اینجا کار نیست؛ چکیدهی حرفهای کریمزایی همین است؛ کار نیست، کشاورزی و صنعت نیست و مردم ساعتها و روزها در یک جادهی فرعی خطرناک پشت صدها ماشینِ شوتی منتظر میمانند تا لب مرز برسند و با فروش چند گالن بنزین و گازوئیل، پولی برای امرار معاش روزانه به دست آورند؛ اینجا همیشه درد و محرومیت برقرار بوده....