نقد و بررسی «آجر»/نویسنده اجازه بدهد مخاطبان پایان نمایشنامه را تخیل کنند
پانزدهمین نشست تئاتر کاغذی با حضور محسن عظیمی، علی جعفری و بهزاد صدیقی توسط باشگاه تئاتر فرهنگسرای ارسباران و با همکاری مؤسسه افرامانا روز گذشته (۲۱ مهر) در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
به گزارش ایلنا، در پانزدهمین نشست تئاتر کاغذی ابتدا نمایشنامه «آجر» نوشته و کارگردانی محسن عظیمی نقشخوانی شد و سپس این اثر با حضور مهمانان این نشست مورد بررسی قرار گرفت.
محسن عظیمی، نویسنده نمایشنامه آجر در ابتدای این نشست یادآور شد: دو شخصیت آنا و آتا در این نمایشنامه، دو شخصیتی بودند که سالها در ذهن من بودند. شاید از دوران بچگی من آمده باشند و دوست داشتم در یک موقعیتی به آنها بپردازم.
وی در ادامه افزود: خیلی خوشحال شدم که این جلسه پیش آمد که از نظرات شما و دوستان استفاده کنیم و به اصطلاح، کار را صیقل دهیم و سعی کنم حداقل اگر قرار است این کار اجرا را کنیم، تا جای ممکن درصد خطای کمتری داشته باشد.
در ادامه بهزاد صدیقی، دبیر سلسله نشستهای تئاتر کاغذی، در سخنانی گفت: محسن عظیمی جزو نمایشنامهنویسان نسل جدید است که هم چون نمایشنامهنویسان بعد از انقلاب رویکردی به درامی اجتماعی دارد که البته این رویکرد چالشهای خاص خودش را دارد. البته نمایشنامههای کمتری در حیطه رئالیسم اجتماعی به موفقیتهای لازم رسیدهاند از این رو، نمایشنامهنویسانی که در این حیطه تجربه میکنند، نیاز به تمرین و ممارست و توجه دقیق به محیط پیرامون زندگی خویش دارند. محسن عظیمی به عنوان یک نمایشنامهنویس از نسل نمایشنامهنویسان جدید بعد از انقلاب با توجه به آثاری که جسته و گریخته از ایشان دیدم، در حوزه رئالیسم اجتماعی در حال تلاش است و به مرور، پله پله بهتر میشود.
علی جعفری، منتقد تئاتر، در آغاز سخنان خود گفت: زمانی که این نمایشنامه را میخواندم، یک جدول درست کردم و با شخصیتهای آتا، آنا و شازده به شکل کلاسیک برخورد کردم. در نمایشنامهنویسی به شکل کلاسیک، یک شخصیت باید برای مخاطب تعریف شود و با توجه به تعریف ارائه شده، برای کنشهای شخصیتها دلایل پیدا کنیم. از این رو شناخت شخصیتها به توجیه اعمال آنها کمک میکند.
وی در ادامه تصریح کرد: در بین سه شخصیت نمایشنامه آجر، شخصیتمحوری وجود ندارد و انرژی نویسنده به مساوات میان سه شخصیت تقسیم شده است و هر سه همپای یکدیگر جلو میآیند.
جعفری در بخش دیگری از سخنانش یادآور شد: محسن عظیمی در معرفی شخصیت شازده دچار دوگانگی شده است. او میخواهد آدمی با اصالت و باسواد را نشان دهد؛ آدمی که نویسنده بوده و از قدیم با ادبیات حشر و نشر داشته و حالا، دچار اعتیاد شده است. اما چهقدر تفاوت کلامی در گفتار شازده با توجه به تغییرات به وجود آمده در جایگاه اجتماعی وی وجود دارد؟ یکی از نمودهای تغییر در جایگاه اجتماعی در گفتار آدمها است.
این منتقد اضافه کرد: در این اثر کارکرد شخصیت شازده به زیر سوآل میرود. آدمها در نمایشنامه موجودی هستند که کاری را انجام دهند؛ کار، تفسیرش از گذشته تا امروز دو تعریف متفاوت پیدا کرده. در نگاه کلاسیک، کار به معنای کنش است ولی امروز، دیگر اینگونه نیست. میخواهم اضافه کنم در نهایت، با حذف شخصیت شازده نمایشنامه آجر دچار نقصان نمیشود.
