خبرگزاری کار ایران

گفت‌وگو با یک خواننده پرطرفدار؛

"همای" قلب روستایی‌اش را با مخاطبانش به اشتراک گذاشت

پرواز همای که سالهاست در حوزه موسیقی سنتی فعالیت‌ می‌کند و مورد توجه بسیاری از مخاطبان موسیقی قرار گرفته، پس از 8 سال سرانجام توانست مجوز اجرای زنده در ایران را دریافت کند. استقبال چنان بود که فروش بلیت کنسرت رکورد زد و در کمتر از یک ساعت دیگر بلیتی باقی نمانده بود.

یک حال پریشانی مبهم دارم.... زخمه‌ها بر تارهای سه‌تار زده می‌شد. نفس در نی می‌پیچید و می‌خواند یک حال پریشانی مبهم دارم. سکوت بود که نت‌های روح نواز به رقص در آمدند. تالار وحدت یک پارچه شور شد و شوق. همای بود و سازش و صدایش و آنهایی که ۸ سال انتظار شنیدنش را در آن فضا کشیده بودند. هم‌صدا می‌خواندند به خدا از من دیوانه تو دیوانه‌تری.... یک ماه نمی‌گذرد از دو شبی که همای به همراه «انریکو جرولا»، رهبر ارکستر ایتالیایی و «حمیدرضا شعبانی»، اپراخوان بین‌المللی ایرانی و فارغ‌التحصیل از کنسرواتوار مونته وردی‌‌ همان کشور در تالار وحدت به میزبانی هواداران منتظرش رفت. استقبال چنان بود که فروش بلیت کنسرت رکورد زد و در کمتر از یک ساعت دیگر بلیتی باقی نمانده بود. گزارش‌هایی از اجرای کنسرت در رسانه‌ها منتشر شد و از چند و چون آن دو شب روایت کرد. اما این همه بهانه‌ای بود برای آنکه به سراغ «پرواز همای» برویم تا گفت‌و‌گویی با او داشته باشیم.

از این خواننده در مورد آخرین تصمیم گیری‌ها و رفتارهای پرسش برانگیزش بی‌پرده پرسیدیم. از اینکه چگونه آخرین آلبومش به سوپرمارکت‌ها راه یافت. از اینکه چرا مدعی است صداقت را به موسیقی ایران هدیه کرده است و او نیز رک پاسخ داد. علاوه بر این درباره داد و ستد فرهنگی با دیگر کشور‌ها در عرصه موسیقی نیز سخن گفتیم. کاری که همای در همین آخرین اجرایش با مرکبی پررنگ بر باورش به لزوم این نوع از داد و ستد‌ها مهر تأیید زد. او از پیروزی در عرصه فرهنگی سخن گفت: «پیروزی تکامل فرهنگ ماست. پیروزی زمانی حاصل می‌شود که رقابت باشد. باید هر کسی که کاری از این دست انجام می‌دهد تشویق شود. خوشحال می‌شوم دیگران هم بروند و افرادی را از کشورهای دیگر بیاورند.» و خلاصه همین نقل قولش این است که همای در این گفت‌و‌گو از اهالی موسیقی دعوت به رقابت سازنده کرد. و وقتی از او پرسیدیم: در واقع رقابت را کلید زدید؟ خندید و گفت: بله.

بیایید از اینجا آغاز کنیم که پس از ۸ سال دوری، در ایران روی صحنه رفتید و استقبال بسیار خوب بود. فروش بلیت‌ها در کمتر از یک ساعت گواه این استقبال است. خودتان انتظار چنین اتفاقی را داشتید؟

با توجه به گذشته کاری، کنسرت‌هایی که در ایران و خارج از کشور برگزار شد و نیز با توجه به فیلم‌هایی که از من در این سال‌ها منتشر شده بود و اینکه ۸ سال در کشور نبودم و بنا به گفته‌ها علاقمندان منتظر برگزاری کنسرت بودند و همچنین میزان استقبال از آلبومی که حدود یک ماه پیش منتشر شد، طبیعی بود که استقبال باشد. در واقع می‌دانستم چون استقبال می‌شود نگران آن بخش از ماجرا نبودم.

پس نکته دیگری وجود داشت که ذهنتان را درگیر کرد.

