چون «نقد» نیست، ما، همه ما، در چنبره کائوسی گرفتار آمدهایم که نه از داور پرسش میشود و نه از نادری. تنها صفتهای حاضر و آماده، الساق میشوند؛ مرید و مراد بازی.
چون «نقد» نیست، ما، همه ما، در چنبره کائوسی گرفتار آمدهایم که نه از داور پرسش میشود و نه از نادری. تنها صفتهای حاضر و آماده، الساق میشوند؛ مرید و مراد بازی.
شاهبداغی: برخورد با بخش بینالملل یادآور کاپیتولاسیون است / سروش: تحقیرآمیز است که هنرمند میگوید باید در بخش بینالملل باشم تا کار وجاهت پیدا کند / حبیبیان: بسوی تئاتری رفتیم که نسبتی با جامعه ندارد.
سروش: مرکز جای حقوق به کارمندان؛ داوری میدهد. / حبیبیان: با داورانی مواجهیم که شمشیر از رو بستهاند و مثل زنگی مست به جان نمایشها افتادهاند. داوری پس از قضاوت؛ پنج پرس چلوکباب اضافه به هتل برد. / شاهبداغی: اعتراضها در مناطق به ضرب و شتم هم کشیده شد چون داوران وجاهت نداشتند.
خانم برومند با تواناییهایی که دارد امکانی برای نقد عملکرد باقی نمیگذارد و چون تمام نیازها را از پیش شناسایی کرده، کاستیها را به سرعت برطرف میکند و شرایط فعالیت گروهها را فراهم میآورد.
برخلافِ تعاریف مرسوم نمایشنامه نویسی، این اثر تنها راوی یک روایت نیست. در هر دیالوگ شخصیتها جدای از روایت اصلی، جهانی از خرده - روایتها آشکار میشود که ذهن مخاطب را به چالش میکشد.