خبرگزاری کار ایران

فرشاد مومنی مطرح کرد:

سلطان بانوی اقتصاد کشور مشخص نیست/ یارانه وحشتناک به سوداگران بازار سرمایه

سلطان بانوی اقتصاد کشور مشخص نیست/ یارانه وحشتناک به سوداگران بازار سرمایه

استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: در همین شرایط که می‌گویند دَم مردم برای ایستادگی در جنگ با رژیم صهیونسیتی گرم، می‌بینیم به سوداگران بازار سرمایه یارانه وحشتناک می‌دهند اما قیمت نان را برای مردم گران می‌کنند

به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، فرشاد مومنی در مراسم بزرگداشت مرحوم عالی نسب با محوریت «ساز و کارهای دفاع از تولید ملی؛ مقایسه تطبیقی دوران جنگ و پساجنگ» اظهار داشت: رسانه‌ها مکرراً تعبیری برای تهاجم جنایتکار اسراییل مطرح کردند آن هم مفهوم جنگ روایت‌ها بود، بحث بر سر این است که اراده‌های جدی برای اینکه حتی مواردی در جنگ که جهان به صورت عینی مواجه می‌شود را دستکاری کند، وجود دارد تا در راستای منافعی جلوه دگرگون شده‌ای از آن را ارایه دهند. 

وی ادامه داد: باورم این است که بالاترین سطح سرمایه‌گذاری‌ها در این زمینه درباره کارنامه ١٠ سال اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد. آقای راغفر گفته بود که به روش علمی و با اعتبار پروژهش علمی تا به امروز مطالعه‌ای انجام نشده که نشان دهد که دقیقا کاستی های دوره ١٠ ساله اول چه بود که براساس آن بررسی شود که آیا رویکرد جایگزین اوضاع را بهتر کرد یا بدتر؟ و در حال حاضر به انجام چنین مطالعه‌ای بسیار نیاز داریم. 

این کارشناس اقتصادی گفت: وجه اصلی موضوع، وجه اندیشه‌ای است. مجموعه جهت‌گیری‌هایی که در ١٠ سال اول پیروزی انقلاب اتخاذ شد حکایت از این دارد که این نظام جدید جایگزین شده متکی بر سه گروه اندیشه است که عبارت آمد از دانایی‌های بسیار عمیق درباره تاریخ اقتصادی ایران ، دانایی‌های بسیار عمیق درباره ذخایر دانایی مرتبط با اندیشه توسعه در سطح جهان و دانایی‌ها با رویکرد محوریت شهید بهشتی درباره اسلام. 

مومنی با بیان اینکه وقتی می گوییم این افراد دانایی عمیق درباره اسلام داشتند یعنی اصلوب روش شناختی و اندیشه ورزی شهید بهشتی پذیرفته شده بود، گفت: تجلی گاه اصلی این اندیشه ورزی قانون اساسی بود و نکته بسیار مهم این است که به غیر از عناصر اندیشه‌ای؛ شاهد یک التزام علمی و اخلاقی برای عملیاتی کردن آرمان‌ها و تحقق وعده‌ها هستیم. مکرراً گفته ام که آنچه که بعد از جنگ به نام بازارگرایی در ایران انجام شد در درجه اول تتمه آبروی بازارگرایی را هم برد، بازارگرایی به عنوان رویکرد نظری، مبانی حساب و کتاب خاصی را دارد و این دروغ و محفلی بود برای همان چیزهایی که آقایان گفتند و به نام بازار، مردم و تولیدگران را دچار ورشکستگی و کشور را هم دچار پس افتادگی غیر عادی کردند. 

وی افزود: وقتی می گوییم که التزام عملی وجود داشت یعنی در همان زمان سال ١٣۵٧ انتقادات به پهلوی معطوف به خام فروشی و تک محصولی کردن ایران بود و یکی از اولین تصمیمات حکومت جدید کاهش ٨٠ درصدی خام فروشی بود و هر کسی که درک اقتصاد ملی داشته باشد می‌فهمد که انجام چنین کاری چقدر جرات و اطمینان از همراهی مردم می‌خواهد. 