بله. در جریان اجرای آن دو کنسرت می‌دانستم استقبال خواهد بود بنابراین به این فکر می‌کردم که پاسخ اشتیاق مردم را با چه سطح کاری باید داد. درواقع کاری که قرار بود عرضه شود باید کیفیت بالایی داشته باشد. بالاخره سال‌های سال موسیقی را به مردم ارایه کردم. در این سال‌ها تفکرات، دانش و تکنیک‌هایم را تغییر داده‌ام. وارد دنیای جدیدی شدم و با آدم‌های جدیدی آشنا شدم. وقتی خواننده‌ای به درجه‌ای می‌رسد که هوادارنی دارد هرچه بخواند هوادارنش می‌پذیرند اما خود هنرمند رسالت و وظیفه هنری‌ای دارد که نباید هر کاری انجام دهد. یک بخش کارم نگاه خدمتگزارانه به جامعه است. از سوی دیگر همکاری با افرادی که حرف‌های تازه‌تری برای موسیقی‌مان دارند امر مهمی است که ذهنم را درگیر کرد. به این دغدغه در قالب همکاری با دو هنرمند با نام‌های «انریکو جرولا»، رهبر ارکستر و «حمیدرضا شعبانی»، خواننده اپرا که تحصیلاتش را در ایتالیا به پایان رسانده است، پاسخ دادم. اگرچه شاید خیلی از هنرمندان و دست‌اندرکاران نیز مخالف باشند اما حضور افرادی چون شعبانی و جرولا در آخرین کنسرتی که اجرا شد تنها شمه‌ای از کاری است که قرار است در آینده به این مملکت و مردم ارایه دهیم.

از رسالت هنرمند سخن گفتید که بی‌شک مهم‌ترین نکته‌ای است که هنرمند را از دیگر افراد متمایز می‌سازد.

می‌توانستم کنسرت ایرانی برگزار کنم با ۸ نفر و همین استقبال هم می‌شود، درآمد خوبی هم داشته باشم ولی این کار چه ویژگی برتری نسبت به آنچه که در گذشته رخ داده است، دارد؟ از این رو با صرف‌نظر از درآمد قابل توجه خواستیم دریچه‌هایی را به سوی آینده باز کنیم تا بتوانیم خدمتی به فرهنگ و هنر این مملکت کنیم و تازه‌هایی وارد ایران شود. شعله‌هایی را که دیگران روشن کرده‌اند و داشت خاموش می‌شد ما بیاییم‌‌ همان شعله‌ها را تقویت کنیم. قدم‌هایی برداریم که هم نو باشد و هم مخاطبان‌مان چیز جدید برای شنیدن داشته باشند. از سوی دیگر نگاه دوربینانه داشته باشیم تا آینده فرهنگی و هنری کشورمان را به سوی هدایت کنیم که در این مسیر نیاز‌هایش پاسخ داده شود.

نیازهای عرصه فرهنگ و هنر ایران به‌ویژه در حوزه موسیقی به‌طور مشخص از نظر شما چه چیزهایی هستند؟

نیاز به آدم‌های آگاه، دانا و کاربلد داریم تا آنچه را که ارایه می‌دهند بر مبناهای آگاهی و دانش باشد. چراکه خیلی از خطر‌ها جامعه فرهنگی هنری ما را تهدید می‌کند؛ نه خطرهای فرهنگی بلکه خطرهایی که به عنوان تهاجم فرهنگی وارد کشورمان می‌شود اما هیچ خدمتی به موسیقی فرهنگ و هنرمان نمی‌کند. منظورم این است که ورود برخی از محصولات و فعالیت‌های به اصطلاح هنری که فاقد ارزش هنری هستند امری اجتناب‌ناپذیر است. در مقابل این هجمه کاری که می‌شود کرد تزریق تفکرات، آثار و محصولات دارای ارزش هنری به مخاطب است. این کار مانند پادزهر عمل می‌کند. راهی است برای نجات جامعه و افکار عمومی از خطر تأثیرپذیری از تهاجم فرهنگی.

یعنی روی بحث اصالت محتوایی تاکید می‌شود؟

بله، دقیقا. وقتی اصالت محتوایی در اثر هنری مورد توجه قرار گیرد حتی اگر برای خلق آن از ابزار‌ و علوم هنری دیگر سرزمین‌ها نیز استفاده شود آن اثر از بحث تهاجم فرهنگی به دور می‌ماند. به تعبیر دیگر این ورودی‌ها نه تنها بحث تهاجم فرهنگی نیست بلکه بعد حمایت فرهنگی دارد.

چه نکته‌ای را مورد تأکید قرار می‌دهید که می‌توانید مدعی شوید چنین آثاری از بحث تهاجم فرهنگی به دور هستند؟

بی‌شک از یکسو مهم است به کمک آثار هنری که از تهاجم فرهنگی جلوگیری شود. چراکه وادی هنر این قابلیت را دارد و می‌تواند ابزاری موثر در راستای جلوگیری از هجمه‌های مخرب فرهنگی از خارج مرز‌ها به داخل جلوگیری کند و از سوی دیگر وقتی اثری با تعصب روی بحث اصالت محتوایی خلق می‌شود کاستی‌هایی را که در عرصه هنری‌مان کم است، رفع می‌کند. می‌توانم در این مورد در حوزه موسیقی به‌طور مشخص سخن بگویم. واضح‌تر اگر سخن بگوییم می‌خواهیم فردی خارجی و کاربلد را در اینجا داشته باشیم تا چیزهایی را که بلد نیستیم، یادمان بدهد. به ما بیاموزد منظم باشیم. درست اجرا کنیم. درست بخوانیم. خودمان به خودمان آسیب نزنیم. چقدر پشتکار داشته باشیم و چگونه پتانسیل‌های‌مان را به عرصه اجرا درآوریم.

