خبرگزاری کار ایران

در سوگ از دست دادن ۱۳ سرباز وطن؛

رویمان می‌شود به چشم‌هایشان خیره شویم؟

دیگر نمی‌شود کاری کرد... فقط می‌توانیم با حسرت به نگاه‌های آخرین سلفی خیره شویم تا هزار و یک معنی را با خنده‌های بزرگ و عمیقشان با طعنه به ما بگویند... به ما بگویند که وقتی خواب بودیم؛ ۱۳ سرباز را در جاده تاریکی‌هایمان از دست دادیم... و دیگر کاری از دستمان بر نمی‌آید؛ جز تاسف خوردن و خواندن پیام‌های پی در پی تسلیت که ۱۳ سرباز وطن را بدرقه می‌کنند.

غم بزرگی که با یک خبر مخابره شد. گزارش شماره یک سازمان امداد و نجات. عملیات جاده‌ای. سقوط اتوبوس به دره. زمان ۲۰ :۱ بامداد. کیلومتر ۱۷ محور نی‌ریز-سیرجان. فوتی ۱۹ نفر و خبر‌های تلخی که پشت هم می‌آمد. اتوبوس حامل سربازان بود. ۱۶ نفر در صحنه و ۳ نفر در بیمارستان جان باختند. تلخی خبرها در این روز پایان نداشت، یکی از مصدومان نیز در بیمارستان فوت کرد و به جمع کشته‌شدگان این حادثه پیوست.

همه کشته‌شدگان سرباز نبودند، اما آخرین خبر حکایت از وجود ۱۳ سرباز وطن بین کشته‌شدگان داشت که جلوی چشم ما صف کشیدند و پرپر شدند...

صف کشیدند تا بخندند به هر چه خوش‌باوری و ساده‌دلی. خنده‌ای به عمق‌‌ همان خنده‌های عمیق توی سلفی آخر که قسمت نشد؛ توی تلگرام بینشان دست به دست شود...‌‌ همان خنده‌هایی که حالا می‌تواند؛ هزار و یک معنی برای ما داشته باشد، هزار و یک معنی که رویمان نشود، حتی توی عکس به چشم‌هایشان نگاه کنیم! که هر کدام از این نگاه‌ها بیانگر حرفی است. حرف از امیدها و آرزو‌هاشان، از دغدغه‌هاشان و از نگاه‌هایی که منتظرشان بودند.

از نگاهشان می شد، فهمید که می خواهند؛ در کنار هم بهترین روزها را در دوره خدمت سربازی برای خود رقم بزنند، اما هرگز تصور نمی‌کردند؛ این روزها به قیمت عمرشان تمام شود...

حالا دیگر نه می‌شود؛ حرفی زد... نه می‌شود؛ زمان را به عقب برگرداند تا مسئول راهداری دستور دهد؛ توی آن جاده لعنتی یک گارد ریل درست حسابی نصب کنند یا زمان را به عقب برگرداند تا آن شرکت مسافر بری کنترل فنی اتوبوس را به درستی انجام دهد و نه می‌شود زمان را برگرداند و ساعت حرکت اتوبوس را عوض کرد تا به شب و تاریکی و خواب الودگی راننده نخورد... دیگر نمی‌شود کاری کرد...فقط باید تاسف خورد...

نمی‌شود کاری کرد؛ برای بازکردن پلک‌های برهم نشسته سربازانی که اگر زود‌تر راه می‌افتادند، اگر جاده نامناسب نبود، اگر گارد ریل سر جایش بود، اگر ترمز اتوبوس سالم بود، اگر راننده خواب نبود یک روزی مهندس‌های این مملکت می‌شدند...

دیگر نمی‌شود کاری کرد... فقط می‌توانیم با حسرت به نگاه‌های آخرین سلفی خیره شویم تا هزار و یک معنی را با خنده‌های بزرگ و عمیقشان با طعنه به ما بگویند... به ما بگویند که وقتی خواب بودیم؛ ۱۳ سرباز را در جاده تاریکی‌هایمان از دست دادیم... و دیگر کاری از دستمان بر نمی‌آید؛ جز تاسف خوردن و خواندن پیام‌های پی در پی تسلیت که ۱۳ سرباز وطن را بدرقه می‌کنند.

هدی قبادی

کد خبر : ۳۸۴۰۱۹