کمونیستهای ایتالیایی که با کمونیسم در افتادند

رمان ایتالیایی «یک مشت تمشک» درباره زن و مرد جوانی از حزب کمونیست این کشور است که با وجود آرمانهای کمونیستی، روبروی حزب قرار گرفته و با آن درگیر میشوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، چاپ دهم ترجمه بهمن فرزانه از رمان «یک مشت تمشک» نوشته اینیاتسیو سیلونه چندی پیش توسط انتشارات امیرکبیر منتشر و راهی بازار نشر شد.
اینیاتسیو سیلونه نویسنده ایتالیایی متولد سال ۱۹۰۰ و درگذشته به سال ۱۹۷۸ است که به عنوان نویسنده و فعال سیاسی ضدفاشیسم شناخته میشود. او برای مبارزه با فاشیست ها، ابتدا به حزب کمونیست ایتالیا پیوست اما در نهایت متوجه شد این دو تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. سیلونه ابتدا به سوییس مهاجرت کرد و هنگام جنگ جهانی دوم به کشورش بازگشت و در جنبش ضدفاشیستی به فعالیت پرداخت. «نان و شراب»، «روباه و گلهای کاملیا»، «فونتامارا» و «یک مشت تمشک» ازجمله آثار او هستند که به فارسی ترجمه و منتشر شده اند.
داستان «یک مشت تمشک» از این قرار است که حزب کمونیست در دهکده ایتالیایی سن لوکا در حال عضوگیری و سازمان دهی تشکیلاتی است. مسئولان حزب هم تصمیم میگیرند فعالیت سیاسی خود را علنی و آشکار کنند. پیشتر دره سن لوکا به عنوان مرکز فعالیت و فردی به نام روکو دوناتیس از اهالی دره به عنوان مسئول دفتر سیاسی حزب انتخاب شده اند.
روکو دوناتیس کسی است که سالها در خدمت حزب کمونیست بوده و ماموریتهای مختلفی را برای کمونیستها انجام داده است. به همین دلیل رهبری حزب در رم او را میشناسد و اعتماد کاملی هم به او دارد. روکو با دختری اتریشی و یهودی به نام استلا زندگی میکند که او هم یکی از اعضای حزب بوده و این دو به خاطر فعالیتهای حزبی با هم آشنا شده اند. حزب کمونیستی که در این داستان تصویر میشود، چیزی است که روزی کعبه آمال مردم ایتالیا بوده و تصور میکردهاند میتوانند هر خواسته و آرزوی محالی را با عضویت در آن محقق کنند.
در رمانهای سیلونه میتوان وضع زندگی و شرایط سیاسی اجتماعی ایتالیایی دهههای اول قرن بیست و یکم را شاهد بود. «یک مشت تمشک» سال ۱۹۵۲ چاپ شد و داستانش درباره مردم دهکده سن لوکا است. کتاب «فونتامارا» هم سال ۱۹۳۳ به عنوان اولین کتاب این نویسنده، ابتدا به آلمانی و سپس ایتالیایی به چاپ رسید که داستانش درباره دهکدهای به نام فونتامارا است. این کتاب سال ۱۳۴۷ با ترجمه منوچهر آتشی در ایران چاپ شد. «نان و شراب» هم سال ۱۹۳۶ به زبان آلمانی چاپ و سال ۱۳۴۵ با ترجمه محمد قاضی در ایران منتشر شد که این اثر هم از نظر حال و هوای اجتماعی و سیاسی، مانند «فونتامارا» است.
«یک مشت تمشک» از خلال روایت زندگی زوج جوانی (روکو و استلا) که در مرکز داستان قرار دارند، چالش مفاهیمی چون عدالت اجتماعی، درگیری سیاسی و دیگر موضوعات جامعه ایتالیا در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم را به مخاطب خود نشان میدهد. عشق روکو و استلا آنها را مقابل حزب کمونیست و فعالیت سیاسی قرار میدهد و سرپیچیشان از دستورات حزبی که قرار بود با آن به حق و حقوق مدنی خود برسند، باعث چالشهای جدی در زندگیشان میشود.
رمان مورد اشاره در ۳ بخش اصلی نوشته شده که هر بخش فصول مختلفی را در خود جا داده است. در این کتاب هم مانند دیگر آثار سیلونه، تقابل دین و بیدینی کمونیستی را شاهد هستیم.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
زنگهای کلیسا، آغاز نماز شب را اعلام کرده بود. خورشید در پشت کوه غروب کرده بود. ولی جیرجیرکها هنوز به آواز خود روی درختها ادامه میدادند. مردم رفته رفته در میدان، جلوی کلیسا و عمارت شهرداری، زیر درختان اقاقیا، دور هم جمع میشدند. عدهای از مزارع بازمی گشتند. آهسته با یکدیگر نجوا میکردند، بعد ساکت میشدند و منتظر میماندند. اکثرا مسن یا بچه بودند. چهرهها و حرکات محتاطانهشان از ناباوری، از وحشت و ترس و [نیز]، از فریبی تازه حکایت میکرد. روی پلههای کلیسا، گروه جداگانهای که از چوپانها و خدمتکاران خانواده تاروکی تشکیل میشد نشسته بود. عجیب بود که پلیس دخالتی نمیکرد و مطابق معمول، مردم را پراکنده نمیساخت. دو پاسبان دوش فنگ کرده بودند و با بیتفاوتی به دیوار شهرداری تکیه داده بودند. تنها علامت خطر، در و پنجرههای بسته شهرداری بود. نگاه مردم، بیهوده در نمای عمارت شهرداری به دنبال تغییری میگشت. به سردر شهرداری، بین دو بالکن طبقه اول، چندسال قبل از جنگ تصویری نصب شده بود؛ مجسمهای از نیم رخ یک مرد. طبیعتا کنجکاوی اهالی سان آندره آ به این جریان جلب شده بود. آثار هنری میبایست فقط قدیسان را نشان بدهد و بس. از این رو چند دهاتی با عجله به سراغ کشیش رفتند تا جویای نام این حضرت جدید بشوند و از معجزات او اطلاعی به دست بیاورند. به ایشان گفتند که آن شمایل، حضرت جدید و مرد مقدسی نیست، با این حال از او نیز گاه معجزاتی سر میزند!
میپرسیدند: «آدم خوبی است؟ آدم بدی است؟ باید برایش شمع روشن کنیم؟»
دون کنستانتینوی کشیش جواب داد: «نه، نباید عصبانیاش کنیم.»
- شمع روشن نکنیم؟ عود نسوزانیم؟
- نه، لازم نیست.
چاپ دهم این کتاب به عنوان یکی از عناوین مجموعه «داستان خارجی» انتشارات امیرکبیر، با ۲۹۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۰۰ هزار تومان عرضه شده است.