محسن عظیمی، نویسنده نمایشنامه آجر در این خصوص گفت: من شخصیت شازده را خیلی دوست دارم و شاید دوست داشتنم بر منطقم غلبه کرده است. الآن که به نمایشنامه فکر میکنم، شاید بهتر است شازده را بردارم ولی دوست دارم از شما کمک بگیرم که شخصیت شازده را به یک صورتی به خط داستانی وصل کنم.
علی جعفری در جواب گفت: به نظرم باید برای شخصیت شازده یک مفهوم کاربردی بسازی تا حضورش را در نمایشنامه توجیه کند.
بهزاد صدیقی، در بخش دیگری از این نشست گفت: وقتی در یک اثر دراماتیک، اشاره به یک صوت یا تصویر خاص یا یک شخصیت و دیالوگ صورت میگیرد، باید ارتباط خودش را با موقعیت اصلی درام حفظ کند مانند آثار بسیاری از نمایشنامهنویسان خوب ایرانی و خارجی. وقتی اشارهای در صحنه اول به اتفاقی میشود، باید مخاطبان در صحنههای بعد برداشت دیگری از آن را مشاهده کنند که این مسئله در برخی از موارد در نمایشنامه آجر صدق نمیکند. مثل شخصیت شازده باید از ابتدا ارتباطش با دو شخصیت دیگر آتا و آنا روشن شود. در شکل کنونی هیچ ارتباط تماتیک یا رابطه علی و معلولی این شخصیت با شخصیتهای دیگر و نمایشنامه وجود ندارد.
این نمایشنامهنویس همچنین اضافه کرد: به لحاظ شخصیتپردازی دو دختر و نوع دیالوگهای نوشته شده آنها تا حدودی خوب و روان است و اساس کار نمایشنامهنویس یا درامنویس، چه در تئاتر و چه در سینما، خلق شخصیتهای درست است. شخصیت شازده درست تعریف شده و دیالوگها متناسب با شخصیت او است البته منهای اشکالاتی که علی جعفری به شازده وارد دانسته. دیالوگنویسی شخصیتهای این اثر خوب نوشته شده و مخاطبان باورش میکنند. در نهایت، همه اینها به ارتباط تماتیک با کلیت نمایشنامه و ارتباط نزدیک با دیگر شخصیتهای نمایشنامه و کارکردهای متناسب با موقعیت دراماتیک داستانی نمایشنامه برمیگردد.
علی جعفری در پایان این نشست تئاتر کاغذی گفت: گاهی یک جمله، یک اتفاق مانع بسط درست یک اتفاق میشود. آخرین جمله نمایشنامه نوشته شده: صدای آژیر ماشین پلیس و نورش که نزدیک میشود، ای کاش این جمله نوشته نمیشد. با این جمله نمایشنامهنویس برای پایان نمایشنامهاش حکم صادر می کند و می گوید که چه اتفاقی قرار است برای شخصیتهایش بیفتد. واقعیت این است که نوری بر فصلی از زندگی شخصیتها در سه روز به وسیله نمایشنامهنویس تابانده شده است و نور میرود. نویسنده اجازه بدهد مخاطبان پایانبندی نمایشنامه را تخیل کنند و هر کسی به زعم خودش، پایانی برای نمایشنامه آجر در ذهن بسازد.
گفتنی است در پایان این نشست که با استقبال تماشاگران و مخاطبان رو به رو شده بود، لوح تقدیری از طرف مدیریت فرهنگی هنری منطقه سه و فرهنگسرای ارسباران به هر یک از مهمانان و نقشخوانان این نشست اهدا شد.
در پانزدهمین نشست تئاتر کاغذی که در سالن استاد ذوالفقاری فرهنگسرای ارسباران برگزار شد، علیرضا ناصحی، فرزانه رحیمی و تکتم رسولزاده به کارگردانی محسن عظیمی با حضور علاقهمندان تئاتر و ادبیات نمایشی نقشخوانی کردند.