در شب نویسندگان ارمنی مطرح شد:
حرکت رو به جلوی ادبیات ارمنی کند است
شب نویسندگان ارمنی؛ عصر سهشنبه(اول اردیبهشت) با همکاری بنیاد ملت، شورای خلیفهگری ارامنه در تهران، مجله بخارا و هیأت برگزارکننده یکصدمین سالگرد نسل کشی ارمنیان برگزار شد.
به گزارش ایلنا، این مراسم به مناسبت فرارسیدن ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ که مصادف است با یکصدمین سالگرد نسلکشی ارامنه در ترکیه عثمانی، برگزار شد.
علی دهباشی در این مراسم گفت: ادبیات زبان ارمنی دامنهای گسترده دارد و امروز در جهان ادبیات جایگاهی شایسته یافته است. حضور ادبیات ارمنی در زبان فارسی به قدمت طولانی حضور و زندگی ارمنیان در ایران میرسد. اگر بخواهیم فقط فهرستی از نویسندگان ارمنی که آثارشان به فارسی ترجمه شده یا نویسندگان و شاعران ارمنی که به فارسی نیز مینوشتند و میسرودند، بگوییم، ساعتی را باید فقط به ذکر اسامی آنها بپردازیم.
در ادامه آرداشس تومانیان، سفیر جمهوری ارمنستان در ایران درمورد ادبیات زبان ارمنی و ظلمهای تاریخی بر ملتش چنین گفت: من امشب نمیخواهم در اینجا در مورد کتاب و محتوایش صحبت کنم بلکه میخواهم یادآور شوم که این روزها در ارمنستان و دیاسپورا (مهاجرین و جوامع دور از وطن) صدمین سالگرد قتل عام ارامنه درحال برگزاریست. چند روز دیگر در روز ۲۴ آوریل مراسم تقدیس قربانیان قتل عام ارامنه در کلیسای ارامنه برگزار میشود. از سال ۱۸۹۴ تا سال ۱۹۲۳ درحکومت عثمانی و حکومتهای بعدی ترکیه قتل عام ارامنه صورت میگرفت؛ شاید اینجا این پرسش مطرح شود که در سی سالی که قتل عام انجام شده است چرا روز ۲۴ آوریل را به عنوان روز یادبود و بزرگداشت قربانیان قتل عام ارامنه انتخاب کردهاند؟! پاسخ این است که در تمام مدتی که کشتار انجام میشد در شب ۲۴ آوریل بود که تعداد زیادی از متفکران، دانشمندان و نویسندگان ارمنی کشته شدند و این بدون هدف نبود چون پیش از اینکه قتل عام مردم عادی را شروع کنند هدف این بود که دانشمندان و متفکران ارمنی را از بین ببرند؛ در میان این نویسندگان میتوانیم به دانیل واروژان، روبن سواک، گریکور ظهراب و یکی از بزرگان موسیقی ارمنی کومیتاس اشاره کنیم. باید بگویم که ترکیه به اهداف خودش نرسید و امروز ما شاهد جمهوری ارمنستان و دیاسپورا هستیم.
او ادامه داد: کتابی را که امروز بررسی خواهیم کرد به همین موضوع تعلق دارد؛ واروژان وسکانیان در کتابش به دردهای ملت ما پرداخته است، نکتهای که میتوانیم در اهمیت این کتاب به آن اشاره کنیم این است که در این کتاب هیچ نشانی از کینه وجود ندارد و کتاب در کل مرثیهایست بر حوادثی که بر ملت ارمنستان گذشته است. در کتاب یکی از شخصیتهای داستان توصیفی که از وضعیت دارد این است که «سرنوشت ملتها را شاعران میسازند» و خود من هم بر این عقیده هستم. کتاب هنوز به چاپ نرسیده است و امیدوارم این مهم هرچه زودتر پیش بیاید و فارسیزبانان هم با کتاب آشنا شوند.