این کارشناس اقتصادی  با بیان اینکه یکی از گرفتاری‌های بزرگ ما این است که موازین علمی قربانی تصلب ایدولوژی زده می‌شود، تاکید کرد: در مطالعاتی آمده است که همین کاهش ٨٠ درصدی خام فروشی در سال ١٣۵٨ باید شوک منفی ٣٠ درصدی به تولید ناخالص ملی ایران وارد می‌کرد اما گزارش‌های رسمی می‌گوید که رشد منفی رخ داده در آن سال، حدود ٨ درصد بود یعنی اینکه آن انرژی که انقلاب ما آزاد کرد باعث شده که سه چهار‌م از آن شوک منفی ٣٠ درصدی با تولید ملی جایگزین شود.

وی گفت: کسانی که به صورت سطحی و کلیشه‌ای به مسائل ایران و روند تحولات GDP نگاه می‌کنند، به سال ١٣۵٨ که می‌رسند می‌گویند در این دوره ٨ درصد منفی وجود داشت بنابراین نشان دهنده آن است که برای این دوران هیچ برنامه‌ای نداشتند و امنیت سرمایه را به خطر انداختند در حالیکه اگر این متغیر را به آن اضافه کنیم رشد منفی ٨ درصدی به یکی از بزرگترین افتخارات اقتصادی معاصر ایران تبدیل می‌شود. 

مومنی ادامه داد: اینهایی که به رژیم پهلوی انتقاد داشتند که چرا ایران را تا این حد عمیق وابسته به خام فروشی کرد؛ با یک چنین اراده‌ای در همان آغاز کار کاهش چشمگیری را در خام فروشی عینیت بخشیدند.  در یکی از نوشته‌هایم به سه تجربه قیمت نفت اشاره کرده‌ام و در سال‌های ١٣۵٢ الی ١٣۵٣ و دیگری به ١٣۵٨ و در نهایت به سال ١٣٨۴ این موضوع را مورد بررسی قرار دادم و آن نکته کلیدی که الان می‌توان از آن درس‌های بزرگ گرفت این است که در این مطالعه نشان دادم که تنها دوره‌ای که در هنگامه جهش قیمت نفت هیچ یک از علایم بیماری هلندی در اقتصاد ایران دیده نشد مربوط به سال ١٣۵٨ است. یعنی بخش بزرگی از تولید خام فروشی با تولید حقیقی جبران شده و اصل ماجرا این است.

وی تاکید کرد: اگر حکومتی با الفبای حکومتداری اقتصادی را بفهمد، معنی این مطالعات را می‌داند چراکه الان با تک تک سلول‌هایمان عوارض ریشه‌دار شده بیماری هلندی در سال ١٣٨۴ تا به امروز را لمس و با آن زندگی می‌کنیم. در این باره تعبیر بسیار عجیبی بکار گرفته می‌شود مبنی بر اینکه صورت حساب آلوده شدن به بیماری هلندی فقط مربوط به خام فروشی نیست و هر حکومتی که در اسارت این مناسبات قرار می‌گیرد، شفافیت در فرایند تصمیم‌گیری را کنار می‌گذارد و در اسارت ١٢ گروه عارضه بحران ساز از جمله شکننده شدن حکومت، نوسانی و شکننده شدن رشد اقتصادی، افزایش سطح فقر، نابرابری و بیکاری، فساد گسترده، اشاعه فرهنگ رانت جویی، کاهش رفاه اجتماعی و اضمحلال تولید ملی و ... قرار می‌گیرد. 

مومنی افزود: نگاه کنید در دوره ۵٠ سال گذشته به موازات هر شوک افزایش قیمت نفت، خشن‌ترین برخوردها از موضع حذف رقبای بالقوه در ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی دیده می شود. 

وی اظهار داشت: به محض پیروزی انقلاب، به سمت برنامه حرکت شد و توسط معاونت طرح‌های انقلاب با مدیریت مرحوم دکتر سحابی برنامه‌ تحت عنوان برنامه توسعه و تکامل نظام جمهوری اسلامی انتشار پیدا کرد که این کار را به مرحوم عالی نسب سپرده بودند و به شما می‌گویم که این سند افتخار آمیزترین سند برنامه‌ریزی در تاریخ برنامه‌ریزی در ایران است. 

