خبرگزاری کار ایران

در نشست از حماسه چالدران تا دفاع‌مقدس مطرح شد؛

دفاع از ایران ریشه در اسطوره‌ها دارد/ زبان فارسی کمربند دفاعی ایران است/در فرهنگ ایرانی جنگ تنها با هدف دفاع است

asdasd
کد خبر : ۸۱۹۴۸۵

نشست حماسه دفاع «از حماسه جنگ چالدران تا دفاع مقدس» چهارشنبه 10 مهر 1398 با همت نشریه وطن‌یولی در سالن استاد باستانی پاریزی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران با حضور ناصر تکمیل همایون پژوهشگر علوم اجتماعی و تاریخ‌دان، روح‌الله هادی، رئیس گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و سرتیپ دوم آزاده منصور کاظمیان برگزار شد.

به گزارش ایلنا، روح‌الله هادی استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه زبان فارسی کمربند دفاعی ایران است، گفت: تاریخ‌دانان باید جستجو کنند در هر جای یک خط فارسی پیدا کردند به عالم اعلام کنند چرا که ایران را زبان فارسی حفظ می‌کند. بخش مهمی از این وحدت ملی و تمامیت ارضی درگرو زبان و ادبیات فارسی است.

دفاع از ایران ریشه در اسطوره‌ها و حماسه‌ها دارد

وی ادامه داد: تاریخ به معنای ریشه‌دار و خانواده‌دار بودن است‌. وقتی می‌گویند فردی خانواده‌دار است به این‌ معنی است که کار نامطلوبی از وی سر نمی‌زند. ایران هم یک کشور ریشه‌دار است و باید به این مسئله افتخار کرد. زمانی که تاریخ‌ داریم اصالت نیز داریم. زمانی که تاریخ نیست نمی‌شود انتظارت اصالت نیز داشت. بی‌دلیل نیست که برخی کشورهای تازه تاسیس با هزینه‌های هنگفت تاریخ می‌سازند. در دنیا کشورهای نوبنیاد میلیون‌ها دلار هزینه می‌کنند تا یک قطعه کوچکی از یک سنگی را تملک کنند؛ بنابراین تاریخ اصالت و ریشه ماست. تاریخ به ما نشان می‌دهد که ما کسی بوده­ایم. اگر با همین نگاه تاریخی به هر پدیده‌ای نگاه کنیم کسانی که سراغ آن پدیده می‌روند و می‌خواهند آن واقعه را به‌عنوان یک امتیاز برای خودشان قلمداد کنند بی‌شک کوشش می‌کنند که آن را تاریخی کنند بنابراین دوستی هر چه تاریخ‌دارتر باشد ارزشمندتر است.

