خبرگزاری کار ایران

یادداشتی بر آخرین ساخته کمال تبریزی؛

امکان مینا روایت غیرممکن یک عاشقانه‌‌ تاریخی

فیلم سینمایی امکان مینا ساخته کمال تبریزی روایتی پوپولیستی، سفارشی و همراه با ضعف ساختاری فیلمنامه و کارگردانی‌ست که امکان روایت عاشقانه‌ در تاریخ را محقق نمی‎کند.

همیشه فیلم‌های درامی که در بستر یک واقعه تاریخی ساخته می‌شوند نه تنها مورد استقبال عموم قرار می‌گیرند بلکه به خاطر نوع پردازش واقعه‌نگر حوادث آن دوران، تحسین منتقدان و فعالان سیاسی و اجتماعی نیز را در پی دارند اما فیلم امکان مینا فاقد این ویژگی‌هاست. فیلمی فاقد قصه که با ضعف ساختاری و آشفتگی در پردازش شخصیت‌ها و داستانک‌ها روبرو است.

امکان مینا؛ فیلمی ساده و بدون هیچ پیچیدگی ساختاری‌ست که حتی داستان آن در قالب سینمایی گنجانده نمی‌شود. این فیلم از فیلم‌های خیانتی که در سینمای ایران رایج است تاثیر گرفته؛ با این تفاوت که کارگردان آن را در بستر تاریخ روایت می‌کند. البته پیشتر سریال‌ها و فیلم‌هایی با این موضوع نیز ساخته شده‌اند که منسجم‌تر و دارای ساختار روایی مناسب‌تری بوده‌اند. سریال‌های ارمغان تاریکی و پروانه نیز این تاریخ را با نگاهی دیگر روایت کرده‌اند.

امکان مینا فیلم اگرچه دارای یک ساختار سه پرده‌ای است اما داستان‌های فرعی آن شکل نگرفته و به خوبی پردازش نشده‌اند. مثلا داستان شهادت عکاس خبرگزاری به خوبی آشفتگی پردازش داستانک‌های فیلم را برای بیننده نمایان می‌کند.

فیلم به شدت حالت سفارشی دارد و رفتارهای کاراکتر اصلی در نقش خبرنگار به شدت کلیشه و شعاری بوده و در ساختار فیلم نیز می‌توان شعاری بودن آن را به وضوح دید. به نظر می‌رسد کمال تبریزی نمی‌تواند مثل حاتمی‌کیا فیلم سفارشی بسازد. این را حداقل در فیلم قبلی این کارگردان به نام طعم شیرین خیال به وضوح می‌توان دید. دیالوگ‌های افشاگرانه مهران به مینا در داخل ماشین، غیرقابل باور است چراکه شخصیت اصلی داستان نمی‌تواند؛ حتی اگر بخواهد به این صورت مقابل مینا نقش بازی کند.

اصولا قهرمان داستان در این فیلم  فردی مستاصل است و اینکه دست به اقدام می‌زند نیز از روی استیصال است. مهران قهرمان داستان در طول فیلم همان شخصیتی است که از ابتدا شکل گرفته و بدون تحول در طول فیلم نیز کشته می‌شود. اگر نگاه کارگردان این بوده که شخصیت اصلی فیلم در انتها، از شهادت دوستش تاثیر گرفته و به صورت تحول یافته اقدام به کشتن عوامل منافقین کند؛ به بیراهه رفته است چراکه به‌صورت دم‌دستی و پر از آشفتگی صورت می‌گیرد.

به هر حال شخصیت اصلی فیلم به خوبی پردازش نشده و در آخر از یک خبرنگار به پارتیزان تبدیل می‌شود آنهم در حضور بی‌شمار افراد امنیتی که انگار تنها کارشان شنود است و هیچ کاری دیگر از دستشان برنمی‌آید. این را می‌توان هنگام رفتن مهران به بهانه بیمارستان یا ناپدید شدن او و مینا و همچنین در هنگام حمله مهران به خانه تیمی به خوبی دید. شخصیت‌پردازی شخصیت‌ها شکل نگرفته و داستان عاشقانه این زوج را در ابتدای فیلم با چند دیالوگ دم‌دستی و آن هم لهجه شمالی به مخاطبان ارائه داده می‌شود. آگاهی مهران از همه اطلاعات طبقه‌بندی شده درباره همکاران مینا آن هم از طریق ماموران امنیتی نیز از نقاط ضعف این فیلم است.

فیلم در پرده اول و تا جایی که مهران متوجه عدم حضور مینا درکلاس درس می‌شود با ریتم مناسب تداوم می‌یابد اما با مشخص شدن این موضوع که مینا عضو گروهک منافقین است فیلم دچار عدم مناسب پردازش می‌شود و کارگردان دیگر نمی‌‌داند که چگونه فیلم را تا انتها روایت کند. در پایان نیز مشخص نشد چگونه جاوید وارد داستان می‌شود و چگونه ماموران به اهدافشان می‌رسند و مهران با اقدام متهورانه خود آنهم به سبک فیلم‌های هندی اعضای گروهک را می‌کشد.

یادداشت:‌ایلیا پیرولی

کد خبر : ۴۰۳۱۹۷