خبرگزاری کار ایران

شمس لنگرودی از سینما، تئاتر، شعر و رمان می‌گوید

شس لنگرودی می‌گوید: شعر جزء جسم من شده و سرودن آن دیگر دست من نیست. سینما و داستان هم مشغله‌ام است. درباره‌ی کار تئاتر باید بگویم که من اصلاً نمی‌خواستم پیگیری کنم اما به احترام عده‌ای از دوستان جوان برای یکبار گفتم که انجام می‌دهم.

«وارد می‌شوم. پرده‌های مخمل زیتونی زیبا و بلند را کنار می‌زنم. نوری درخشان از نوک نارنج‌های صبحگاهی به اتاقم می‌تابد. بر میزم دستمال می‌کشم. کتری کوچک زردرنگ را آب می کنم و به برق می‌زنم. چراغ مطالعه را روشن می‌کنم. می‌نشینم و مشغول مطالعه روضه‌الصفا می‌شوم و نیز از شیشه کرک گرفته به حیاط و تلفن خانه نگاه می‌کنم و منتظر ورود آن مرد هستم...»

متن بالا بخشی از رمان «آن‌ها که به خانه‌ی من آمدند»،‌ نوشته‌ی شمس لنگرودی (شاعر، پژوهشگر و بازیگر سینما) است که به تازگی توسط نشر افق منتشر شده است. از این شاعر پیش از این، در سال 70، رمانی به نام «رژه بر خاک» به چاپ رسیده است.

شمس لنگرودی در پاسخ به این سوال که چه انگیزه‌ای موجب شد تا به سمت نگارش داستان بروید، به خبرنگار ایلنا گفت: هر عرصه‌ی هنری، امکانات ویژه‌ی خود را دارد که عرصه‌ی دیگر آن امکانات را دارا نیست. شعر اساساً از کلیات صحبت می‌کند و رمان از جزئیات سخن می‌گوید. برای مثال در شعر می‌گویی از دوریِ تو دلتنگم،‌ اما در رمان باید این دلتنگی را شرح بدهی و آن را با جزئیات بیان کنی. در کنار این‌ها، سینما امکان بیشتری دارد. اما این مسئله دلیل مزیت یکی بر دیگری نیست، بلکه توجه ما را به امکانات بالقوه جلب می‌کند.

او ادامه داد: باتوجه به این امکانات بود که به سمت داستان‌نویسی آمدم. نگارش رمان برای من بی‌سابقه نبود. در سن دوازده‌ سالگی برای مجله اطلاعات هفتگی، داستانی فرستاده بودم که هنوز هم آن را دارم. بعد از آن در سال‌های پنجاه، داستان‌های زیادی نوشتم. بنابراین با تجربه‌ی نوشتن بیگانه نبودم.

  لنگرودی با اشاره به رمان «آن‌ها که به خانه‌‌ی من آمدند» که به تازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده، بیان کرد: این رمان را در سال 76 نوشته بودم. داستان را آرام آرام پیش بردم و در نهایت چیزی حدود پانصد صفحه شد. با کار مداوم و ادیت کردن‌ها، احساس کردم که کار درآمده و آن را آماده‌ی انتشار کردم. باید بگویم که هیچ از شخصیت‌های این رمان واقعی نیستند و تماماً زاده‌ی تخیلات هستند.

این شاعر، نویسنده و بازیگر سینما با بیان اینکه داستان‌های قبلی، آن چیزی که مدنظرم بود، درنیامده بودند، افزود: من در رمان هم همان نظر «سهل و ممتنع» را دارم که در شعر داشته‌ام. می‌خواهم داستان علاوه بر اینکه ساده است و به راحتی خوانده می‌شود، دارای لایه‌های پنهانی هم باشد. این همان چیزی است که در شعر به آن رسیده‌ام و می‌خواهم در داستان و رمان هم به این نقطه برسم.

نویسنده‌ی رمان «آن‌ها که به خانه‌ی من آمدند» با اشاره به اینکه این روزها درگیر نگارش رمان جدیدی نیستم، بیان کرد: از سالیان پیش میل دارم رمانی بنویسم که داستان آن در شهر ما، لنگرود،‌ بگذرد. چون فضایی که از کودکی در ذهنم وجود دارد، بسیار نوستالژیک است. فکر می‌کنم با توجه به دوریِ چهلِ ساله‌ی من از این شهر، بتوانم پاره‌ای از مسائل را بیان کنم. در واقع قصد من از کار هنری، بیان یک سلسله دغدغه‌های فلسفی است.

لنگرودی ادامه داد: یکی از مشکلاتی که عده‌ای از نویسندگان دارند این است که تصور می‌کنند نوشتن شاعرانه، یعنی اینکه از کلمات شعر و آهنگین بودن آن استفاده کنند، در صورتی که نوشتن شاعرانه به این معناست که در متن، گرایش استعاری داشته باشیم. من در نگارش این رمان، طبیعتاً از دانش شعری‌ام بهره‌ برده‌ام. متوجه بودم بدون اینکه احساساتی باشیم، می‌توانیم با تخیلات و زبان استعاری به یک متن شاعرانه برسیم.

او در پاسخ به این سوال که از بین هنرهایی که امروز به آن مشغول هستید مثل سینما، شعر و رمان، کدامیک بیش از همه علاقه‌ی شما را به خود جلب می‌کند، گفت: باید بگویم که هر سه این‌ها را به یک اندازه دوست دارم. روزگاری شعر تمام وجودم بود و هنوز هم هست. اما امروز هر سه‌ی این هنرها، مشغله‌ی ذهنی من است.

این شاعر، نویسنده و بازیگر سینما در پایان با اشاره به فعالیت‌هایی که در حال حاضر انجام می‌دهد، بیان کرد: شعر جزء جسم من شده و سرودن آن دیگر دست من نیست. سینما و داستان هم مشغله‌ام است. درباره‌ی کار تئاتر باید بگویم که من اصلاً نمی‌خواستم پیگیری کنم اما به احترام عده‌ای از دوستان جوان برای یکبار گفتم که انجام می‌دهم، چون کار تئاتر وقت زیادی می‌طلبد و من واقعاً وقت انجام این کار را ندارم.

کد خبر : ۳۲۵۶۳۶