خبرگزاری کار ایران

جایزه ادبی و تاریخی دکتر محمود افشار به محمدعلی موحد اهدا شد

بیست و دومین دوره جایزه ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی؛ عصر روز شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.

به گزارش ایلنا، این مراسم با حضور شخصیت‎هایی همچون شفیعی کدکنی، حسن انوری، ه.ا.سایه، ژاله آموزگار، داریوش شایگان، احسان اشراقی، هوشنگ مرادی کرمانی، منوچهر انور، سیدمحمود دعایی، ابوذر ابراهیمی ترکمان، رضا داوری، محمد روشن، حمید ایزدپناه، ناصر تکمیل همایون، علی دهباشی، صفدر تقیزاده، عزت‎الله فولادوند، مریم تقدیسی، توفیق سبحانی، مسعود جعفری، محمد حسین عزیزی، محمداسلامی، اولریش مازروف، منوچهر پارسادوست، طهمورث سجادی، ناصرالدین پروین، ادیب برومند، میرمجلسی، علی جزایری، دکتر بهروز برومند، محمدرضا تقی‎دخت، نرگس روان‎پور، محمد حسن سمسار، هادی سودبخش، صمد موحد، علی میرزایی و  کریم اصفهانیان برگزار شد.

در ابتدا علی دهباشی ضمن خیرمقدم مروری کرد بر جایزه‎های داده شده از طرف موقوفات افشار و تاریخ اعطای آنان:

1368/9/28      نذیر احمد                 دانشمند هندی، استاد بازنشستة دانشگاه علیگره

1369/9/28      غلامحسین یوسفی        دانشمند ایرانی، استاد بازنشستة دانشگاه فردوسی (مشهد)

1369/7/31      این عبدالمجید بدوی     دانشمند مصری، متخصص ادبیات فارسی، استاد دانشگاه عین شمس

1371/9/28      سید محمد دبیرسیاقی    دانشمند ایرانی، از مؤسسة لغتنامة دهخدا

1371/9/28      ظهورالدین احمد          دانشمند پاکستانی، استاد بازنشستة دانشگاه پنجاب (لاهور)

1376/12/11    منوچهر ستوده  دانشمند ایرانی، استاد بازنشستة دانشگاه تهران

1377/2/12      جان هوننین     دانشمند چینی، استاد و رئیس بخش فارسی دانشگاه پکن

1377/12/22  کمالالدین عینی دانشمند تاجیکستانی، استاد و متخصص ادبیات فارسی (دوشنبه)

1380/7/14      کلیفورد ادموند باسورث  دانشمند انگلیسی، استاد بازنشستة دانشگاه منچستر

1/9/1382        عبدالحسین زرینکوب   دانشمند ایرانی، استاد بازنشستة دانشگاه تهران

1382/9/1        فریدون مشیری  سخنسرای نامور ایرانی

1382/9/1        تسونهئو کورویاناگی      دانشمند ژاپنی، استاد ممتاز دانشگاه مطالعات خارجی توکیو

1383/4/2        ریچارد نلسون فرای      دانشمند امریکائی، استاد بازنشستة زبان فارسی دانشگاه هاروارد

1385/9/28      هانس دوبروین  دانشمند هلندی، استاد بازنشستة زبان فارسی دانشگاه لیدن

1385/9/28      نجیب مایل هروی        دانشمند افغانستانی، پژوهشگر و مصحح متون عرفانی

1386/3/30      شارل-هانری دوفوشهکور    دانشمند فرانسوی، استاد بازنشستة دانشگاه پاریس

1387/10/8      بدرالزمان قریب دانشمند ایرانی، بازنشستة دانشگاه تهران

1389/3/20      برت گ. فراگنر دانشمند اتریشی، استاد دانشگاههای آلمان و اتریش

1390/2/22      احمد منزوی     دانشمند ایرانی، کتابشناس و فهرستنگار برجسته

1390/9/12      آنجلو میکله پیهمونتسه    دانشمند ایتالیائی، استاد بازنشستة دانشگاه رم

1392             احمد اقتداری    دانشمند و ایرانشناس ایرانی

دهباشی سپس فرازهایی از زندگی محمدعلی موحد را بیان کرد. و پس از آن سیدمصطفی محقق داماد، ریاست شورای تولیت در جایگاه قرار گرفت و چنین گفت:  جای تاسف است که امروز القاب علمی  درادبیات رائج حساب و کتابی ندارد و اگر دوران معاصر را زمان هرج و هرج عناوین علمی بنامیم گزاف نگفته‌ایم زیرا افراد با دست گشاده اشخاص را ملقب به هرچه قلمشان و بیانشان  اقتضا  و کشش دارد معنون میسازند، واز این رهگذر القابی که در تاریخ ادبیات ما هرکدام تعریفی خاص  داشتند و به جهتی موجه به افراد داده میشده موازین خودرا از دست میدهند. در سده 4 قمری عنوان ثقه‌الاسلام برای محمد بن یعقوب کلینی به‌کار رفت، علت آن بود که  محمدبن یعقوب کلینی در نزد همه طوائف اسلامی مقبول بود، شیعه و سنی به او مراجعه می‌کردند و روی همین اصل به ثقه‌الاسلام شهرت یافت. او نخستین کسی است که در دوره اسلامی به این لقب اختصاص یافت. در سده پنجم «حجه الاسلام» برای امام محمد غزالی به کار رفت. وی  در سال 478 هجری،  باعنوان «حجةالاسلام» و «استاد» برگزیده نظامیه بغدادشد. لقب «محقق» تا قرنها فقط برای صاحب شرایع‌الاسلام بود و هیچکس دیگری را بدین لقب نمی‌خواندند. حسب نقل تذکره‌نویسان معتبر جناب ابومنصور جمال‌الدین، حسن‌بن یوسف بن مطهّر حلّی را خواجه  نصیرالدین طوسی  «علامه» خوانده وفقها اورا «آیت‌الله» لقب دادند ولی لقب نخستین که جنبه قدسی نداشت بیشتر شهرت یافت. .حسب یکی از نسخ خطی الشواهد الربوبیه  که دست ماست  ملاصدرای شیرازی در زمان خودش«صدرالمتالهین » ملقب شده است.

محقق‌داماد ادامه داد: اینک سئوال اینجانب این است که لقب «علامه» ویا دانشمند امروز زیبنده کیست؟ پیشنهاد این جانب آنست که در دادن این لقب صرفه جوئی کنیم و با دست باز بذل و بخشش نکنیم . این لقب را به اشخاص معدودی اختصاص دهیم که بقیة السلف ماضین هستند و واجد یک ویژگیای میباشند که متاسفانه امروزگاهی نه کمال که به خطا نقص محسوب میگردد وآن  ویژگی عبارت است از «جامعیت» !! . جامعیت در رشته های مختلف علوم اعم از معقول و منقول درحوزه های سنتی سابق ممکن الحصول بود ولی توفیقی بود که به هرکس دست نمیداد و آنان که موفق میشدند به جهانی بنشسته در گوشه‎ای متحول میگشتند. عالم بزرگوار مورد سخن امروزما – جناب آقای محمد علی موحد - یکی از باقی ماندگان شیوه تحصیلی سابق است که همای اوج سعادت به دام او افتاده و فرصت عمر را غنمیت شمرده و بدون هرگونه اغراق و مبالغه موفق شده که به جامعیت کاملی در علوم اسلامی دست یابد . این مدعا ئی بدون دلیل نیست ، آثار مکتوب او گواهان در آستین می باشند.  جامعیتی که از یک سو به حقوق نفت میپردازد و از این رهگذر در دادگاههای بین المللی مدافع حقوق ملت ایران میگردد واز سوی دیگر به دریای بیکران عرفان سر میکشد و برای نخستین بار با تالیف مقالات شمس نقطه عطفی در مولوی شناسی میآفریند. مقایسه مطالعات مولوی شناسی قبل از تالیف آثار موحد با بعد از آن  وتحولی که در این زمینه  ظهور کرده شاهد این گفتار است .در کتاب حقوق مدنی که درسال 1337منتشر کرده وی با اختصار کامل دانشجویان را با قواعد حقوق مدنی آشنا نموده و از تفصیل پرهیز کرده و در کتاب درهوای حق وعدالت حقو ق بشررا بومی ساخته  و در ترجمه فصوص محیالدین بن عربی آرزوی چندین ساله  فارسی زبانان شیفته عرفان محیالدین را تامین ساخته است. موحد مقاله ای در مجله کانون وکلا چندین سال قبل  در معرفی یکی از متکلمین اسلامی بنام نجملدین طوفی منتشر کرده است که حاوی اندیشه ای عمیق در فلسفه حقوق اسلامی است امروزروز تقدیم جائزه بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار به این مفضال عالی مقدار است ونه روز بزرگداشت وی زیرا که دراین صورت  باید در خصوص هریک از اثار وی ساعتها سخن میگفتم که البته در جای خود خواهم گفت.   

در بخش دیگری از برنامه فتح‎الله مجتبایی به ایراد سخنرانی پرداخت و اظهار داشت: با عرض سلام و خوش آمد به دوستان و عزیزانی که امشب در این مجلس حضور پیدا کرده اند.وقتی که حضرت استاد محقق داماد از من خواستند که در این مجلس شرکت بکنم بدون تامل پذیرفتم،با وجود اینکه از ناتوانیهای ذهنی و جسمی خودم آگاه بودم، و چنان تشویق کرد که این خواست ایشان را بپذیرم،علاقه ای بود که داشتم به این که در این مجلس حضور پیدا کنم و از برکتش سهم بیشتری ببرم و از شرکت در برنامه ای که دو بزرگمرد تاریخ ما،مرحوم دکتر محمود افشار و دوست شصت هفتادساله ی من مرحوم ایرج افشار تاسیس کردند و یکی از موسسه های بزرگ فرهنگی این کشور شده است و تاثیراتش را در جریان های فرهنگی و کیفیات تاریخی این مملکت شاهد هستیم و ان شاالله در آینده هم ادامه خواهد داشت.با کیفیاتی که در دانشگاه های ما در این چند ساله پیش آمده است و مشکلاتی که دانشگاه های ما با آن همراه بوده اند امید باید به یک چنین سازمان هایی داشت؛دانشگاه فقط شده است جایی که مدرک می دهد و دکتر می آفریند و امیدی به آن، دیگر نیست،من خودم شصت سال با دانشگاه سروکار داشتم الان هم هنوز در این سن،به هر حال تا جایی که بتوانم در کلاس های درس شرکت می کنم.اگر به آینده ی فرهنگی این مملکت و آینده ی تاریخی این مملکت علاقه داشته باشیم بایستی به این گونه تشکیلات و به این گونه سازمان ها حرمت بیشتر بگذاریم،یاری بیشتر،هر کس در حد خودش در حدی که می تواند،یاری برساند،و این دو بزرگمرد این کیفیت را دریافته بودند و این موقوفات افشار واقعا یک نگین روشن و درخشانی است در تاریخ فرهنگ این مملکت و کارهایی که مرحوم ایرج افشار کرده است زمان نوجوانی اش که ما با همدیگر به هر حال هم دوره بودیم در دوره ی جوانی و همیشه این آدم جز کار کتاب و درس و علم هیچ کار دیگری نداشت،به هیچ کار دیگری نپرداخت و بایستی که یاد او را و یاد پدرش را گرامی بداریم و در همه ی این مجالس بایستی از آن ها به نیکی یاد بشود؛به قول سعدی:"سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز  مرده آنست که نامش به نکویی نبرند"،نام مرحوم محمود افشار و ایرج افشار همیشه در تاریخ این مملکت به نکویی برده خواهد شد.من درباره ی دوست عزیزم جناب دکتر موحد چیز تازه ای ندارم بگویم برای اینکه در این جزوه ای که منتشر شده است ریز آثار ایشان داده شده است و فارغ است از مدح و تعریف آفتاب.همه ی کسانی که اینجا جمع شده اند بهتر از من ایشان را می شناسند.آشنایی من با جناب دکتر موحد یک دوره آشنایی غایبانه بود و اولش هم با ترجمه ی بسیار بسیار خوب ایشان از سفرنامه ی ابن بطوطه شروع شد؛ بنده مامور فرهنگی ایران بودم،در سال های هزار وسیصدوچهل-چهل و دو،در آن جا درس و بحثی تشکیل می دادیم و من در یکی از جلسات درباره ی سفرنامه ی ابن بطوطه و کلمات فارسی و تعبیرات فارسیای که در این کتاب به کار رفته است بحث می کردم.ابن بطوطه در آن دورانی که می آید،در قرن هشتم،وقتی که از افغانستان وارد هند می شود نام بسیاری از مناطق را ذکر می کند،اشخاصی را ذکر می کند که در تاریخ ها این ها اسمشان معلوم نیست.من وقتی صحبت می کردم کلمات و تعبیراتی که در  آن است این ها را گردآوری کرده بودم،در حدود پنجاه-شصت لغت فارسی که در شهرهای هند استعمال می شد در زبان های هندی،و من این ها را جمع کرده بودم-بیش از هفتاد کلمه را-و اشخاص بسیاری به عنوان وزیر و منشی و کارگزاران سلاطین و راجوهای هندو در دستگاه مسلمان ها کار می کردند از لحاظ آن ها خیلی جالب توجه بود و یک سخنرانی من در این باره کردم.مرحوم وزیرالحسن عابدی استاد دانشگاه پنجاب به من ایراد گرفت که آقا این حرف های ابن بطوطه هیچکدام سند ندارد و این حرف ها حرف هایی است که ظاهرا از کسانی شنیده است و نوشته است،و این من را وادار کرد که بروم ببینم که این اشخاص واقعا اشخاص حقیقی هستند یا اینکه کسانی هستند که ساخته شده اند،چون به نظر من هم عجیب آمد که در قرن هشتم در جنوب هند یا در سراندیب کسانی باشند که به فارسی سخن بگویند یا لغات فارسی به کار ببرند و نام بسیاری از جاها به زبان فارسی باشد،برای خود من عجیب بود،حتی در دوران بعد،چند سال بعد که ماموریت در هندوستان داشتم یک سفر به سراندیب کردم برای اینکه ببینم آیا واقعا چنین جاهایی وجود دارد یا وجود ندارد و هر چه گشتم چنین جاهایی را پیدا نکردم،ولی معهذا گمان من هنوز بر این است که به هر حال اسم این نواحی تغییر کرده است و کسانی هم که در ایالت‌های جنوبی هند بودند،آن مناطقی که ابن بطوطه سفر کرده بود،تاریخ نویسی در آن جا نبوده است و مورخی نبوده است که صحت و سقم این ادعایی که ابن بطوطه داشته است که وزیر فلان راجه فلان مرد گیلانی بود یا فلان مرد شیرازی بود یا اینها... که آن هم قابل تحقیق نبود،ولی آنچه مسلم است مسلمان ها از قرن دوم سوم هجری در ممالک جنوبی هند به هر حال ورود داشتند،دخالت داشتند،تجارت می کردند و حتی آنچه که باعث شد که در زمان حجاج یوسف به هند حمله بشود و منطقه ی سند تا حدود مولتان در تصرف مسلمان ها بیرون بیاید؛در اواخر قرن اول هجری مقدار زیادی علتش این بود که گروهی از مسلمان ها از همین سراندیب یا سیلان با کشتی می خواستند بیایند به طرف حجاز و وارد خلیج فارس بشوند و آن ها را به اسارت بگیرند و بیاورند به سند و در آنجا این ها مدتی اسیر می مانند یکی از علل هجوم مسلمان ها به ناحیه ی سند رها کردن همین اسیران بوده است؛پس معلوم می شود که واقعا روابط تا آن حدی که در ابن بطوطه آمده ‌است خیلی هم بی وجه نبوده است،به همین علت وقتی که من آمدم به تهران و شنیدم که این کتاب را استاد موحد به فارسی ترجمه کرده اند کتاب را گرفتم که ببینم ایشان در اینجا نظرش چیست و ایشان چه کمکی می توانند بکنند و حیرت کردم از استواری این ترجمه،ترجمه ای است که این کتاب را در حقیقت زنده کرد،چاپ های عربی اش خب در دسترس بود ولی برای ایرانی ها آن طور که بایسته و شایسته بود قابل استفاده نبود مخصوصا در شبه قاره فارسی را بهتر از عربی می خواندند،خیلی خوشحال شدیم که این کتاب ترجمه شده است مخصوصا که یک قسمت مهم هم درباره ی شبه قاره و هند است ک خیلی خوشحال شدم از اینکه این کتاب ترجمه شده است و خوشحال تر شدم که این ترجمه واقعا یک نمونه ی بسیاربسیار خوب از ترجمه به زبان فارسی است در زبان های دیگر.بعد که من آمدم به تهران به وسیله ی شادروان حیدری( مدیر خوارزمی )من با آقای موحد آشنایی شخصی پیدا کردم و در همان جلسات اولی که ایشان را دیدم فریفته ی صداقت ایشان و صمیمیتش در کار علمی شدم.در همان اوقات ایشان مشغول طبع مقالات شمس بودند و من هم در همان خوارزمی به یاری دوست دانشمندم آقای دکتر صادقی نسخه ای از لغت فرس اسدی را من در پاکستان پیدا کرده بودم و با هم مشغول تصحیحش بودیم و مشغول چاپش بودیم در موسسه ی خوارزمی بیشتر با جناب موحد من آشنا شدم و علاقمند شدم به خواندن آثار ایشان.آثار آقای موحد یک مقدار زیادش جنبه ی حقوقی دارد؛این ها چیزهایی است که به خاطرم رسیده است و از جاهایی توانستم جمع بکنم و کارهایی است که ایشان درباره ی نفت کردند؛تاریخچه ی نفت را از آغازش،از زمان دارسی تا بعد از واقعه ی بیست وهشت مرداد،ایشان در چهار جلد بازگفته اند و یک حقوقدان و تاریخدان و ادیب،درباره ی یکی از مهم ترین-همان طوری که حضرت استاد محقق داماد فرمودند-یکی از مهم ترین موضوعات تاریخی ما است،و این چهار جلد شاهکاری است در تحقیقات تاریخی بر مبنای حقوق و تعلقات ملی ایران نسبت به یک سرمایه‌ ی ملی،و به روشنی تاریخچه را بازگفته اند بدون هیچ تعصب و بدون هیچ گونه طرفداری از زید یا عمر،و از نخستین تحقیقات ایشان در دوره ی پیش از انقلاب بوده است و در همان روزگار ایشان در کمال صداقت و صمیمیت کار را آغاز کرده است،یکی از نمونه های برجسته ی تحقیق تاریخی است بر مبنای حقوق ملی ایران،و ایشان باز کتاب های دیگر و تحقیقات دیگری هم دارند:نفت ما و مسایل حقوقی آن.مقدمه ی حقوق مدنی،که کتابی است برای کسانی که با حقوق مدنی می خواهند شروع بکنند مقدمه ی بسیار بسیار خوبی است. در هوای حق و عدالت هم باز جنبه ی حقوقی اش بسیار بسیار جالب است و قابل استفاده است برای کسانی که در این زمینه کار کرده اند،و بعد کتاب بسیار مهم تر ایشان مسیله ی مبالغه ی مستعار است که بحث درباره ی حقانیت ایران درباره ی این جزایری که الان به هرحال کسانی مدعی اش شده اند و تاریخچه ی این جزایر را و حقوق ایران،و از این لحاظ بسیار بسیار خوب رسیدگی کرده‌اند و از لحاظ تاریخی باز هم یکی از نمونه های بسیار خوب و برجسته ی تحقیق تاریخی است.درس هایی از داوری‌های نفتی،درباره ی قانون‌ و حاکم جزو اولش هست و ملی کردن و غرامت جلد دومش است؛و باز از تالیفات ایشان همان طور که حضرت استاد(محقق)فرمودند توقعی نیست که محققی که با این تعمق مسایل حقوقی و حقوق اقتصادی و سیاسی ایران درباره ی نفت دارد تحقیق می کند یکمرتبه درباره ی شمس و مولانا شروع بکند به کارکردن،و بعد باغ سبز،مجموعه ی سخنرانی های ایشان است درباره ی شمس تبریزی و رابطه اش با جلال الدین محمد بلخی،شمس و مولانا،برداشت بسیاربسیار خوبی است،دریافت بسیاربسیار خوبی است،ممکن است اختلاف نظر باشد در این مسایل ولی به هرحال اهمیت و تعمق تحقیقاتی به هیچ روی قابل انکار نیست.قسمت دوم کار ایشان ترجمه هایی است که کرده است که یک نمونه اش همان ترجمه ی رحله ی ابن بطوطه بود که من ذکرش را کردم،ترجمه ای است در دو جلد،سه چهار چاپ هم شده است،چاپ های بسیار مرغوبی هم ازش شده است.مالیات سرانه و تاثیر آن در گرایش به اسلام است که ترجمه است،ترجمه و شرح ده فصل اول فصوص الحکم است،بازهم همان طوری که عرض کردم این برگشت از سیاست و حقوق و تجارت به عرفان واقعا جامعیت شخصیت ایشان را نشان می دهد،برداشت بسیار خوبی است از فلسفه‌ ی عرفانی ابن عربی و منتها ده فصل اول فصوص است و من همیشه وقتی ایشان را دیدم از ایشان خواهش کردم که هفده فصل بعدی را هم به هرحال به همین شیوه ان شاالله ادامه بدهند و ایشان هم امیدوارم که فصوص را تمام بکنند و هفده فصل را تمام بکنند و به این ده فصل کار تمام بشود،کاری است که بسیاربسیار مفید است،ما در دانشکده ها ازش استفاده می کنیم و بهترین مدخل برای ورود به فکر ابن عربی است.ترجمه ی دیگر ایشان ترجمه ی بگوت گیتا،کتاب بسیار مهم عرفان و فلسفه ی هندویی است.بگوت گیتا بخشی است از مهابهاراتا و به طور کلی جدا است هم به لحاظ کیفیت شعری،معلوم است که چیزی است که در دوره های بعد به مهابهاراتا اضافه شده است و امروز برای هندومذهبان در حکم قرآن آنها است و کتابی است که گاندی هرگز آن را از خودش جدا نمی کرد و همیشه با بگوت گیتا- مثل ما که با حافظ فال میگیریم - فال می گرفت،کتاب بسیاربسیار مهمی است در بین هندوها،هم شیواپرست ها،هم ویشنوپرست ها،و حتی بودایی ها به آن توجه دارند و از کتاب های بسیار مهم است،این کتاب را ترجمه کرده اند برمبنای ترجمه های معتبر غربی؛یک وقتی کار من تحصیل و تدریس این کتاب بود به زبان سنسکریت که من تدریس می کردم،در آمریکا که بودم یکی از کارها این بود که کتاب را که در هند خوانده بودم تدریس می کردم برای جوان هایی که تازه وارد مسایل هندشناسی شده بودند و با متن آشنا بودند؛ترجمه ی ایشان از همه ی ترجمه هایی که بارها از این کتاب شده است-از زمان اکبرشاه مغول-برادر ابوالفضل،فیضی این کتاب را دو ترجمه کرده؛یکی ترجمه ی نظم،یک ترجمه ی نثر،از آن روزگار تا حالا این کتاب بارها به فارسی ترجمه شده است و این کتاب از همه ی ترجمه هایی که من دیدم به متن نزدیک تر است و علتش هم این بوده است که آقای موحد ترجمه های معتبر غربی را در اختیار داشته اند و بر مبنای آن ترجمه های معتبر و غربی این کتاب و این منظومه را به فارسی درآورده اند،بسیاربسیار قابل استفاده است برای کسانی که زبان سنسکریت نمی دانند،جز زبان های اروپایی ترجمه های خوب و معتبر نمی توانند ببینند از این کتاب استفاده بکنند به هر حال از ترجمه های دیگر به اصل نزدیک تر است.قسمت سوم کارهای مهم آقای موحد تصحیح متون است و یکی چاپ همان شمس است که از کارهای بسیار مهمی است،پیش از این مقالات قبلا یک بار چاپ شده بود ولی چاپ بسیار پریشان و آشفته‌ای بود،خود متن بسیار پریشان و آشفته است و ایشان توانسته اند این متون مختلف را پهلوی هم بگذارند و از آن ها یک صورت قابل فهم تری را-به هر حال-به دست بدهند و به نظر من بهترین چاپی است که از مقالات شمس شده است و کارهای بسیاربسیار ماندگار ایشان است.سلک و سلوک از فضل الله روزبهان خنجی را ایشان چاپ کرده اند،حدیقه الحقیقه از ابوالفتح مطهر بن محمد،نواده ی شیخ جام است که ایشان چاپ کرده است که کتاب بسیار مهمی است در عرفان اسلامی و در حقیقت هم مکتب شیخ جام را این نواده اش در آن بسط داده است و به زمان دوسه نسل بعد از خودش رسانده‌ است.رساله ی سپهسالار در مناقب خداوندگار است، و ابتدانامۀ سلطان ولد.کارهای دیگر ایشان هم هست که من دسترسی نداشتم که صورت برداری کنم و وجود بسیاربسیار ذی قیمتی است،بایستی قدر این گونه وجودها را دانست و من هم آرزو می کنم و دعا می کنم که ایشان را خداوند برای ما سال های سال زنده و برقرار نگه دارد.من دیگر عرضی ندارم و شما را هم به خدای بزرگ می سپارم.

سپس نصرالله پورجوادی سخنران بعدی این مراسم بود که درباره‌ی موحد چنین گفت: جناب آقای دکتر مجتبایی درباره آثار جناب موحد توضیحاتی دادند. بنده می خواستم به جنبه دیگر از کارهای ایشان اشاره کنم تا حدودی هم به تجربه شخصی خودم در شناخت استاد موحد اشاره می‌کنم.

برای هرکسی پیش آمده، برای کسانی که اهل مطالعه هستند در زندگی‌اشان و در یک زمانی و برهه‌ای از زندگیشان کتابی خواندند که این کتاب تاثیر شگرفی در افق دید و زندگی آنها به‌جا گذشته است و پیش از خواندن آن کتاب و پس از خواندن آن کتاب دو دید کاملا متفاوت نسبت به خیلی چیزها داشتند. برای من هم چند کتابی بوده که خواندن آنها تحولی را در افق دیدم پدید آورده است.

وی ادامه داد: من دانشجوی بیست و یک ساله بودم در کلاس درسی گرفته بودم تحت عنوان «ادبیات جهان». در این کلاس یک تعداد کتاب مربوط  به فرهنگ‌های مختلف بود که استاد به دانشجویان تکلیف کرده بود که کتاب را بخوانند و باید سر کلاس گزارش دهند من درست یادم است یکی از کتاب‌ها که درباره ایران بود اشعار عمر خیام بود و کتاب دیگر که به من افتاد کتاب «بهگودگیتا» بود چون من ایرانی بودم و با هند زیاد فلاصه نداشتیم، این کتاب  همان کتابی است که آقای مجتبایی به آن اشاره کرد. من تا زمان نام  این کتاب را نشینده بودم باید می‌رفتم این کتاب را می‌خواندم.  این اولین کتابی بود که مرا زیر و رو کرد کتاب‌هایی که من می‌خواندم در یک فاز دیگری بود رمان بود و یا چیزهای مختلفی بود. این کتاب«بهگودگیتا»  اصلا چیز دیگری بود  صحنه‌هایی که در این کتاب وصف شده فراموش شدنی نیست. این کتاب یک کتاب کلاسیک است و کتابی است که چکیده تفکر فلسفی و عرفانی هند است که اگر بخواهیم و از من بپرسند که  ما  می‌خواهیم یک کتاب بخوانیم که تفکر هند را بدانیم این کتاب  به ذهنم می‌رسد، این تاثیری بود که این کتاب گذاشت. عمر من هم گذشت  و چند سالی گذشت و بر حسب تصادف با این کاتب به زبان فارسی و ترجمه دکتر موحد آشنا شدم البته من سال‌ها به خدمتشون(دکتر موحد) رسیدم اما  نامشان یادآور کتاب «بهگودگیتا» بود و تحت تاثیرش بودم.

پورجوادی افزود: کسی که می آید و کتاب «بهگودگیتا» را برای ترجمه انتخاب می‌کند ، این انتخاب به هرحال یک ارزشی دارد. ما مترجمان خوب در کشورمان کم نداریم، من الان میتوانم اسم ببرم از مترجمانی که انتخاب بد کردند و کتاب های بی ارزش ترجمه کردند و به قول مولانا از طلا، میخ طویله درست کردند که من اینجا نمی‌خواهم از مترجمان اسم ببرم. به نظرم جناب دکتر موحد یکی از مترجمانی هستند که در ترجمه و انتخاب‌هایشان که نگاه بکنیم موفق بوده‌اند و کتاب‌هایی که تصحیح کردند که بعضی ارزش بیشتر از بقیه دارد. روی هم رفته خود ترجمه «سفرنامه ابن‌بطوطه» یکی از آثار ماندنی و ترجمه‌های کلاسیک است و بعد هم کتاب  «فصوص الحکم»  است اگر بخواهیم یک کتاب را از عربی در زمنیه عرفانی به زبان فارسی ترجمه کنیم، اولین کتاب که به ذهنمان می‌رسد کتاب «فصوص الحکم» است این که امیدواریم ایشان همت کنند و بقیه فصوص را ترجمه کنند. خواستم اشاره کنم که کارهای ایشان از نظر ترجمه و تصیححی بی مانند است و شناخت و انتخابشان نیز قابل تقدیر است.»

آخرین سخنرانی نیز توسط مصطفی ملکیان انجام شد و او با اشاره به تنوع عناوین آثار موحد گفت: شک نیست که دکتر محمد علی موحد، هم حقوق دان بزرگیست، هم عرفان پژوهش بزرگی، و هم تاریخ نگار، على الخصوص تاریخ نگار ایران معاصر، و هم شاعر گران قدر سیت. مجموعه ی آثار تا کنون منتشر شده ی ایشان که تا جایی که من استسقا کردم دقیقا چهل عنوان اند، همه ولو یک ناظر مدقق بی طرف بهترین گواه اند در تایید این که حقوق دان بودن،عرفان پژوهش بودن،تاریخ نگار بودن، ادیب بودن و شاعر بودن این مرد بزرگ شکی باقی نمی گذارند.  من به دو جهت قصد ندارم که به ٱثار آقای دکتر موحد بپردازم،جهت اول آن است که من در هیچ کدام از حوزه های آقای موحد هیچ گونه تخصص و خبرویت ندارم،به صلاح من نیست که در حوزه هایی اظهار نظر کنم که شایستگی اظهار نظر و ارزیابی را ندارم. آثاری که از ایشان خوانده ام فقط به من لذت بخشیده اند، و فقط بدون اندکی مبالغه بر دانش من افزوده اند.  اما داوری در باب کارشان مرتبه ای از صلاحیت را میطلبد که من به جد فاقد آن هستم. اما جهت دوم این است که استاد موحد بیشتر و بسیار بیشتر مرا مجذوب میکند، آثار منتشر شده ی ایشان نیست، بلکه زندگی خود دکتر موحد می باشد. اگر سو تعبیری نشه میخوام عرض کنم که عنوان خوبی برای این چند کلمه که خواهم گفت این باشد که زیبایی که من در اثری هنری به نام محمد علی موحد دیدم.

در پایان و پس از پرده‌برداری از جایزه متن منشور این جایزه‌ی ادبی توسط محقق داماد خطاب به موحد قرائت شد. متن این منشور بدین شرح است:

 دانشمند ارجمند جناب آقای دکتر محمّدعلی موحّد

شورای علمی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار به اتفاق آراء جنابعالی را شایسته دریافت بیست ودومین جایزه ادبی تاریخی این بنیاد دانسته است و به یمن این روز بزرگ که میلاد مولای متقیان حضرت علی علیه‌السلام است به آن دانشمند گرامی تقدیم می‌گردد.

شما با تحقیق و تألیف و ترجمه، پرتو روشنی بر تیرگیهای تاریخ و ادب ایران افکندید و بسیاری از گره‌های ناگشوده را گشودید.

شما با چاپ کتابهای «مقالات شمس» و «شمس تبریزی» بسیاری از ابهاماتی که در زندگی واندیشه آن عارف نامی ایران وجود داشت برای اصحاب دانش و بینش روشن کردید.

شما با انتشار مقالات متعدد در زمینه مولوی‌شناسی، جهان‌بینی آن عارف نامدار ایران بزرگ را به نیکویی نمایان ساختید.

شما با ترجمه وشرح «فصوص الحکم» محی‌الدین بن عربی فهم این کتاب را برای فارسی زبانان روان وآسان ساختید.

شما با تیزبینی و خردورزی و میانه‌روی «خواب آشفته نفت» را تعبیر و تفسیر کردید.

شما با تالیف کتاب «در هوای حق وعدالت» مبانی فلسفی حقوق بشررا تبیین واهتمام آموزه‌های اسلامی را نسبت به حقوق انسانها بیان داشتید.

شما با کتاب «مبالغه مستعار» که سندی است بر حقّانیت ایران در پاسداری از تمامیّت این سرزمین، دلبستگی خود را به وطن که از آموزه‌های حبّ‌الوطنمن‌الایمان است به اثبات رساندید.

شما همواره از منادیان تقویت و تعمیم زبان فارسی به‌منظور تحکیم مبانی ملیّت و تمامیّت ارضی ایران بودید.

شما با چشم‌پوشی از زخارف دنیوی و تدارک ذخایر معنوی و شرکت در امور خیر ـ خصوصاً در جهت پیشرفت فرهنگ ـ که مرضی پروردگار است، به دوستداران خود درس زندگی آموختید.

شما با فروتنی و وارستگی و نجابت ذاتی و خدمت خالصانه به فرهنگ و ادب این مرز و بوم، درس تحبیب قلوب را به جامعه یادآور شدید.

با توجه به مراتب فوق موقوفات دکتر محمود افشار به پاس یک عمر کوشش و تلاش شما در گسترش زبان فارسی و پاسداری از میراث فرهنگی در حوزهوحدت ملی بیست و دوّمین جایزه ادبی‌تاریخی خود را که به تأیید شورای تولیت رسیده است به جنابعالی پیشکش می‌کند.

امید است قالیچه‌ای که به همین منظور با دست هنرمندان ایران‌زمین بافته شده و نام عزیز شما بر کتیبه آن نقش بسته است یادگاری از مجاهدات علمی و ارتباط معنوی جنابعالی با این بنیاد باشد.

12 اردیبهشت‌ماه 1394

سید مصطفی محقق داماد

کد خبر : ۲۷۴۴۹۸