تومانیان با اشاره به اینکه ایران و ارمنستان کشورهای دوست، همسایه و برادر هستند؛ گفت: من بهعنوان سفیر جمهوری ارمنستان میتوانم بگویم که روابط بین دو کشور از لحاظ سیاسی در بالاترین سطح است، ولی نمیتوانم با اطمینان بگویم که ما همدیگر را خوب میشناسیم؛ کشورهایی که مثل ما دوست و همسایه هستند باید بیش از این همدیگر را بشناسند؛ خوب است که ما با هم خوشحالیمان را تقسیم کنیم ولی باید در زمان غم و اندوه هم درکنار هم باشیم، من معتقدم که «غمِ دیگری» وجود ندارد و اینکه در غم هم شریک شویم بالاترین جنبه اخلاقی هر فرد است؛ من به شناخت مشترک برای رق زدن آیندهای روشن معتقدم.
سخنران بعدی واروژ سورنیان بود که با موضوع ادبیات ارمنی از قرن بیستم به صحبت پرداخت و گفت: بدیهی است که صحبت از ادبیان یک قوم یا یک ملت در یک جلسه سخنرانی نمیگنجد، بنابراین سعی شده فقط یک شمای کلی از سیر ادبیات ارمنی طی یکصد و چند سال گذشته ارائه شود با این امید که این جلسه رهگشای علاقمندانی باشد که بخواهند در این مورد تحقیق بیشتر کنند.
او ادامه داد: در دهههای پایانی قرن نوزدهم و همزمان با تشدید جنبشهای ملیگرایانه در اروپا، در میان جوامع ارمنی ساکن در اراضی تحت حکومت دولتهای روسیه و ترکیه عثمانی نیز حرکتهایی هم در زمینههای اجتماعی و هم در عرصههای فرهنگی ـ بخصوص هنر و ادبیات ـ پدید آمد. در ادبیات، باتوجه به اینکه خاچاتور آبوویان با استفاده از زبان محاورهای در نوشتههایش ادبیات را در میان مردم عادی گسترش داده بود، این حرکت سرعت بیشتری داشت. در آن زمان ارمنستان مستقل وجود نداشت و اکثریت قاطع جمعیت ارمنی در مناطق نامبرده فوق، یعنی روسیه و ترکیه عثمانی سکونت داشتند و جالب است که ادبیات، گویش و سبک زندگی آنان نیز براساس محل زندگیشان در روسیه - ارمنستان شرقی - یا ترکیه - ارمنستان غربی - تفاوت داشت. زبان محاورهای و ادبی ارمنستان شرقی معروف بود (و هست) به ارمنی شرقی، در حالی که مردم ارمنستان غربی به ارمنی غربی صحبت میکردند و مینوشتنند که از نظر ساختاری تفاوت اساسی با ارمنی شرقی داشت (و دارد). مرکز فرهنگی ارمنیان شرقی در تفلیس قرار داشت، که شاهزادهنشین بود و روابط فرهنگی نزدیکی با مسکو داشت، درصورتیکه کانون روشنفکران ارمنیان غربی در قسطنطنیه (استانبول کنونی) بود که شهری اروپایی بهشمار میآمد و در بزرگراه مراودات افکار شرق و غرب بود.
سورنیان با بیان اینکه در دهه اول قرن بیستم بیشتر فرهیختگان ارمنی در این دو مرکز فرهنگی، یعنی تفلیس و استانبول، متمرکز شده بودند گفت: آن گروه از ارمنیان ساکن روسیه که طالب یادگیری فرهنگ ارمنی و علوم بودند از مدارس سطح بالایی همچون لازاریان (در مسکو) نرسسیان (در تفلیس) و گوورکیان (در اچمیاذین) بهرهمند میشدند و در ضمن از طریق تفلیس با جریان روشنفکری روسیه ارتباط داشتند، درحالیکه ارمنیان غربی نیز به خاطر تماس مداومشان با اروپا و محفلهای ادبی-هنری بینظیری که توسط روشنفکران ارمنی تحصیل کرده در اروپایی تشکیل میشد، یکی از بالندهترین دوران ادبیات ارمنی غربی را بهوجود آوردند. تقریبأ کلیه مکاتب شعری و ادبی آن زمان اروپا – رمانتیسیزم، لیریک، سمبولیسم، فوتوریسم، اپیک... – توسط شاعرانی همچون پطروس دوریان، میساک متزارنتس، دانیل واروژان، روبن سواک، سیامانتو، ایندرا و هراند نظریانتس بکار گرفته میشدند. در زمینه نشر نویسندگانی همانند گریکور ظهراب، لئون شانت و زابل یسایان (یکی از فعالترین و پیشروترین زنان زمان خود) فعال بودند. علاوه بر آن مجلات و جنگهای مخصوص هنر و ادبیات منتشر میشد که در آنها آخرین نظریههای ادبی، هنری و فلسفی توسط هنر شناسانی نظیر گستانت زاریان، که در نشریات اروپایی نیز به زبانهای مختلف مقالات مینوشت، مطرح و بحث میشد. با این همه مثل اینکه حوادث تاریخی و تحولات سیاسی تقدیر دیگری برای هنر و ادبیات ارمنی رقم زده بودند.