برگردیم به اتفاقی که در جریان برگزاری کنسرت همای رخ داد و خبرساز نیز بود. کار تلفیقی بود که در وادی موسیقی سنتی شناخته شده از همای با سبک اجرای سمفونیک انجام شد. به نظر می‌رسد مخاطبان نیازمند تکرار اتفاقاتی از این دست هستند. شما گامی را برداشتید. فکر می‌کنید برای تداوم این راه چه بسترهایی نیاز است؟

باید هر کسی که کاری از این دست انجام می‌دهد تشویق شود. یکی از راه‌های موفقیت این است. من کارم را می‌کنم. از این رو همکاری با آقایان جرولا و شعبانی آغاز شد. این دو هنرمند علاوه بر اینکه کارشان را بلدند، بارزه‌های ارزشمندی نیز در عرصه موسیقی کلاسیک دارند. خوشحال می‌شوم دیگران هم بروند و افرادی را از کشورهای دیگر بیاورند. البته این اتفاق در قالب جرقه‌هایی آغاز شده است. اما دلم می‌خواهد بقیه هم بیایند و این کار را انجام دهند. درست است که این اتفاق برای موسیقی ما کمی سخت است و برخی از اهالی موسیقی با نگاه‌های متفاوتی‌گاه فقط خودشان و درآمدشان را می‌بینند. برخی نیز نمی‌خواهند ریسک کنند. تا رقابت نباشد موفقیت حاصل نمی‌شود. همه ما می‌خواهیم به پیروزی برسیم.

به نظر می‌رسد رقابت و پیروزی در عرصه هنر و به ویژه موسیقی که مورد بحث ماست زمانی ارزشمند می‌شود که نتیجه‌ای برای این مردم و مرز و بوم داشته باشد.

همیشه این پرسش برایم وجود دارد که پیروزی چیست؟ پاسخ را چنین یافتم که پیروزی تکامل فرهنگ ماست. پیروزی زمانی حاصل می‌شود که رقابت باشد. یک نفر خارج از رقابت به پیروزی نمی‌رسد. در ‌‌نهایت پیامد مثبت این پیروزی‌ها عاید فرهنگ کشور می‌شود.

بنابر این معتقدید داد و ستد میان فرهنگ‌های مختلف و استفاده از علوم سطح بالای موسیقی به عنوان ابزاری در دسترس همگی امکاناتی هستند که می‌تواند در تکامل فرهنگ موسیقی و ارتقاء سطح آن موثر واقع شود.

این داد و ستد می‌تواند توانایی‌ها و امکاناتی را که نداریم به موسیقی‌مان بدهد. هیچ اثر منفی هم که برخی از آن سخن می‌گویند به دنبال ندارد بلکه به آن کمک می‌کند.

از یک طرف حرف‌هایتان خیلی رنگ بوی شرقی و احساسی دارد و از سوی دیگر تاکید می‌کنید باید از داشته‌ای اروپایی به عنوان ابزار استفاده کنیم و حرف‌هایی از این جنس. چطور می‌توانید این دوگانگی را توضیح دهید.

این دوگانگی نیست بلکه یگانگی است. برای آنکه من حلّال هستم. می‌روم و آن آدمی را که مربوط به من است پیدا می‌کنم و در آن حل می‌شوم. من و حمیدرضا شعبانی به خوبی هم دیگر را پیدا کردیم و دانستیم که از چه ویژگی‌های هم می‌توانیم استفاده کنیم. گفتیم باید به هم کمک کنیم. یک بده و بستان درست داریم. دوستی وجود دارد اما در کارمان فارغ از این دوستی رفتار می‌کنیم. در جاهایی دانستم که کارهایی را نباید انجام دهم. سه سال دیگر شاید روی صحنه خیلی از کارهای دیگر را انجام دهم یا انجام ندهم. این همکاری اول جنبه تخصصی و علمی دارد و سپس جنبه رفاقتی این دو وجه با هم تلفیق می‌شود و به یگانگی می‌رسد.

پس از تولید یک اثر هنری با نگاهی جدید، نحوه ارایه محصولات هنری تولید شده به مخاطبان نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. البته که یافتن بهترین راه‌های ارایه اثر جزو تدابیری است که دست‌اندرکاران بحش توزیع باید بی‌اندیشند. اما هنرمند نیز در این امر موثر است. آخرین آلبوم شما حتی در سوپرمارکت‌ها نیز توزیع شده است. در این باره بگویید.