هادی ادامه داد: موضوعی این نشست مسئله دفاع است. هنگامی‌که به واژه دفاع می‌اندیشیم ناخواسته این به ذهن می‌رسد که باید چیزی وجود داشته باشد که بشود از آن دفاع کرد وگرنه دفاع موضوعیت ندارد. به همین دلیل همواره در زبان شیرین فارسی واژه دفاع با حرف‌اضافه «از» همراه است. ما همیشه می‌گوییم دفاع از خانه، دفاع از ملت و ...؛ و جالب اینکه این واژه حرمت معنایی هم دارد که همواره کلمه‌ای که بعد از «از» قرار می‌گیرد ارزش است. هیچ‌وقت دفاع از بدی نداریم. تمام واژه‌هایی که پس از «از» قرار می‌گیرند در ذات خود ارزش دارند؛ بنابراین ساختار «دفاع از» یکی از ساختارهای صاحب حرمت در زبان فارسی است. کسانی که در دهه 50 یا 60 زندگی خود هستند مفهوم دفاعی که به ذهنشان می‌رسد دفاع از سرزمینشان است که در سال 1359 مورد هجوم کشور همسایه خود، عراق قرار می‌گیرد. همه‌کسانی که درگیر جنگ بودند می‌دانند که ما تنها با عراق نمی‌جنگیدیم. بمب‌های شیمیایی استفاده‌شده توسط عراق را آلمان تأمین می‌کرد، جنگنده‌های میراژ را فرانسه می‌داد و پول را کشورهای عربی تأمین می‌کردند. این دفاعی است که نسل جنگ می‌فهمد. واقعیت این است که دفاع از این سرزمین که گذشتگان آن را دل عالم می‌خوانند (نظامی می‌گوید: همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل) ریشه در اسطوره‌ها دارد؛ بنابراین دفاع از این سرزمین که ما ایران می‌خوانیم هر چه ریشه‌دارتر و تاریخ‌دارتر ارزشمندتر. کسانی که در دفاع مقدس جان و مال و اندام خود را تقدیم این سرزمین کردند با شهدای مشروطه، یا مدافعین ایران در دوره افشار و ... تفاوتی ندارند؛ بنابراین دفاع به حماسه‌ها و اسطوره‌ها بازمی‌گردد. هر جا که دلدادگی حادث شود لازمه‌اش دفاع است. هر جا خیر و نیکی جمع شود ناخواسته دشمن گرد آن جمع می‌شود و لازمه حفظ آن دفاع است. باید از خوبی‌ها و نیکی‌ها دفاع کرد.

این استاد زبان و ادبیات فارسی با اشاره به جایگاه شاهنامه در تبیین هویت ملی ما ایرانیان افزود: شاهنامه تنها شاهنامه نیست درواقع خدای‌نامه است و خدای‌نامه هم در واقع تاریخ است پیش از آنکه تاریخ به‌صورت یک رشته دانشگاهی در دنیا پدید آید؛ بنابراین ما به هر یک از آثار تاریخ‌دانان فارسی‌زبان یا عربی زبان نگاه می‌کنید آغاز آن همانند آغاز شاهنامه است. اگر به تاریخ بلعمی، بیهقی و دیگران نگاه کنیم همانند شاهنامه آغاز می‌شود.ما اولین جلوه دفاع از میهن، خانه و خانواده را در زندگی کیومرث به عنوان اولین انسان می‌بینیم. همه می‌دانیم که کیومرث نخستین انسان یا پادشاه در شاهنامه است و اولین کسی که مجبور به دفاع از داشته‌هایش می‌شود بازهم کیومرث است؛ و جالب اینکه اولین قربانی دفاع هم سیامک فرزند کیومرث است. با کمی تسامح اولین شهیدی که این فرهنگ و تمدن تقدیم بشریت کرده است سیامک بود. شاهنامه نخستین دلیل دشمنی را حسد برمی‌شمارد و این نه‌تنها در ساحت انسانی سبب نزاع میان انسان‌هاست در ساحت جهانی هم سبب می‌شود دولت‌ها به عزت دولت دیگری حسد برند.

شاهنامه در داستان سیامک اولین دفاع را صورت‌بندی می‌کند؛ و پس از استقرار شاهنشاهی کیومرث روایت می‌کند:

برآمد برین کار یک روزگار

فروزنده شد دولت شهریار

به گیتی نبودش کسی دشمنا

مگر بدکنش ریمن آهرمنا

یکی بچه بودش چو گرگ سترگ

دلاور شده با سپاه بزرگ

جهان شد برآن دیوبچه سیاه

ز بخت سیامک وزآن پایگاه

سپه کرد و نزدیک او راه جست

همی تخت و دیهیم کی شاه جست

...