این کارشناس اقتصادی با بیان اینکه مسأله دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که وقتی حکومت پیروز شد، این پیروزی مبتنی بر فهمی بود که حکومت بدون تکیه گاه نمی‌تواند دوام پیدا کند، اظهار داشت: تیکه گاهی که از درون آن توسعه بیرون می‌آید عامه مردم و تولید کنندگان هستند و اگر حکومت به این دو پشت کند، دائما رو به تزلزل است. این تشخیص راهبردی است که اگر می‌خواهید واقعی بمانید، باید به مردم و تولیدکنندگان تکیه کرده باشید و در آن دوران مدیران به این موضوعات صادق بودند به طوریکه دستاورد سهمیه بندی کالا در دوران جنگ این بود که برای اولین بار در دوره تاریخ ۴٠٠ ساله ایران با اینکه یکی از طولانی‌ترین جنگ‌ها را تجربه کردیم؛ حتی یک مورد مرگ و میر ناشی از قحطی وجود نداشت. 

وی افزود: به دلیل مرام و مسلک مرحوم عالی نسب تا پایان عمر ایشان، تعداد کسانی که این اقدامات مرحوم عالی نسب را می‌دانستند کم بودند و این افتخار بی‌نظیر مدیریت در دوره جنگ در دوره جمهوری اسلامی ایران توسط شهید باکری، رجایی و مهندس موسوی ثبت شد. زنده یاد استاد پاکدامن کار تحقیقی درباره مرگ و میر در ایران در جنگ جهانی دوم انجام و نشان داده که با اینکه ایران در جنگ حضور نداشت و تنها باد جنگ به ایران آمد، هزاران نفر در ایران به دلیل قحطی درگذشتند اما در جنگ ٨ ساله تحمیلی با تمام قدرت‌های بزرگ، حتی یک مورد مرگ و میر ناشی از قحطی و بیماری اپیدمی وجود نداشت و این افتخار بزرگی بود. 

مومنی با بیان اینکه در ١٠ سال اول پس از انقلاب مجموعه‌ای از زیرساخت‌های فیزیکی توسعه که مناطق روستایی ایران ایجاد شد، ١١.۵ برابر کل چیزی است که ما از رژیم پهلوی تحویل گرفتیم، گفت: می‌توان این سوال را پرسید که چرا به سراغ مناطق روستایی رفتند، برای اینکه هر کسی که الفبای فقر را می‌فهمد می‌داند که عریان‌ترین جلوه‌های فقر و نابرابری در کشورهای در حال توسعه در مناطق روستایی دیده می‌شود. این میزان پیشرفت توسعه فیزیکی در مناطق روستایی در حالی بود که کشور درگیر تحریم و جنگ ٨ ساله، مجاهدین خلق و ... بود.  

وی ادامه داد: از نظر سلامت و آموزش، رفاهی که مردم به ویژه قشر کم درآمد در آن دوره تجربه کردند، در تاریخ ١٠٠ ساله اخیر ایران نظیر نداشت. داده‌های رسمی می‌گوید که اندازه جمعیت شهری اجاره نشین در دوره‌ جنگ به زیر ١٠ درصد کاهش پیدا کرد اما امروز این عدد در برخی از شهرهای بزرگ کشور از ۵٠ درصد هم عبور کرده‌ و میانگین کشوری به بالای ۴۵ درصد رسیده‌است. این نشان می‌دهد که کشور را تا این حد آسیب پذیر کردیم و فقر و فلاکت جایگزین عزت نفس و شرافت مردم شد. 