بله، این اتفاق در آلبوم آخرم رخ داد. با یک نوع از سبک ادبیات تولید و اجرا شد که برای نخسیتن بار توزیع‌کنندگان سی‌دی‌ها گفتند می‌خواهیم توزیع را به‌صورت پخش مویرگی انجام دهیم. یعنی مانند موسیقی پاپ که محصول حتی به سوپرمارکت‌ها نیز می‌رود. این آلبوم را به این روش پخش کنیم. اول مخالفت کردم و گفتم نه موسیقی من باید در جاهایی چون کتاب فروشی‌ها و فروشگاه‌های موسیقی عرضه شود. اما آن‌ها گفتند اشتباه می‌کنی. اول آنکه مردم این موسیقی را دوست دارند. دوم اینکه با این روش افراد بیشتری با این آلبوم و موسیقی آشنا می‌شوند و دسترسی برای مردم راحت‌تر می‌شود. توضیح دادند که این روش در معرفی این نوع از موسیقی می‌تواند چشم‌انداز خوبی در آینده داشته باشد. نهایتا موافقت کردم. تنها شرطی که گذاشتم این بود که کیفیت ارایه سی‌دی‌ها به لحاظ بسته‌بندی و قیمت باید با کیفیت کارم در یک سطح باشد. حالا اگر می‌خواهی کار را به سوپرمارکت‌ها ببرید مانعی ندارم اما قیمت سی‌دی من باید از قیمت یک پفک و چیپس بالا‌تر باشد. چراکه پایین آوردن کیفیت ارایه محصول بی‌حرمتی به موسیقی است.

ظاهرا نتیجه خوبی هم حاصل شد. اما به‌نظر خودتان فقط نحوه توزیع آلبوم بود که باعث شد رکورد نخست فروش را به خود اختصاص دهد؟

رکورد فروش در هفته اول، جایگاه دوم و در هفته دوم، جایگاه نخست را به خود اختصاص داد. این نکته را هم اضافه کنم اشعاری که برای این آلبوم انتخاب شد اشعاری آسان بود. خلاصه بگویم شعر، متفاوت بودن موزیک و صداقت نکاتی هستند که باعث موفقیت یک کار می‌شود. هنرمند باید در کارش صداقت داشته باشد.

گفتید «من صداقت را به موسیقی ایران هدیه کردم» منظورتان چیست؟

منظورم این بود؛ آنچه را که در ذات درونم بود اجرا کردم با همه کمی‌ها و کاستی‌هایش. پیرو سبک هیچ کسی نبود. باید همه خودشان باشند. در کار هنر کپی معنا ندارد. اینکه گفتم صداقت را به مردم هدیه کردم اول خودم هم نمی‌دانستم. این جمله زنده‌یاد استاد «محمد رضا لطفی» است. و ایشان گفت همای آدم صادقی است. صداقت در صدایش وجود دارد و همین بس است. درباره این حرف فکر کردم و دیدم درست است. من یک فرد روستایی هستم. با همه سختی‌هایی که در زندگی‌ام کشیده‌ام کار کردم و از گفتن هیچ چیز پرهیز نکرد. موسیقی‌ام هم این ویژگی را داشت. این صداقت است که امروز می‌گویم هنوز چیزی بلد نیستم و باید از اول آغاز کنم.

پرواز همای با نام اصلی سعید جعفرزاده احمد سرگورابی؛ همراه با گروه «مستان» که مجموعه‌ای از نوازندگان سازهای ایرانی هستند، سبک تازه‌ای از موسیقی سنتی را ارائه می‌دهند. وی همچنین خواننده گروه ارکسترال به آهنگسازی شهرداد روحانی بوده‌ است. او در زمینه هنر آواز، شاگرد فریدون پوررضا، سیدکمال‌الدین عباسی، هنگامه اخوان، کریم صالح عظیمی بوده و در حوزه شعر و ادبیات فارسی از علیقلی محمودی بختیاری، حبیب نبوی، منصوره ثابت‌زاده، محمود طیاری و اصغر دادبه بهره‌ گرفته است. همای در اندک زمانی توانست فعالیت‌های حرفه‌ای خود را در زمینه شعر، موسیقی و آواز گسترش دهد و با موفقیت کنسرت‌هایی نیمه رسمی را در ایران و سراسر جهان برگزار کرد. گروه مستان و همای کنسرت‌هایی را برای حفظ جنگل‌ها و جلوگیری از نابودی حیوانات نیز اجرا کرده‌اند.

گفت‌وگو: صنم مودی

کد خبر : ۳۱۸۷۴۴