محسن میردامادی: نیروهای مسلح ظرف چند ساعت توانستند در جنگ موازنه ایجاد کنند

اگر برجام دوره روحانی در دولت رئیسی ادامه مییافت احتمال جنگ کمتر میشد
محسن میردامادی از چهره های اصلاح طلب در گفتوگویی به جنگ اسرائیل علیه ایران پرداخته است.
میردامادی به روزنامه اعتماد گفت:
اسراییل از چند دهه قبل، دنبال درگیری نظامی با ایران بود اما چون نمیتوانست به تنهایی به اهدافی که مد نظر داشت برسد به همراهی امریکا نیاز داشت. دولتهای امریکا در برهههای گوناگون اما با برخورد نظامی اسراییل موافقت نمیکردند. جورج بوش پسر که ۲ دوره رییسجمهور بود، در مصاحبهای اعلام کرد «اسراییلیها دو بار قصد حمله به ایران را داشتند که او مانع شده بود.» روسای جمهور بعدی امریکا هم موافق این تقابل نظامی نبودند. در دوره جدید اما با سلسله رخدادهایی چون درگیریهای غزه، حوادثی که در لبنان برای حزبالله رخ داد، سقوط بشار اسد در سوریه و مهمتر از همه پیروزی دوباره ترامپ در امریکا، نتانیاهو توانست ترامپ را برای حمله به ایران مجاب کند.
مهمترین نقطه ضعف ما غافلگیری اولیه همچنین نقش فعال عوامل نفوذی و جاسوسان اسراییل در کشور بود که باعث شد تعداد قابل توجهی از فرماندهان نظامی ما که اکثرا تجربه جنگ ۸ ساله با عراق را داشتند به شهادت برسند. تعداد قابل توجهی از دانشمندان هستهای ایران هم ترور شدند. اما نقطه قوتی که در درگیری تعیینکننده بود، بازسازی و احیای سازمان رزم، بلافاصله پس از شوک ابتدایی بود. این روند بلافاصله خلأها را پر کرد و نیروهای مسلح ما توانستند ظرف مدت کوتاهی به اسراییل پاسخهای درخور بدهند.
با حملات موشکی ایران، جنگ به تدریج به یک موازنه رسید. این دستاورد، بسیار مهم بود، شاید کمتر کشوری بتواند ضربات اینچنینی در ساعات ابتدایی جنگ را تحمل کند و بعد به سرعت سازمان رزم خود را فعال کرده و پاسخهای مناسب به حملات ابتدایی بدهد.
دستاورد مهم دیگر، تقویت همبستگی ملی و حس میهن دوستی مردم ایران بود. در نظرسنجیهای پس از جنگ ۱۲ روزه، میزان حمایت از دولت، نسبت به قبل از حمله بیش از ۳ برابر شده است. در این جنگ اسراییلیها این توهم را داشتند که با چنین حملهای مردم به دلیل مشکلات و انتقاداتی که دارند با آنها همراهی خواهند کرد! ادعاهای گزافی هم از سوی نتانیاهو در روزهای اول جنگ مطرح شد که این تصورات به سرعت نقش بر آب شد. البته فکر میکنم برخی گروهکها مانند منافقین در شکلگیری به یک چنین توهمی نقش داشتند. از یک طرف توهم اسراییلیها و از سوی دیگر همبستگی ملی ایرانیان، همه را خنثی کرد. این اتحاد باعث شد نیروهای مسلح هم در دفاع از کشور به خوبی انجام وظیفه کنند.
ما تجربه همکاری برخی از گروهکها و عوامل داخلی آنها با دشمن را در جنگ ایران و عراق داشتیم. مجاهدین خلق بازوی اطلاعاتی عراق شدند و مرکزیت خود را به عراق منتقل کردند. در جنگ هم با عراق علیه کشور همکاری میکردند. نهایتا هم ضربات جدی به دلیل این همکاری خوردند. در این دوره هم برخی افراد و گروهها به تریبون تبلیغاتی اسراییل بدل شدند، اما به نظرم همان همبستگی ملی ایرانیان در داخل و خارج، عملا گروههای اپوزیسیون را به افرادی از اینجا رانده و آنجا مانده بدل کرد.
در این جنگ اهداف اسراییل و امریکا، اهداف یکسانی نبود. اسراییلیها با محاسبات غلط و توهمی که داشتند، چند موضوع را پیگیری میکردند. در وهله نخست، برخورد نظامی و از کار انداختن ماشین نظامی ایران بود. در گام بعدی به دنبال تغییر نظام حاکم بر ایران بودند، به نظرم هدف نهایی اسراییل، تجزیه ایران به کشورهای کوچکتر است. چون میدانند در هر شرایطی ایران قدرتمند با ظرفیتهایی که دارد کشور قدرتمندی در منطقه خواهد بود. آنها این کشور قدرتمند را همراه با خواستههایشان نمیدانند. به همین دلیل تجزیه ایران هم در نهایت ذیل اهداف نهایی اسراییل بوده و هست.