این کارشناس اقتصادی با تاکید بر اینکه با تدبیر مهندس موسوی امکان زندگی شرافتمندانه و امیدواری به آینده را در شرایط جنگی تامین کرده بودیم اما امروز می‌بینیم که شاخص‌هایی جایگزین شده‌ است، اظهار داشت: در بررسی‌هایم درباره آموزش عالی، با این موضوع مواجه شدم که خصوصی‌ترین نظام آموزش عالی متعلق به آمریکا است اما ۴٧ درصد ورودی به دانشگاه‌ها بدون شهریه است حال اینکه در ایران  این عدد ١۶ درصد است یعنی علیرغم قانون اساسی اقدامی انجام شده که محرومیت از آموزش عالی برای فقرا رخ داده و در ابعاد وحشتناک‌تر ٧٠ درصد بیشتر از آمریکا این محرومیت به جامعه دانش پژوه ایران تحمیل شده‌است. 

مومنی ادامه داد: در آن دوران علیرغم ناملایماتی‌ها وقتی تشخیص درست بود که حکومت می‌خواهد روی پای خود بایستد و نمی‌خواهد تحت سلطه دیگران باشد، باید به مردم و تولیدکنندگان خود متکی شود. در کتاب توسعه صنعتی آمده است، کشوری که می‌خواهد به توسعه صنعتی دست پیدا کند، شاغول آن میزان قابلیت ساخت ماشین‌آلات است. تمام جهت‌گیری‌هایی که در ١٠ سال اول پس از انقلاب با مدیریت آقای عالی نسب انجام شد معطوف به این توانمندی بود. 

وی افزود: در اقتصاد شاخصی تحت عنوان «رابطه مبادله»داریم که این شاخص توان رقابت اقتصاد ملی را می‌سنجد، این شاخص در سال ١٣۶٧ اگر ١٠٠ بود در سال ١٣۶٨ تا ١٣٨٩ به ۶۶ رسید یعنی ٣۴ درصد سقوط در بنیه تولید ملی رخ داد و از سال ١٣٩٠ تا ١٣٩٩ دوباره این شاخص ٣١ درصد سقوط کرد. چگونه در سال‌های جنگ با درآمد ارزی حدود ١۵ میلیارد دلار توانسته بودیم اقتصاد کشور را آبرومند اداره کنیم اما الان با اندازه بیش از ۴ برابر آن رقم عایدی درآمد ارزی بحران‌ها، ده‌ها برابر نسبت به آن دوره افزایش پیدا کرده‌است. 

این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: اینکه می‌گویم آقای عالی نسب مانند  یک دیده بان توسعه اقتصاد ملی بوده، واقعا طول و عرض این موضوع بسیار گسترده است. اما وقتی کوتوله‌ها جایگزین افرادی امثال آقای موسوی و مرحوم عالی نسب شده‌اند، ببینید چه اتفاقاتی در کشور رخ داده است. ایران یکی از ذلیل‌ترین اقتصادهای متکی به خام فروشی را تجربه کرده و سهم اقتصاد ایران از صادرات جهانی که تا پایان جنگ همواره بیش از جمعیت ایران بود در سال ٢٠٢۴ به ٢٣ دهم درصد رسیده‌است یعنی کمتر از یک چهارم یک درصد! از سوی دیگر وقتی مافیای واردات را متحده استراتژیک قرار می‌دهند و مردم و تولیدکنندگان را کنار می‌گذارند یعنی دیگر نمی‌توان برای مردم شغل شرافتمندانه ایجاد کرد. 

وی ادامه داد: سال گذشته این موضوع را مطرح کردم، بلایی بر سر تولید و صنعت آمده است که شاغلان صنعت مسافرکشی را به کار در صنعت ترجیح می‌دهند و جالب اینکه یک ماه گذشته مرکز پژوهش‌های مجلس با استناد به آمارهای مرکز آمار توضیح داده ‌است که من سال گذشته چقدر محتاطانه در این باره صحبت کرده‌بودم. این گزارش می‌گوید روند خروج از مشاغل کشاورزی به سمت مسافرکشی از وضعیت صنعت هم بدتر است. 

مومنی با بیان اینکه  گزارش‌های رسمی نشان می‌دهد که ۵٨ درصد اشتغال ایران مشاغل غیررسمی هستند، گفت: اشتغال غیر رسمی یعنی اینکه قاعده گذاری‌هایی حکومتی در آن لحاظ نشده و گزارش رسمی می‌گوید که دو سوم بازار کار ما تحت کنترل حکومت نیست و مافیا و شبه مافیایی بر آن حاکم است. بررسی‌هایم حاکی از آن بوده که اوضاع در بازار پول، سرمایه، ارز و تجارت خارجی و کالا از بازار کار هم بدتر است. 

