خبرگزاری کار ایران

اصغر نعیمی در گفت‌وگو با ایلنا:

پورعرب با گذشته خداحافظی می‌کند/ سایه‌های موازی می‌خواهد مبهم باقی بماند

نعیمی می‌گوید: سایه‌های موازی فیلمی است که بر مبنای ابهام و توضیح ندادن جلو می‌رود. اگر قرار بود ابهامات را توضیح دهد و برای مخاطب بشکافد؛ تبدیل می‌شد به یکی از همان فیلم‌های معمولی که در آنها رابطه یک مرد میانسال با دختر نمایش داده می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، طرد از آسمان گروه. سرخوردگی فردی و قدم در جاده تنهایی. در ادامه راه، هم‌نگاهی با پرنده‌ای رها اما خسته. و این‌بار حکایت رفتن در آغوش خامی در اوج بلوغ کاذب... نقش تازه ابوالفضل پورعرب بعداز سال‌ها دوری از سینما؛ چهره‌ای از یک نویسنده درونگرا ارایه می‌دهد.

فیلم سایه‌های موازی ملودرامی پیچیده از اصغر نعیمی‌ست. فیلمی که از تماشاگر می‌خواهد ببیند اما نگاه نکند. با اصغر نعیمی، کارگردان این فیلم درباره فضای حاکم بر ساختار آن گفتگو کرده‌ایم.

 در این فیلم شاید بازی متفاوتی از ابوالفضل پورعرب را شاهد بودیم. یک نقش درونگرا که قطعا سخت‌ترین نوع بازیگری باشد. به‌نظر پورعرب در این نقش هنوز با تماشاگر فاصله داشت؟

یکی از دشوارترین مراحل ساخت فیلم مرحله انتخاب بازیگر و چینش و ترکیب بازیگران است. در فیلم سایه‌های موازی بار دراماتیک قصه بر دوش دو شخصیت است و از بین این دو نفر؛ شخصیت فرهاد (ابوالفضل پورعرب) پیچیدگی‌های منحصربه‌فردی دارد که این کار را به مراتب سخت‌تر می‌کند. ما نیازمند مرد میانسالی بودیم که بتواند از پس نقش برآید. آقای پورعرب از سوپراستارهای قدیم سینما هستند. من از قدیم رابطه خوبی با او داشتم و دورادور در جریان بیماری‌اش هم بودم. با بهبودش در زمان چیدن ترکیب بازیگران، به نظرم رسید که این نقش خیلی مناسب اوست و خوشبختانه با اکران فیلم هم بازخوردهای خوبی از تماشاگران دریافت کردیم.

با دو دیدار کوتاه؛ نویسنده متفکر ما تبدیل به عاشق‌پیشه‌ای می‌شود که تقریبا از جمع طرد شده و حتی خود را در مغازه‌اش حبس کرده و به نوعی تارک دنیا شده است. چگونه این نویسنده و عتیقه‌فروش به چنین پیشنهادی برای ازدواج آنهم یک ازدواج خام می‌رسد؟

شغل عتیقه‌فروشی انتخاب فرهاد است برای فرار از گذشته خود. این آدم نویسنده بوده و دغدغه‌های اجتماعی فرهنگی و احساسی دارد. دختر جوان او را به یاد گذشته‌اش می‌اندازد و جوانی از دست رفته‌اش را یادآوری می‌کند. دلیل کشش فرهاد به نازنین و علاقه سریع بین این دو، جسمانی نیست بلکه به خاطر وجوه مشترکی در گذشته و پیچیدگی‌هایی‌ست که در این دو شخصیت وجود دارد.

برخلاف اغلب فیلم‌های اجتماعی که این روزها شاهد آن هستیم؛ فیلم شما در لوکیشن‌های نسبتا شیکی می‌گذشت. چقدر به انتخاب لوکیشن اهمیت می‌دهید؟

لوکیشن بخشی از لحنی است که فیلمساز برای فضاسازی و ساختمان فیلم انتخاب می‌کند. قصد من ساختن یک درام عاشقانه بود و دوست داشتم تاثیر مثبتی روی تماشاگر بگذارد. در این بین سعی کردم از هرگونه زشتی بصری و شلختگی تصاویر پرهیز کنم و از طرفی نمی‌خواستم تصاویر فیلم جلوه‌ای تجملاتی و مصنوعی پیدا کند.

سوظن شکست یا پیروزی به شدت در پورعرب به چشم می‌خورد. حال آنکه کیفیت این سوظن با محدوده سنی او سازگاری ندارد و شاید مناسب افرادی با سن بیشتر باشد.

مساله اصلی شخصیت ما نوعی از دست دادن آرمان است. این از دست دادن آرمان؛ سن و سال ندارد. فرد می‌تواند در کودکی، جوانی، میانسالی یا پیری این آرمان را از دست داده باشد. بحران فرهاد؛ بحران نداشتن آرمان برای ادامه راه پیش روست. تردیدها و اضطراب‌هایی که در این شخصیت وجود دارد؛ بیشتر به خاطر شکست در پیدا کردن آرمان است.