اما اسراییل در هر ۳ هدف خود ناموفق بود. البته ما ضرباتی خوردیم اما سازمان نظامی ما ضربات سختی هم به اسراییل زد. اهداف امریکاییها جلوگیری از هستهای شدن ایران بود. آنها با توجه به تجربیات گذشتهای که در منطقه داشتند با سایر اهداف اسراییل همراه نبودند.
*رفتاری که مردم ایران در جنگ ۱۲روزه داشتند. مورد تحسین جهانیان قرار گرفت. معتقدم اگر حکومت به گونهای رفتار میکرد که زمینه مشارکت اکثریت ایرانیان فراهم شود، شاید اساسا دشمن چنین طمعی نمیداشت و دست به حمله نمیزد. اگر دشمن از قبل میدانست که مردم یکپارچه از کشورشان و تمامیت ارضی خود دفاع میکنند، دچار این اشتباه راهبردی نمیشد. برگزاری انتخابات با مشارکت زیر ۵۰ درصد، همگی زنگهای خطر را برای نظام حکمرانی به صدا درآوردند اما توجهی به آن نشد. اگر در ایران انتخاباتی برگزار میشد که مانند دوران اصلاحات بیش از ۸۰ درصد ایرانیان در آن حضور داشتند، از منظر امنیتی، قدرت بیشتری را نصیب ایران میکرد و امنیت ایران تضمین میشد. اما به این ضرورت توجهی نشد و مردم از صحنه تصمیمات دور شدند.
*حکومت در صحنههای مختلف مانند گزینشها، انتخابها، به کارگیری نیروها در دستگاههای مختلف و... اشتباهات بزرگی داشته است. این اشتباهات باید اصلاح شوند. مردم باید احساس کنند در همه عرصههای کشور و نظام حضور دارند. پس از جنگ، رفتار حاکمیت با مردم باید نسبت به قبل از جنگ متفاوت شود تا زمینه مشارکت مردم در آوردگاههای مختلف فراهم شود. از موارد دیگری که به هیچوجه با همبستگی مردم سازگار نیست، رسانه ملی کشور است که از تحولات کشور بسیار عقبتر است. در واقع رسانه ملی که باید بازتابدهنده همه ملت و اقوام، گروهها، جریانات و...باشد در اختیار یک تفکر اقلیت و کوچک است که هیچ سنخیتی با مطالبات اکثریت مردم و میهن دوستی ایرانیان ندارد. تاسفآور اینکه پس از جنگ ۱۲ روزه، رویکردهای اشتباه قبلی در صدا و سیما در حال دنبال شدن است.
*مهمترین فاکتوری که در شرایط تازه باید در نظر گرفته شود، جلوگیری از تکرار جنگ است. البته همه بخشهای این ضرورت در اختیار ایران نیست اما عملکرد ایران در این زمینه میتواند مهم باشد. شاید در گذشته هم اگر بهتر عمل میشد میتوانستیم از جنگ اخیر جلوگیری کنیم. اما برای آینده از یک طرف باید حتما با قدرتهای تعیینکننده به خصوص امریکا مذاکره داشته باشیم و با گفتوگو جلوی جنگ را بگیریم و از سوی دیگر نیروی
* در مذاکرات هم باید به سمت یک چشمانداز بلندمدت حرکت کنیم. ممکن است همه مسائل در کوتاهمدت قابل تفاهم نباشد اما میتوان در یک چشمانداز دراز مدت در مورد آنها به تفاهم رسید. ابتدا باید گامهای اولیه برداشته شود و سپس گامهای بعدی به گونهای برداشته شوند که در چشمانداز بلندمدت یک توافق پایدار شکل بگیرد. طبیعتا در ایران افراد و گروههایی هستند که از جنگ استقبال میکنند. آنها بر طبل جنگ میکوبند همانطور که در گذشته میکوبیدند. اینها مخالف مذاکره و توافق هستند. این افراد و گروهها ضربات سختی به کشور زدهاند. در اواخر دولت آقای روحانی که همهچیز برای توافق و احیای برجام آماده بود، اینها اجازه توافق ندادند. در دولت آقای رییسی هم همینگونه عمل کردند. با افتخار میگفتند برجام در حال نهایی شدن بود ما نگذاشتیم امضا شود. این تفکرات افراطی است که زمینهساز جنگ ۱۲ روزه شد.
*اگر برجام در دولتهای روحانی یا رییسی احیا میشد، گشودن جبهه جنگ برای طرف مقابل دشوار بود. همان طور که در دوره قبل هم ترامپ از برجام خارج شد اما منجر به جنگ نشد. چون مخالفتهای بینالمللی وجود داشت. تندرویها اما اجازه چنین اصلاحاتی را نداد. امروز اما با تجربه قبلی باید مراقب باشیم تا این تندرویها تکرار نشود.