او افزود: نخست دولت ترکهای جوان ترکیه، در ظاهری مترقی و پیشرو، تصمیم گرفت با استفاده از در هم ریختگی ناشی از وقوع جنگ جهانی اول فکر یکسان سازی قومی، به نحوی که ترکیه فقط دارای جمعیت ترک باشد، را به اجرا در آورد و این کار را با اجرای یکنژاد کشی برنامه ریزی شده نسبت به جمعیت ارمنی، به عنوان بزرگترین و قدیمیترین قوم ساکن در امپراتوری عثمانی، جامه عمل پوشاند. در ابتدا دولت فقط طی شب ۲۴ آوریل ۱۹۱۵بیش از یکصد نفر از شاعران، نویسندگان، روزنامه نویسان، هنرمندان و سایر روشنفکران ارمنی، از جمله واروژان، سواک، ظهراب، سیامانتو و دیگران را دستگیر و تحویل کاروانهای مخصوص مرگ داد تا طی روزهای بعد به شنیعترین وجهی به قتل برسند. و تازه این آغاز کار بود. در مدت زمانی که بیش از۳ سال طول کشید، بیش از سه چهارم جمعیت دو میلیون نفری ارمنیان مجبور به کوچ اجباری از خانه و کاشانه خود شدند تا در بیابانهای سوریه، که در آن زمان تحت قیمومیت ترکیه بود، از گرسنگی و تشنگی از پا در آیند و یا قربانی شرارتهای سربازان دولتی و راهزنان شوند. بدین ترتیب حرکت فرهنگی که با آن همه شور و شوق آغاز شده بود محکوم به سکون شد و بانیان آن یا به شهادت رسیدند و یا در اقصی نقاط دنیا پراکنده شدند. برنامهنژاد کشی دولت ترکیه نه تنها باعث مرگ و دربدری هزاران خانواده شد، بلکه سبب توقف کلی زندگی معنوی آنان نیز گردید. مراکز عمده ادبیات ارمنی غربی پس از کوچ کسانی که از کشتار همگانی جان به در بردند و به تشکیل دیاسپورا (جوامع خارج از وطن اصلی) دست زدند به قرار زیر بود:
فرانسه - تعدادی از جوانان با ذوق - وازگن شوشانیان، شاهان شاهنور، زاره ووربونی، نیکوغوس صرافیان... - که در فرانسه گرد هم آمده بودند، حدود سه دهه با چاپ آثار خود و انتشار مجلات ادبی فعالیت پرشوری داشتند، و لیکن به دلیل کم شدن تدریجی تعداد خوانندگان ارمنی زبان و سختی معیشت در کشور بیگانه یا فعالیت ادبی خود را محدود کردند یا رو آوردند به نوشتن به زبان فرانسه.
آمریکا – آن گروه از نویسندگانی که به آمریکای شمالی پناه بردند دور ماهنامه «هایرنیک» (موطن) گرد آمدند و سالهای درازی این ماهنامه انعکاس دهنده آثار فکری آن نویسندگان بود. در اینجا نیز نویسندگانی نظیر زاون سیورملیان در نهایت زبان انگلیسی را، به امید یافتن مخاطب بیشتر، برگزیدند و از ادبیات ارمنی غربی دور شدند.
