسهای مناسبسازیشده، یکی پس از دیگری در محوطه موسسه توقف کردند. درهایشان باز شد و با لبخند و شور و شوق، اپراتورها پا به دل موسسه گذاشتند. برخی با ویلچر، برخی با عصا و برخی دیگر با پای مصنوعی. انگشت روی دستگاه کارتخوان میزدند و پس از ثبت ورود، به سمت سالنهای مرکز تماس می رفتند. در این محیط گرم و دوستانه، خبری از نگاههای ترحمآمیز نبود؛ فقط تعهد و انگیزه دیده میشد.
نزدیکتر رفتم و مشاهده کردم که اپراتورها، چگونه پشت میزهایشان مستقر میشوند، هدستها را در گوش میگذارند و آماده آغاز مکالمات میشوند. متوجه شدم که برخی تماسها برای پشتیبانی و اطلاعات، ورودی هستند و برخی دیگر برای پیگیری و نظرسنجی، خروجی. در این فضا، هر تماس نه فقط یک وظیفه، بلکه فرصتی برای نمایش توانمندی بود.
- مأموریت بزرگ و افتخارات درخشان
در گفتوگو با علیرضا آتشک - مدیرعامل موسسه نیکوکاری رعد الغدیر- پرده از تاریخچه و مأموریت این مجموعه کنار رفت. او با اشتیاق برایم از روزهای اول گفت: مرکز تماس رعد الغدیر از همان ابتدا با هدف شکستن کلیشهها تأسیس شد. افرادی چون مهندس سروش طبیانی و دکتر محمدجواد باقری و تعدادی از دوستان همراهشان؛ نقش پررنگی در این مسیر داشتند تا ما بیش از پیش به جای ترحم، به فکر توانمندسازی باشیم. با همین اندیشه مرکز تماس در سال ۱۳۹۴، به عنوان یک راهکار عملی برای ایجاد شغل پایدار شکل گرفت.
آتشک با اشتیاق به افتخارات موسسه اشاره کرد: کسب جایزه نوآوری اجتماعی جانا نشان داد که کارآفرینی اجتماعی میتواند ساختارمند و فناورانه باشد. و در سال 1403 به دلیل ایجاد اشتغال برای افراد دارای معلولیت، مفتخر به دریافت جایزه سپهر جانا در بخش نوآوری اجتماعی شدیم. اینها تنها جوایز نیستند، بلکه نشانههایی از حرکت ما در مسیر درست هستند.
- داستانهایی که از دل تلاش متولد میشوند
در مرکز، با چند نفر از اپراتورها هم صحبت شدم. داستان هرکدام، خود گزارش مستقلی بود از امید و استقامت.
رسول، جوانی از ملایر، با پای مصنوعیاش هر روز برای کار به اینجا می آید. او با صدایی رسا گفت: بعد از حادثه، در ملایر فرصتی برای کار نداشتم. وقتی از اینجا خبردار شدم، بدون تردید آمدم. اینجا فهمیدم که توانایی من در ذهنم است، نه در پاهایم. اینجا ارزش و استقلال را پیدا کردم.
سپس با مریم، سوپروایزر یکی از پروژه ها آشنا شدم. او به من گفت: من و همسرم، رضا، هر دو از همینجا شروع کردیم و حالا ۷ سال است که در کنار هم زندگی میکنیم. امروز من سوپروایزر یک تیم 12 نفره هستم که برای یک شرکت بورسی کار میکنند. اعتمادی که کارفرما به من و تیمم کرد، بزرگترین انگیزهام است. اینجا به ما یاد داد که میتوانیم به جایگاههای بالاتر برسیم.
- اعتماد کارفرما، مهر تأیید بر یک مدل موفق
این موفقیتها تنها ادعای موسسه نبود. نماینده یکی از شرکتهای همکار که ۵ سال است با این مرکز کار میکند، به من گفت: در ابتدا با نیت حمایت وارد شدیم، اما خیلی زود متوجه شدیم که اپراتورهای اینجا در اوج حرفهایگری هستند. رضایت مشتریان ما به شدت بالا رفته و ما نه تنها قراردادمان را هرساله تمدید میکنیم، بلکه قصد داریم اپراتورهای جدیدی هم به تیممان اضافه کنیم. این اظهارات، مهر تأییدی بود بر کارایی و سودمندی این مدل کسبوکار اجتماعی.
- دعوت به یک تجربه ارزشمند
گزارشم به پایان میرسید، اما نه روایت موسسه رعد الغدیر. این موسسه، الگویی بینظیر از این حقیقت است که توانمندی واقعی نه در جسم، که در ذهن و روح انسانهاست. اینجا، مرکز تماس صرف نیست؛ اینجا محلی است که انسانها عزت نفس پیدا میکنند و جامعهای شایستهتر، انسانیتر و پایدارتر بنا میشود.
این گزارش تنها یک نگاه اجمالی بود. اگر میخواهید خودتان شاهد این معجزه باشید، مدیرعامل موسسه رعد الغدیر از تمامی کارفرمایان و مدیران دعوت میکند تا از این مجموعه بازدید کرده و از نزدیک با آن آشنا شوند. شاید فردای کسبوکار شما، در یکی از همین سالنها رقم بخورد.
تهیه و تنظیم: معصومه فراهانی