نه پورعرب و نه سمیرا حسن‌پور در این فیلم پیشینه‌ی آرامی ندارند و بی‌برنامه بودنشان در ازدواج امری طبیعی است. اما در پردازش شخصیت هر دو یک نقطه قدرت می‌بینیم که این امر باید مانع از ورودشان به ازدواجی پر از ابهام و تضاد باشد. هدفتان از طرح یک ازدواج زودرس چه بود؟

پیش‌تر هم گفتم دلیل کشش این دو شخصیت به هم، همین تضادها و شباهت‌هایی است که به هم دارند. از یک طرف گذشته متلاطم این دو را به هم نزدیک می‌کند و از طرف دیگر شخصیت‌های محکم و منحصربه‌فردی که دارند باعث تلاطم و کشش در رابطه بین آنها می‌‌شود. این موضوع پارادوکسی است که فیلم به آن نظر داشته و حرف اصلی فیلم است. حرف اصلی فیلم ناتوانی در ابراز عشق است و اینکه آدم‌هایی که به سمت هم کشش دارند به شکل درست، توانایی ابراز علاقه و عشق را ندارند. شخصیت فرهاد نماد این عدم توانایی است با اینکه علاقه کافی به نازنین دارد اما نمی‌تواند به شکل درست ارتباطش را با نفر مقابلش برقرار کند.

تضاد شخصیتی بین دختر جوان و مرد میانسال موضوعی است که بارها دیده شده اما ایجاد ابهام بین این دو هرچند شروع خوبی ندارد با این حال فضای جالبی را خلق کرده است. اما جلوتر که می‌رویم؛ متوجه می‌شویم ابهامات با یک ساختار منظم برطرف نمی‌شوند. در نوع پرداخت به این ابهامات چه استراتژی‌ای داشتید؟

اساسا یکی از استراتژی‌های ساختاری این فیلم همین مبهم بودن است. سایه‌های موازی فیلمی است که بر مبنای ابهام و توضیح ندادن جلو می‌رود. اگر قرار بود این ابهامات را توضیح بدهد و برای مخاطب بشکافد؛ تبدیل می‌شد به یکی از همان فیلم‌های معمولی که در آنها رابطه یک مرد میانسال با دختر نمایش داده می‌شود. استراتژی این فیلم ابهام است تا تماشاگر را به فکر کردن وادارد و برای رفع ابهامات کوشاتر کند. فهم این ابهامات نیاز به سخت‌کوشی بیشتری از سوی مخاطب دارد.

احساس می‌شود رویه تازه‌ای در سایه‌های موازی پیش گرفته‌اید. دلیل انتخاب این سبک چه بود؟

سایه‌های موازی هوای تازه‌ای در زندگی سینمایی من است. مسیر و لحن تازه‌ای‌ست در ادامه راه من. من اهل سکون و درجا زدن نیستم. دوست دارم لحن‌های جدید را که به درونیات خودم نزدیکتر است؛ تا جایی که امکانات و شرایط اجازه دهد؛ تجربه کنم. سایه‌های موازی امکانی بود برای جلو رفتن تا اینکه فیلم بهتری نسبت به کارهای قبلی خودم بسازم. به نظر خودم فیلم خاص‌تری است و از نظر فرم و محتوا به درونیات من نزدیکتر است.

باوجود برخورداری فیلم از هنر نابی مثل شعر؛ دلیل استفاده از جملات قصار شعاری نثرگونه در فیلم چه بود؟

به نظرم این اظهارنظر سلیقه‌ای است. اگر به نظر من می‌رسید جمله‌ای شعاری است، حتما حذفش می‌کردم.

شهاب حسینی کارگردان جوانی‌ست که بدون مقدمه وارد زندگی این دو می‌شود. فلسفه رابطه او با این زوج چیست و دقیقا چه می‌خواهد؟

ارتباط این دو بی‌مقدمه هم نیست. ربیعی (شهاب حسنی) به عنوان یک نویسنده و کارگردان تئاتر و هنرمندی محبوب وارد داستان می‌شود و از قضا شخصیت مورد تایید نازنین است. حتی قبل از آشنایی با فرهاد کارهای این نویسنده و کارگردان را دنبال می‌کرده است. شکل ارتباط هم کاملا مشخص است که اینها با هم آشنا هستند. نازنین ثمره خوبی‌هایی است که هرکس به سبک خودش به دنبال بدست آوردن و مال خود کردن آنهاست و فرهاد و ربیعی هم چون روش حفظ این خوبی را بلد نیستند؛ آن را از دست می‌دهند.

کد خبر : ۴۱۰۳۰۸