خاورمیانه – اغلب نویسندگان و روشنفکران کوچانده شده، همراه با اکثریت نجات یافتگان عادی، در خاورمیانه و به خصوص در لبنان، سوریه و اردن مأوا گزیدند. حدود دو دهه طول کشید تا آنها توانستند از کابوس آن کشنار وحشتناک به خود آیند و ضمن سر و سامان دادن به زندگی خود به فکر احیای مراکز فرهنگی از بین رفته شوند. خوشبختانه با وجود افراد با فرهنگ و روشنفکری نظیر لئون شانت، نیکول آقبالیان و هاکوب اوشاکان زحمات آنها در ایجاد مراکز آموزشی و تربیتی نسل جدید پاسخ داد و به زودی گروههایی از جوانان به دور نشریات ادبی همچون «باگین»، «نائیری»، «آهکان»... گرد آمده اقدام به انتشار آثار ادبی خود نمودند. تعداد قابل توجهی از نویسندگان و شعرای ارمنی غربینویس امروز، که البته در قیاس با دوره قبل از آغاز نژادکشی اندکاند، دست پروردههای همین مراکز و محفلهای ادبی هستند.
سورنیان با بیان اینکه ادبیات ارمنی شرقی، در دهه دوم و سوم قرن بیستم حرکت پویایی در یافتن راههای نو شروع کرده بود؛ گفت: ولی این حرکت نیز بعد از استیلای رژیم شوروی بر ارمنستان، که با قدرت گرفتن استالین و گسترش سانسور همراه بود، تحت فشار قرار گرفت و محدود شد. بدیهی است سبک رئالیسم سوسیالیستی، که توسط رژیم بر نویسندگان و هنرمندان تحمیل گردیده بود، جایی برای نوآوری نگذاشته بود. سپس اوضاع بدتر شد و دستگیریها و محاکمات نمایشی روشنفکران آغاز شد که طی آن چارنتس، باکونتس و زابل یسایان همراه با تعدادی نویسنده و شاعر دیگر در سیاهچالهای رژیم ناپدید گشتند و گورگن ماهاری و مگردیچ آرمن همراه با تعداد بیشتری از آنها به اردوگاههای کار اجباری سیبری اعزام و عملأ از نوشتن محروم شدند. بنابراین از بالندگی ادبیات ارمنی شرقی نیز همانند همزاد غربی خود جلوگیری به عمل آمد، گرچه نه به آن حدت و شدت، زیرا شاعران و نویسندگان جوانتری چون گورگ امین، پارویر سواک و واهاگن داوتیان با تمام محدودیتها در حال خلق آثار با ارزشی بودند.
او ادامه داد: در هر صورت یک بار دیگر حرکت رو به جلوی ادبیات ارمنی متوقف شده بود و فقط در سالهای ۱۹۶۰ میلادی بود که همراه با موج جدید نوگرایی که در زمینه شعر و ادبیات در دنیا (از جمله ایران) به راه افتاده بود، ادبیات ارمنی نیز به همت رازمیک داوویان، هنریک ادویان، اسلاویک چیلویان و دیگران در شعر و امثال هراند ماتووسیان، واهاگن گریگوریان و وارتگس پطروسیان در نثر مجددا ً راههای جدیدی تجربه کرد که در نتیجه ادبیات کم و بیش پویایی جان گرفت که تاکنون ادامه دارد، گو اینکه حرکت آن پس از استقلال ارمنستان و استقرار شرایط بازار آزاد نسبتأ کند شده است.
سورنیان با اشاره به اینکه امروزه، با وجود اینکه نزدیک به ربع قرن از استقلال جمهوری ارمنستان گذشته است ولی نمیتوان گفت که اختلافهای موجود در نحوه تفکر، سبک و نوشتاری بین نویسندگان ارمنی شرقی و غربی کاملأ از بین رفته؛ اظهار داشت: هنوز رسم الخط مورد استفاده آنها متفاوت است، هنوز ادبیات غرب، که تأثیر چشمگیری بر ارمنینویسان دیاسپورا داشته، در ارمنستان گسترش نیافته است، همانطور که گفته شد شرایط ناشناخته بازار آزاد که پس از استقلال بر جامعه ارمنستان حاکم شد و هم چنین وضع غیرمطلوب اقتصادی، چاپ کتاب در کشور را مقرون به صرفه نمیکند. لذا با اینکه نویسندگانی مانند گورگن خانجیان، واهاگن گریگوریان، ویولت گریگوریان، واهان ایشخانیان و غیره درحال حاضر فعالیت ادبی دارند، ولی اکثرآ مجبورند آثارشان را در سایتهای اینترنت منتشر کنند.