دل شاه بچه برآمد به جوش

سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش

ادامه ابیات نشان می‌دهد اولین دفاع از سرزمین این زمان رخ می‌دهد و سیامک جان خود را برای دفاع از سرزمین می‌گذارد. در معنای اسطوره‌ای و حماسی وطن به معنای کنونی را نداریم ولی به‌هرحال هر ملت و فرهنگی یک خاک جای برای رشد خودش داشته است. مگر می‌شود تمدنی بیرون از زمین رشد کند و هر زمینی که تمدنی در آن به وجود آید آنجا وطن آن تمدن است. بنابراین امکان ندارد یک تمدن در خلأ به وجود آید بلکه باید زمینی، مکان مقدسی وجود داشته باشد. نظامی هم با آن شعر می‌خواهد بگوید که این سرزمین به خاطر این تمدن و فرهنگ دل جهان است؛ بنابراین با از این فرهنگ و تمدن و وطن دفاع کرد. بنابراین در شاهنامه اولین دفاع از وطن با قربانی بزرگی به نام سیامک آغاز می‌شود و سیامک اولین شهید مدافع وطن است؛ و سلسله این شهادت‌ها بعداً ادامه پیدا می‌کند. در شاهنامه ایرج مورد رشک قرار می‌گیرد و تور و سلم برادرشان را می‌کشند. دلیل حسادت سلم و تور به این دلیل است که فریدون ایران را به ایرج بخشید و درواقع ایرج فدائی ایران شد. شما اگر از این چشم‌انداز به شاهنامه بنگردید می‌بینید که تاریخ دفاع از این سرزمین خیلی قدیمی است.

پس از سخنرانی هادی بانو پارمیدا جمشیدی به اجرای شاهنامه‌خوانی پرداخت و داستانی از خان چهارم را اجرا کرد.

در ادامه این نشست ناصر تکمیل همایون استاد پیشکسوت تاریخ و جامعه‌شناسی، صحبت‌های خود را با عنوان صلح و جنگ آغاز کرد و گفت: از آغاز خلقت و زادگان طبیعت یک نوع جنگی وجود داشته است. جنگ با طبیعت به ‌این ‌علت بوده که بتوانند بهره‌ای از طبیعت ببرند. جنگ دوم، جنگ با خویشتن بود یعنی جنگ انسان با نفسش. ما در درون خودمان نفس اماره داریم در مقابل این نفس باید مبارزه کنیم. نفس اماره دشمنی قدرتمند است که تمام سیاست‌مداران دنیا را درگیر خود کرده است.

 تکمیل همایون ضمن تفسیر جنگ‌های ایران با ملل روم و یونان، کشورهای آسیای مرکزی و اعراب گفت:‌ جنگ ایرانی‌ها با اعراب با سایر جنگ‌ها تفاوت داشت مهم‌ترین تفاوت آن ارائه یک دین بود. البته نکته مهم شکست ساسانیان با اعراب از دست دادن مشروعیت نظام به دلایل مختلف ازجمله اقتصادی بود. از دست دادن مشروعیت نظام پهلوی نیز موجب وقوع انقلاب اسلامی شد.

وی با بیان اینکه ایرانی‌ها در هیچ برهه‌ای از تاریخ به دنبال ویرانگری و از بین بردن و کشتن انسان‌ها نبودند، تصریح کرد:‌ مصداق عینی این مسئله در بیان کوروش است که از آزاد و آبادان کردن می‌گوید. ایرانی‌ها در تمامی مقاطع در برابر حملات دفاع کردند و این جزء فرهنگ ایرانی‌ها بوده است.

استاد پیشکسوت تاریخ و جامعه‌شناسی شکست ایرانی‌ها در جنگ چالدران را شکست ندانست و گفت:‌ از نظر تاریخی معتقدم نبرد چالدران، شکست ایرانی‌ها نبود و جلوی شکست ایران را گرفت اما ایرانی‌ها به ظاره پیروز میدان نبودند. بعد از این جنگ اتفاقات متعددی رخ داد از جمله از بین رفتن قدرت قزلباش‌ها در ایران و تشکیل لشکریان جدید بر پایه ارتش اروپایی که بسیار قوی بود. به دلیل قدرت یافتن ارتش ایرانی‌ها توسط شاه‌عباس، روس‌ها از ایرانی‌ها وحشت‌ داشتند.