وی گفت: در سال ١۴٠٠ کمیسیون اقتصادی مجلس گزارشی را منتشر کرده مبنی بر اینکه از روزی که بانک‌های خصوصی فعال شدند بی‌سابقه‌ترین سطوح فقر و فلاکت و وابستگی ذلت‌آور در اقتصاد ایران پدیدار شدند و باید توجه داشت این گزارش کمیسیون اقتصادی است نه اینکه یک حزب رادیکال آن را نوشته باشد . موضوع این است که بزرگترین رانت بانک‌های خصوصی خلق پول از هیچ است و به ازای هر واحد خلق پول از سوی بانک مرکزی، بانک‌های خصوصی بیش از ۶ برابر خلق پول می‌کنند اما وقتی از رشد نقدینگی حرف می‌زنیم می‌گویند هر چه فریاد دارید بر سر بانک مرکزی بزنید و الان در این اقتصاد مشخص نیست چه کسی سلطان بانو است. 

مومنی با بیان اینکه از نقطه عطف سال ١٣٨۴ گزارش‌های رسمی نشان می‌دهد که سرعت انحطاط به سمت خام فروشی در ایران رخ داده، اظهار داشت: در سال‌های ١٣٨۴ تا ١٣٩٠ اندازه صادرات محصول سنگ آهن ۶٧٠ درصد رشد کرده است و پشت این صادرات این فریب وجود داشت که مدعی بودند خام فروشی اگر نفتی باشد اشکال دارد و در همین دوره نام صادرات میعانات گازی را صادرات غیرنفتی می‌گذارند یعنی از مرحله عوام فریبی به م حله خود فریبی رسیدند. 

وی تاکید کرد: اگر میزان صادرات خام فروشی کشور را با میانگین جهانی مورد مقایسه قرار دهیم اعداد و رتبه شرم آور است. در تاریخ ٧٠ ساله گذشته ایران برای اولین در نیمه دوم دهه ٩٠،  اندازه جمعیت فقیر  در کمتر از سه سال دو برابر می‌شود. اندازه جمعیت با فقر شدید -به این معنا که اگر کل درآمد خود را فقط صرف خورد و خوراک کند آن حداقل‌ها را برای سالم زنده ماندن را نمی‌تواند تامین کند- از ٧ میلیون نفر بیشتر شده‌است. حال اینکه در همین شرایط که می‌گویند دَم مردم برای ایستادگی در جنگ با رژیم صهیونسیتی گرم، می‌بینیم به سوداگران بازار سرمایه یارانه وحشتناک می‌دهند اما قیمت نان را برای مردم گران می‌کنند. در شرایطی که کشور در تهدید امنیتی قرار دارد به تولید کنندگان رسیدگی کنند هر وزیری که صحبت می‌کند درباره نقش خود در تسهیلگری در واردات حرف می‌زند و گزارش ارایه می‌دهند و به آن افتخار می‌کند. 

وی در پایان گفت: بزرگترین فریبی که ما را به فرطه تغییر ساختاری انداخت این بود که گفتند دیگر جنگ تمام شده و در دوره پس از جنگ ٨ ساله باید سیاست دیگری به اجرا رساند در حالی که سیاست دیگر این بود که راه‌های نرفته به دلیل محدودیت‌های دوران جنگ را بپیماییم اما کاری که انجام شد این بود که در دوره ۵ ساله پس از جنگ ما تجربه مرگ و میر بیماران ناشی از نبود سرم را پشت سر گذاشتیم در حالی که در دوران جنگ این اتفاق نیفتاد . در همین دوره ۵ ساله ورود کالاهای لوکس ۵٣٠ درصد افزایش پیدا کرد. تمام این اتفاقات در غیاب همان نظام دیده بانی بود که آقای موسوی آن را راه اندازی کرده و سکاندار آن آقای عالی نسب بود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز