خبرگزاری کار ایران

در دویستمین شب بخارا عنوان شد؛

منصوره اتحادیه از معدود مورخین ماست که نه مغرور و مجذوب آنچه که غربی گفتند شد

شب منصوره اتحادیه عصر چهارشنبه؛ 9 اردیبهشت؛ با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایره‎العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و نشر تاریخ در کانون زبان فارسی برگزار شد.

به گزارش ایلنا، نخستین سخنران این نشست ژاله آموزگار بود اما پیش از سخنان او، علی دهباشی به سنت برگزاری مراسمی که امروز ما آن را شب‎های بخارا می‎نامیم اشاره کرد و گفت: امشب در واقع دویستمین شبی است که مجله بخارا برگزار می‎کند . اولین شب به سال 1384 برمی‎گردد که به رابیندرانات تاگور اختصاص داشت و ما بنا داشتیم که دویستمین شب مصادف باشد با انتشار صد و ششمین شماره مجله بخارا که در کنار مجله کِلک به دویستمین شماره می‎رسید که مقدور نشد و هفته آینده شماره صد و شش بخارا بیرون می‎آید. و ما در این شب‎ها کوشیده‎ایم که از سویی بزرگان ادب و هنر و فرهنگ ایران را ارج نهیم و از سویی دیگر بزرگان تاریخ و ادب و فرهنگ جهان را معرفی کنیم و یا بیشتر بشناسانیم.

پس از آن ژاله آموزگار از منصوره اتحادیه و از  نزدیکی علی‌رغم فاصله‎ها سخن گفت و اضافه کرد: خوشحالم که من هم به‌عنوان عضوی از جمع دوستان خانم دکتر اتحادیه در این مراسمی که شایسته موقعیت و مقام ایشان است؛ شرکت می‎کنم و از آقای دهباشی که همیشه بانی خیر این گونه مراسم هستند صمیمانه متشکرم و برگزاری چنین شب‎هایی را که، انوار مهربانی‎ها و صمیمیت‎ها از هر روزی روشنتر و درخشانترند، به ایشان تبریک می‎گویم. وقتی که آقای دهباشی با شگرد خاص خودشان مرا به این جایگاه فراخواندند، یک لحظه تردید کردم. چون با وجود سابقه دوستی دیرپا و ارادت‎های فراوان که به خانم اتحادیه دارم، قرار گرفتن خود را در این جایگاه زیاد مناسب نمی‎دیدم چون بیان آنچه به عبارتی تخصص ناچیز من است و آنچه خانم اتحادیه قلم می‎زنند هزاره‎ها سال فاصله است من از خدایان در آسمانها سخن می‎گویم و به توانایی‎ها و زیبایی‎های ایزد بانوان اشاره می‎کنم که چگونه در هزاره‎های پیشین ذهن و اندیشه مردمان را به خود مشغول کرده بودند و منصوره اتحادیه درصدد معرفی خاطرات تاج‎السلطنه است، زنی از دورانی نه چندان دور از روزگار ما، بانوی باشهامتی که یک تنه به مصاف سنت‎های دست و پاگیر دوره قاجاری می‎رود و کفرگرایی‎هایش را می‎قبولاند و تشریفات کاملاٌ مردانه دوره قاجاری را با قدرت تمام به کنار می‎زند و به ندای قلب خود گوش فرامی‎دهد.

آموزگار ادامه داد: من اگر از ایزد بانوی اَشی صحبت می‎کنم که چگونه برکت به خانه‎ها می‎برد و بانوانی را که یاری او را می‎طلبند سفیدبخت می‎کند، او از نجم‎السلطنه سخن می‎گوید، در مجموعة زنانی که زیر مقنعه کلاهداری کرده‎اند.  من اگر قوانین ازدواج دروان بسیار دور را در جشن‎نامة خود او به چالش کشیده‎ام، او عقدنامه‎های قاجاری و بعد از آن را از صندوقخانه‎های مادربزرگ‎ها بیرون می‎کشد و درباره کابین‎های آنان حرف می‎زند. اگر من به قوانین و شرایط کاری زنان در دوران هخامنشی می‎پردازم او با انتشار اسناد ذیقیمت و جالب توجهی از وضع اقتصادی زنان در دوران قاجار و پس از آن سخن به میان می‎آورد . پس کارها علی‌رغم فاصله‎ها از یک قماشند و چنین می‎شود که به راحتی می‎توان دیوارها را از میان برداشت و در فضاهای صمیمانه در کنار هم، و هرکس به گونه‎ای به فرهنگ ایران خدمت کرد.

او در ادامه به سال‌های طولانی آشنایی با منصوره اتحادیه اشاره و بیان کرد: من در اینجا به ذکر جزییات خدمات ارزنده فرهنگی دکتر اتحادیه و فهرست بلندبالای آثار ایشان نمی‎پردازم، دوستان دیگر با احاطه‎ای که به مراتب بیش از من به این موضوع دارند، به ذکر آنها خواهند پرداخت. من از خود او سخن می‎گویم. به ازای سالهای متمادی که در دانشکده ادبیات به هم سلام گفته‎ای و با هم پله‎ها را تا طبقه دوم بالا رفته‎ایم. او به سمت دفتر گروه تاریخ رفته است و من به سوی گروه فرهنگ و زبانهای باستانی. هر دو اشتیاق درس دادن داشته‎ایم، با دوستان مشترک. ملایمت‏‎ها و ناملایمات را با هم چشیده‎ایم و سرپا مانده‎ایم!  در طی این سالها که منصوره اتحادیه را می‎شناسم، به دلائل بسیار، به او احترام فراوان می‏‎گذارم. او با وجود خانواده اشرافی‎اش تنها به تحصیلاتی که در انگلیس کرده بود اکتفا نکرد. رفاه آنی و راحت را نپذیرفت و با همة موانعی که در سر راهش بود که بارها خود دربارة آن سخن گفته است و شاید در این جلسه هم به آن اشاره شود، با پشتیبانی صمیمانه و آگاهانه همسر فرهنگ دوستش راه پیشرفت علمی را در پیش گرفت و به جای اینکه بنشیند و از آسایش آنی و مادی و موقعیت خانوادگی‎اش بهره‎مند شود و نگذارد آب در دلش تکان بخورد، در زیر مقنعه کلاهداری کرد و از مخالفت‎ها هراسی به دل راه نداد، تنگ‎نظری‎های دیگران را ندیده گرفت، با مشکلات دست و پنجه نرم کرد و هدفش این بود که پژوهشگر شود و پژوهشگر بماند. راهی بود که خود انتخاب کرد و مشکلاتش را به جان خرید و نخواست که در مسیر زندگی از پیش تعیین شده‎ای قرار گیرد. و چون خواست موفق شد. استاد موفق و مهربانی گشت که برای دانشجویانش از همه وجودش مایه می‎گذاشت و گروهی پژوهشگر جوان را زیر و بال و بر خود گرفت. کار کرد و کار کرد و موفق شد و بی‎ادعا پیش رفت. من هرگز از منصوره اتحادیه منم، منم نشنیده‎ام. حتی مواردی بوده است که احیاناٌ نوشته‎های ایشان با زیربنای فکری من یا دیگران کمتر هماهنگی داشته است، در همه این موارد بدون تعصب به نکات مطرح شده گوش داده است و من ندیدم که با عقاید مطرح شده در نوشته‎هایش با تعصب برخورد کند  برای اینکه هدف اصلی او همیشه حف و انتشار اسناد تاریخی بوده است و ممانعت از نابودی آنها و غالباٌ بدون پیش داوری.

آموزگار در ادامه افزود: چقدر خانواده‎های ریشه‎داری بوده‎اند و هستند که در میانشان منصوره اتحادیه‎ای نیست و ورقه‎های ارزشمند تاریخی خانواده‎هایشان یا پوسیده است و یا از میان کاغذ باطله‎ها سردرآورده است.او نعمتی برای خاندانش و نوشته‎هایش سرمایه‎ای تاریخی برای دوران معاصر است.  من به او و دوستی با او افتخار می‎کنم. زبان حال گروهی از دوستان هستم که بارها مصاحبت شیرین او را چشیده‎ایم و از مهربانی‎ها، خوش قلبی‎ها، بلندنظری‎ها، تواضع و بی‎ادعایی او لذت برده‎ایم، از داشتن این بانوی مورخ سخت کوش، با فرهنگ و فرهنگ‎پرور در جمع دوستانه‎مان به خود بالیده‎ایم. اراده و پشتکار او را می‎ستایم و از این که توانسته است سال‎های عمرش را چنین پربار کند به او تبریک می‎گویم.

صادق زیباکلام به عنوان سخنران دوم این مراسم از اولین آشنایی خود با اتحادیه چنین یاد کرد: من بدون اینکه خانم اتحادیه بدانند خیلی به ایشان مدیون هستم خیلی زیادتر که خود نیز بی خبرند. وقتی هفته‌ی گذشته با من تماس گرفتند و گفتند جلسه‌ی بزرگداشت ایشان هست و شما دعوتید خواهش کردم در این جلسه سخنرانی داشته باشم برای دینی که به ایشان دارم. شاید خودشان به خاطر نداشته باشند که خیلی سال‌ها پیش، حدود بیست و دو سال پیش، کتاب «ما چگونه ما شدیم» را نوشته بودم. آن روزها برخی از همکاران و دانشگاهیان نیز انتقادات بسیار جدی و سختی داشتند. همان ایام بود که در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران قرار شده بود جلسه‌ی نقد و بررسی این کتاب را برگزار کنند و تعدادی از دانشجویان علاقمند که آن زمان بسیار بود از این موجودات و اینک کیمیا هستند  جمع بودند و از جمله از دانشگاه ادبیات و علوم انسانی چند نفری را به عنوان منتقد دعوت کردند. گرچه بنده مخالف بودم و معتقد بودم که همه بر این کتاب انتقاد می‌کنند و برای نقد و بررسی چیزی نداریم.... اما در آن جلسه، خانم اتحادیه از معدود کسانی  بودند که گفتند:"من کتاب را بررسی کردم و چون بررسی کردم خواهم آمد و درباره‌اش صحبت خواهم کرد."

این مدرس دانشگاه ادامه داد: ایشان بودند و آقای دکتر بشیری و چند تن دیگر از اساتید. تا آنروز خانم دکتر اتحادیه را ندیده بودم و با ایشان هیچ سخنی نگفته بودم اما ایشان را می‌شناختم و در موردشان بسیار خوانده بودم. گمان می‌کردم خانم دکترهم چون دیگران به قول کرمانی‌ها خواهد گفت :"این کتاب شیره‌ی گلوسوزی نیست!" . آن زمان عزم خود را جزم کرده بودم  که کتاب دیگر توزیع نشود تا جلسه‌ای که چهار ساعتی طول کشید و اساتید همه از جمله دکتر بشیری مخالف بودند. خانم دکتر اتحادیه سخنانی فرمودند که هنوز بعد گذشت سال ها آنها را به یاد دارم. گفتند "کتاب بسیار جالبی‌ست و سوالات خوبی مطرح کرده است و سعی کرده خود به سوالات جواب بدهد. سوالات درستی است" و با لحن گلایه‌آمیز به سمت همکاران خود گفتند که این کتاب را ما باید بنویسیم. کار محقق همین است. کار مورخ همین است که بگوید چه شد که به اینجا رسیدیم و این کتاب این کار را انجام می‌دهد. و بعد در حوزه‌ی تخصصی‌اشان که مشروطه است صحبت کردند. گرچه کتاب "ما چگونه ما شدیم؟" وارد تاریخ مشروطه نمی‌شد اما این سخنان خانم اتحادیه همانند جلد دوم کتاب و در ادامه بود. ایشان تنها شخص آکادمیکی بودند که نگفتند :"کتاب ضعف‌هایی دارد اما خب...!"، بلکه تاکید کردند که این کتاب کار ماست نه کار اشخاصی که در وادی سیاست هستند و .... بعد از پایان جلسه که در سالن مرحوم آقا شیخ مرتضی انصاری در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی تهران برگزار شده بود؛ دوست داشتم به حضور خانم دکتر اتحادیه بروم و سوال کنم که آیا این حرف‌ها را از سر دلسوزی و تنها از بابت دلگرمی به من گفتند؟! اما با خود فکر کردم  ایشان که نمی‌دانند چه مصیبت‌هایی بر سر من و این کتاب آمده پس دلیلی برای دلسوزی نبود! تنها با خود گفتم:" خانم دکتر منصوره اتحادیه روزی باید از شما تشکر کنم. چون شما باعث شدید من در این وادی حرکت کنم. من ایستاده بودم . شما گفتید بنویسم و جلوتر بروم."

زیباکلام ادامه داد: ایشان از معدود مورخین ما هستند که نه مغرور و مجذوب آنچه که غربی گفتند شدند که خود چیز جالبی نیست چون باید یک جاهایی بگویید که این من هستم و این برای من است! بنابراین من ایشان را صرفا یک مترجم نمی‌دانم و دوم اینکه ایشان از معدود چهره‌های آکادمیک و نویسندگانی هستند که دچار طاعون مارکسیسم نشدند و توانسته‌اند بر کلیشه‌های رایج مارکسیستی که بسیار نیرومند است و من کمتر کسی را در ایران دیده‌ام که توانسته باشد در سایه‌سار سنگین نگاه مارکسیستی نوشته باشد، فکر کرده باشد و قلم زده باشد. مهم نیست ایشان چه گفتند یا حتی چیزی که گفتند درست است یا خیر چون در حوزه‌ی علوم انسانی درست بودنی وجود ندارد؛ مهم این است که هر چیزی در رابطه با ایشان است خودش است یعنی تحت تاثیر هیچ قالب فکری از پیش تعیین شده به نام مارکسیسم و یا جمله‌ی "چون غربی‌ها گفتند پس درست است" نبودند. خانم‌ها و آقایان! شاید باورتان نشود کمتر چهره و شخصیت آکادمیک را می‌توان پیدا کرد که از اولی و دومی خیلی بیشتر توانسته باشد جان علمی به سلامت ببرد و این بانوی بزرگوار توانسته‌اند این کار بکنند و این بعد از شخصیت ایشان برای من خیلی ارزشمند و قابل ستایش است.

سپس نوبت به صادق سجادی رسید و او پس از مقدمهای درباره تاریخ و تاریخ‎نگاری از منصوره اتحادیه چنین گفت:  دکتر منصوره اتحادیه زمانی به تدریس و تحقیق در دانشگاه آغاز کرد که هنوز برای بانوان ایرانی در این نوع فعالیت‎ها موانعی وجود داشت. اما استقبال استادان دانشمند چون عباس زریاب و باستانی پاریزی و احسان اشراقی از ایشان و آنگاه کلاس‎های پربار و صمیمانه خانم اتحادیه و مخصوصاٌ اطلاع روزآمد او درباره آخرین تحقیقات مربوط به تاریخ معاصر ایران توسط محققان ایران‌شناس غربی که برای طالبان علم و دانشجویان تاریخ بسی مغتنم و مفید بود، این موانع را برطرف کرد و او به یکی از پرکارترین و مقبول‎ترین استادان گروه تاریخ تبدیل شد. دکتر اتحادیه در کار تحقیق و تألیف، سلیقۀ مخصوص دارد و از کلی‌گویی در بیان تاریخی، بیماری مزمنی که غالب تاریخ‎نویسان ما را مبتلا کرده است، به شدت احتراز می‎کند و این بی‎گفتگو از امتیازات اوست. توانایی کم مانند دکتر اتحادیه در ایجاد ارتباطات علمی با طیف‎های وسیع محققان داخل و خارج از ایران و نیز تسلط بر انبوه اسناد خانوادگی، افقهای نو در تحقیق تاریخی پیش چش او می‎گشاید. به همین سبب بسیاری از آثار و نیز رساله‎هایی که زیرنظر او تدوین شده است، غالباٌ مبتکرانه است. به نظر من که سالها با ایشان کار کرده‎ام، گذشته از همه اینها، سلوک مخصوص او با دانشجویان و راهنمایی آنها از صمیم دل بزرگ‎ترین وجه امتیاز اوست. دکتر اتحادیه قدم به قدم با دانشجو پیش می‎رود، وجوه مختلف و متضاد موضوع را برای او توضیح می‎دهد، و او را به تدریج به سمت توجه به نکته‎های بدیع و بی‎سابقه می‎کشاند. ایران‌دوستی و علاقه او به تاریخ ایران یعنی سرنوشت مردم این سرزمین، از حد محقق و استادی که به مقتضای وظایف علمی به تاریخ می‎پردازد، بکلی عبور کرده  ذاتی او شده است. به نظرم از جمله مهمترین اسباب ایجاد نشر تاریخ ایران، همین علائق و ایجاد فضایی مناسب برای تحقیق در تاریخ معاصر ایران، مخصوصاٌ احوال مردم بوده است که بخش اعظم آثار منتشره در این مؤسسه بر همین مواد و موضوع‎هاست. مؤسسه‎ای که همواره از محققان و دانشجویان و طالبان تاریخ ایران استقبال کرده است، مواد تحقیق در اختیارشان نهاده و از راهنمایی آنها دریغ نکرده است. با این همه باید تأسف خورد که دانشگاه قدر و قیمت او را، چنان که باید و شاید، ندانست. از بعضی کژرفتاری‎ها سخن نمی‎گویم، اما محروم کردن دانشجویان مستعد و علاقمند از استفاده از استادی که در اوج توانایی‎های علمی و مشحون از تجربۀ تحقیق و تدریس است، بی‎گمان ستم به جامعۀ علمی ایران باید تلقی شود.

سیمین فصیحی سخنران بعدی این نشست بود که از خاطرات خود با منصوره اتحادیه و تأثیرات ایشان بر وی چنین روایت کرد: اولین تاثیری که ایشان بر من گذاشتند برمی‌گردد به سال 63 که من به عنوان یک دانشجوی جوان وارد دانشگاه تهران شدم و در برخورد با ایشان گشاده‌رویی، اخلاق خوش، گشاده دستی و سخاوت در اختیار گذاشتن اسناد و کتاب‌ها به دانشجویان می‌دیدم، که این رفتار ایشان اعتماد به نفس بالایی برای من ایجاد کرد و همچنان این اعتماد به نفس با من است و در واقع موجباتی را فراهم آوردند که خودباوری را نه تنها در من بلکه در بسیاری از دانشجویان تقویت کردند، و اینها اولین‌، مهمترین و تأثیرگذارترین درس اخلاقی بود که من از ایشان گرفتم، آن هم در زمانه‌ای که بین استاد و دانشجو دیواری وجود داشت و هیچ استادی مانند ایشان خودش را دردسترس دانشجویان قرار نمی‌داد .

فصیحی ادامه داد: به‌هرحال سپاسگزارم از آنچه که از نظر اخلاقی و منشی از ایشان یاد گرفتم و سعی کردم ایشان را در ارتباط با دانشجویانم الگو قرار دهم؛ صرف‌نظر از این خصیصه مهمی که خانم دکتر اتحادیه دارد از نظر علمی، در حوزه تاریخ‌نگاری اگر بخواهیم قدر و منزلت این بانوی بزرگوار را بشناسیم باید گفت که تاریخ معاصر ایران به ویژه تاریخ قاجار بدون ایشان و آثارشان یک خلأ و نقص عظیم خواهد داشت .اهمیت ایشان اولِاٌ به عنوان یک زن مؤرخ است، زنی که در شرایطی که تاریخ یک رشته مردانه بود وارد حوزه تاریخ شد، اگر جریان تاریخ نگاری زنان در اروپا را بررسی کنیم، این جریان از سال 1960 تأسیس شد، رشد پیدا کرد و شکوفا شد و بسیاری از زنان مؤرخ اروپایی و یا آمریکایی اجازه حضور در رشته تاریخ را نداشتند و دراوایل قرن بیستم در دانشگاه‌های آلمان کسانی که جانشین رانکه شده بودند با صدای بلند اعلام می‌کردند که ما با حضور زنان در رشته تاریخ مخالفیم چراکه این حضور از نظر آنها نوعی توهین به دانشجویان مرد محسوب می‌شد، چندین سال بعد از این شرایط زنانی ازجمله خانم دکتر اتحادیه جسورانه وارد رشته تاریخ شدند و درسشان را در دانشگاه ادینبورگ خوانند و جزء اولین‌های زنانی هستند که کرسی استادی تاریخ را در دانشگاه تهران کسب می‌کنند و اگر از امینه پاکروان، که برای مدتی از سال 1314 به بعد در دانشگاه تهران، تاریخ هنر درس می‌دادند، صرف نظر کنیم؛ به جز خانم دکتر اتحادیه بانوی دیگری را سراغ ندارم که در آن دوره تاریخ تدریس کرده باشد؛ ایشان از اولین زنانی بودند که همراه با خانم دکتر بیانی، خانم دکتر ناطق و فرشته نورایی گروه تاریخ دانشگاه تهران را اداره می‌کردند و سالها بعد این افتخار نصیب من شد که از حضور ایشان استفاده کنم.

پس از وی نوبت به نگین یاوری رسید که ضمن قدردانی از مجله بخارا که امکان سپاسگزاری را از دکتر اتحادیه فراهم آورده و ذکر نکاتی از آشنایی و همراهی با منصوره اتحادیه، پیام‎های جان گرنی و عباس امانت را خواند.

جان گرنی در بخشی از پیام خود نوشته بود: آشنایی من با منصوره خانم به اوایل دهه هفتاد بازمی‌گردد. با شگفتی تمام دانستم که منصوره خانم در اواسط دهه پنجاه، پیش از آن که ریچارد پرس به دلیل ضعف مزاج دوباره به اکسفورد برگردد، در دانشگاه ادینبورگ در محضر این استاد یگانه تلمذ کرده است،. برای ما که چندسال بعد در اکسفورد شاگرد پرس بودیم و  اهمیت ومعنای تلمذ در محضر او را می‌شناختیم، آشنا شدن با کسی که در کنار آخرین شاگردان پرس در ادینبورگ فن و دانش تاریخی را آموخته بود، و تخیل و حساسیت‌های تاریخیش در تأثیر تعلیمات او شکل گرفته بود، به ستایشی انجامید که هر چه زمان بیشتری بر آن گذشت افزون تر و عمیق تر شد. من از نخستین سال‌های آشنایی با منصوره خانم تا به امروز، از روزهایی که پایان نامه دکترایش را درباره تشکل احزاب سیاسی در انقلاب مشروطیت -  درست در روزهایی که انقلاب دیگری در مجاورت محل زندگیش در خیابان آذربایجان در جریان بود- می‌نوشت، تا بنیان‎گزاری سازمان نشرتاریخ در سال‌های بعد، تا گسترش روزافزون فعالیت‌های آن در انتشار متون و منوگراف‌های تاریخی، تا پابرجا نگاه داشتن  آن علیرغم همه مشکلات، تا دایر نگاه داشتن آن به عنوان محل مناسبی برای گردهمایی و تبادل نظر آزادانه دانشجویان و پژوهندگان جوان، شاهد فعالیت‌های درخشان ایشان در مقام یک مورخ متخصص بوده‌ام، و اراده و پشتکار ایشان را در انجام تحقیقات تازه، جستجوی منابع جدید و تجزیه و تحلیل و ویرایش آنها، که به احراز جایگاهی شایسته در حوزه تاریخنگاری دوران قاجار انجامیده، ستوده‌ام.

بخشی از پیام عباس امانت را نیز بدین شرح بود: بزرگداشت بانوی دانشمندی که سالهای درازی از زندگی پربارش را صرف پژوهش، نگارش، تدریس و نشر تاریخ ایران در دوره جدید کرده است، برای من فرصتی یگانه است که آن را بسی ارج می‎نهم. نخستین بار سی و هشت سال پیش در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه تهران افتحار آشنایی کوتاهی با ایشان را یافتم. آن روز ایشان، که گویا به تازگی پس از بازگشت از انگلستان به تدریس در بخش تاریخ مشغول شده بودند. در سالهای بعد مطالعه کتاب‎ها و مقالات دکتر اتحادیه مرا بیش از پیش با پژوهش‎های عالمانه ایشان آشنا ساخت. ازجمله مجموعه مقالاتی از ایشان که در کتابی درباره بحران هرات با عنوان " گوشه‎هایی از روابط خارجی ایران" که در 1355 به چاپ رسید و همچنین "پیدایش  و تحول احزاب سیاسی مشروطیت" و در 1361 به طبع آمد برای من چون هر مورخ دیگری که به تاریخ این عصر پرداخته است، جلوه‎ای ناشناخته‎ای از این دوران را براساس مدارک و اسناد و آرشیوهای ایرانی و فرنگی با دقت و بی‎نظیری آشکار ساخت. از آن پس نیز همواره با تحسین و احترام دیگر کتاب‎ها و مقالات به زبانهای فارسی و انگلیسی از ایشان را خوانده‎ام و به پشتکار و بصیرت و تاریخ‎نگاریشان رشک برده‎ام.»

سپس منصوره اتحادیه از سال‎ها کار و تحقیق سخن گفت و اظهار داشت: پس از پایان تحصیلات یکی از مخبرین روزنامه کیهان به علت آشنایی که با من داشت پرسید، حالا که فارغ‎التحصیل رشته تاریخ شدید، آرزویتان چیست؟ من هم پاسخ دادم آرزویم این است که تاریخ ایران به دست ایرانیان نوشته شود. امروز پس از 60 سال به نظر می‎آید که آرزوی من برآورده شده است و ایرانیان چه در داخل و چه در خارج از کشور کتاب‎های ارزشمندی در مورد تاریخ و فرهنگ ایران زمین تألیف کرده‎اند، هر چند هنوز راه درازی در پیش رو داریم تا ادوار طولانی این مرز و بوم را بی‎تعصب و به شیوه‎ای علمی بازشناسی و تدوین کنیم. در واقع انقلاب اسلامی تاریخ‎نگاری را به‌صورت یک رشته دانشگاهی و یک تخصص جدی رونق داد و به جایگاهی که می‎بایست داشته باشد ارتقاء داد. هرچند هنوز هم باید برای بالا بردن کیفیت کار بسیار کوشید.

منصوره اتحادیه همچنین به نشر تاریخ ایران اشاره کرد و افزود: نشر تاریخ ایران این خوشبختی را داشته است که علاوه بر همکاران خوب، طی سالیان متمادی حیاتش از اسنادی که به دستش رسیده، بهره گرفته است. اولین کتاب نشر تاریخ ایران خاطرات و اسناد حسینقلی خان نظام‎السلطنه است که به خصوص متکی بر اسنادی خصوصی بود که از طرف نتیجه ایشان خانم معصومه مافی به ما سپرده شدند و به این ترتیب راهمان ادامه پیدا کرد.

در پایان این نشست یادی هم شد از یکی از دوستداران حقیقی فرهنگ ایران، به خصوص در حوزه تاریخ که طی چند روز گذشته از دست رفتند، زنده‎یاد فریدالدین فریدی و این فقدان به خواهر ایشان (حورا یاوری) و خواهرزاده ایشان، (نگین یاوری) تسلیت گفته شد.

کد خبر : ۲۷۴۱۴۹