تکمیل همایون در ادامه به جنگ‌های تاریخی بعد از صفویان اشاره و اظهار کرد:‌ نادرشاه از فرهنگ جنگی ایرانی‌ها منحرف شد و شیوه جنگی نادرشاه و قتل‌عام در دهلی‌نو مسئله‌ پیچیده‌ای است اما در ایجاد ارتش ایرانی‌ها نادرشاه نوآوری داشت. بعد از نادرشاه به مدت ۸۰ سال ایران در آشوب کامل بود و در این مدت شاهد به قدرت رسیدن امیر و شاه‌های متعددی بودیم. به قول شادروان دکتر مصدق ایران در این مدت دچار موازنه منفی شده بود.

وی ادامه داد: در دوره پهلوی اول با وجود اینکه بودجه خوبی صرف ایجاد ارتش شد؛ اما این ارتش در جنگ جهانی دوم فاقد اختیار بود و قادر به مقاومت در برابر ارتش‌های بیگانه نبود زیرا ارتش آرایش نظامی نداشت بلکه انتظامی بود که برای سرکوب مردم ایران تشکیل شده بود.

وی بابیان اینکه بعد از جنگ جهانی دوم ایران وارد جنگی نشد، اظهار کرد:‌ جنگ آخر ایران در مقابل امپریالیسم بود. جنگ ایران و عراق جنگ تحمیلی امپریالیسم به نام عراق بود اما در حقیقت عراق پشتوانه‌ کشورهای بزرگ دنیا از جمله انگلیس و آمریکا و سایر ملل را داشت. اگر طرف ایران تنها عراق بود در یک روز از ایران شکست می‌خورد. در این جنگ ایرانی‌ها در مقابل عراقی‌ها به نام دفاع از میهن و دیانت ایستادگی کردند دو واژه‌ای که همواره در تاریخ ما در کنار یکدیگر قرار دارند. آرامش امروز ایران مدیون از خودگذشتگی‌ها در جنگ تحمیلی است.

در این نشست سرتیپ دوم آزاده سرافراز کاظمیان هم‌رزم شهید عباس دوران از خاطره اسارت خود برای حاضران گفت و روایت کرد: عملیات بغداد درواقع یکی از عملیات نیروی هوایی در دوران دفاع مقدس بود که جایگزینی و بدیلی نداشت. قرار بود اجلاس غیر متعهدها در بغداد برگزار شود و این برای ایران بسیار بد بود زیرا از یک‌سو مسئولین ما مجبور بودند در کشور دشمن وارد این مذاکرات شوند و از سوی دیگر در این اجلاس احتمال آنکه با فشارها یک قطعنامه علیه ما تصویب شود نیز می‌رفت. مسئولان دستگاه دیپلماسی تمام تلاش خود را برای اینکه این اجلاس در بغداد برگزار نشود انجام داده ولی موفق نشدند چراکه صدام به همه اطمینان داده بود که هیچ پرنده‌ای نمی‌تواند از آسمان بغداد عبور کند. لذا نیروی هوایی آخرین گزینه موجود بود که نشان دهد این ادعا باطل است و نگذارد که این اجلاس برگزار شود. فرماندهی این عملیات با شهید خلبان یاسینی بود، لذا انتخاب پرسنل به‌صورت محرمانه توسط ایشان انجام شد و افراد را بر اساس روحیات مشترکی که باهم داشتند انتخاب کرده بود، به همین جهت من و عباس در یک گروه پروازی انتخاب شدیم و با این حرکت اجلاس غیر متعهدها در عراق تشکیل نشد.

 قبل از اینکه انجام این عملیات را به ما اعلام کنند عباس دوران به «امیدیه» رفته بود و قرار بود درصورتی‌که در «عملیات رمضان» نیاز شد، پرواز کند، زیرا نیروی زمینی ارتش در این عملیات نیاز به حمایت‌‌های هوانیروز داشت. درنتیجه دو روز قبل از شروع عملیات عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضیح دادند که به علت حساسیت ویژه، این عملیات با سه هواپیما انجام خواهد شد. «هواپیمای شماره ۱» من بودم و عباس دوران. «هواپیمای شماره ۲» محمود اسکندری بود و ناصر باقری و «هواپیمای شماره ۳»، توانگریان و خسروشاهی که البته قرار شده بود هواپیما‌های شماره ۱ و ۲ به عمق خاک عراق و شهر بغداد بروند و علاوه بر بمباران پالایشگاه «الدوره» دیوار صوتی این شهر را نیز بشکنند و هواپیمای شماره ۳ نزدیک مرز به‌عنوان پشتیبان و نیروی جایگزین مستقر شود تا در صورت بروز هرگونه مشکلی برای این دو هواپیما، عملیات را ادامه دهد.

ما به سمت بغداد پرواز کردیم. تقریباً ۱۵ کیلومتری بغداد بودیم که با دیوار آتش و پدافند دشمن روبه‌‌رو شدیم و در همین فاصله چند گلوله به هواپیمای ما اصابت کرد. وقتی این گلوله‌‌ها به هواپیمای ما اصابت کرد عباس به من گفت که چراغ موتور سمت راست روشن‌شده و ظاهراً موتور ازکارافتاده است. به عباس گفتم چاره‌‌ای نیست و باید به عملیات ادامه دهیم؛ زیرا در آن شرایط اگر بازمی‌گشتیم دوباره در دیوار آتش دشمن قرار می‌گرفتیم بنابراین به سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آنجا بود ادامه مسیر دادیم و بااینکه پدافند دشمن بسیار قوی بود تمام بمب‌ها را روی این پالایشگاه تخلیه کردیم.

بعد از تخلیه بمب‌‌ها مسیری را ادامه دادیم که دقیقاً به سمت همان هتلی ختم می‌شد که قرار بود اجلاس غیرمتعهد‌ها در آن برگزار شود. زمانی که ما بمب‌‌ها را روی پالایشگاه الدوره می‌ریختیم آتش بی‌امان و شدید دشمن قطع نمی‌شد. در همان موقع بود که هواپیما مورد اصابت چند گلوله دیگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به‌طورکلی از بین رفت. وقتی به پشت سرم نگاه کردم پالایشگاه را دیدم که در آتش می‌سوزد. در آن لحظه بود که دیدم قسمت دم هواپیما تا وسط کابین از بین رفته و در آتش می‌سوزد. دیگر حتی فرصت نشد که به عباس این قضیه را بگویم و تا آمدم ضامن اجکت هواپیما را فعال کنم که چشمانم سیاهی رفت و ندانستم چه اتفاقی رخ داد. درست نمی‌دانم، اما قبل از اینکه بخواهم به عباس بگویم که قسمت عقب هواپیما از بین رفته صندلی به بیرون پرت شده بود. نمی‌دانم آیا عباس بود که این کار را کرد (چون چند لحظه قبل از آن به‌شدت اصرار داشت که من هواپیما را ترک کنم). یا آتشی که در قسمت وسط کابین بود باعث این قضیه شده بود. درهرصورت چشمانم سیاهی رفت و دیگر هیچ‌چیز ندیدم. وقتی به هوش آمدم به‌عنوان اسیر در وزارت دفاع عراق بودم. بعد از دو ماه یک سرباز عراقی که نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من گفت که هواپیمای شمارا دیدم که آتش‌گرفته بود، یک چترباز شد و بعد از چند ثانیه هواپیما به هتل محل برگزاری اجلاس غیر متعهد‌ها برخورد کرد. تازه فهمیدم عباس صندلی خودش را به بیرون پرت نکرده و پس از برخورد هواپیما با ساختمان هتل به شهادت رسیده است.

وقتی خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد صحبت‌های شب قبل از عملیات افتادم که به من گفت: «منصور جان اگر یک‌وقت هواپیما دچار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم.»

منصور کاظمیان هم‌زمان با شهادت عباس دوران به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه اسارت، بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۹ آزاد شد و به میهن اسلامی بازگشت.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز