خبرگزاری کار ایران

ری‌را عباسی در گفتگو با ایلنا:

می‌گویند قلمت نیش دارد!

کتاب «صلح، شعرِ زندگی» که اثری چندزبانه برای صلح است و مجموعه شعرِ «ولنتاین/ گوسفند سفید» از ری‌را عباسی که نوبت چاپ اول را از سر گذرانده‌اند، سرنوشت عجیب‌ و غریبی پیدا کرده‌اند.

ری‌را عباسی(شاعر و نویسنده و دبیر جشنواره بین المللی شعر صلح) در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، درباره‌ی اتفاقاتی که برای این دو کتاب پیش آمده گفت: کتاب «صلح،شعر ِزندگی» که اوایل امسال توسط نشر نگاه و به صورت چند‌زبانه منتشر شد در چاپ اول اشتباهات و غلط‌های تایپی و نگارشی زیادی داشت، اما ناشر قول داد که نوبت چاپ دوم را با اصلاح کردن آن‌ها منتشر کند. چاپ اول کتاب در مدت خیلی کوتاهی تمام شد. شاید کمتر از یک ماه و عملا برای نمایشگاه کتاب در ادریبهشت کتاب در دسترس بازدیدکنندگان نبود، حتا فرصت رونمایی را هم نداشتیم زیرا کتاب در اختیار نبود و ناشر قول داد در مدت کوتاهی، بعد از نمایشگاه چاپ دوم این کتاب را منتشر کند که نه‌ تنها در آن زمان اتفاق نیفتاد بلکه هنوز هم خبری از انتشار نوبت چاپ دوم «صلح، شعرِ زندگی» نیست و نشر نگاه هیچ اقدامی برای پیگیری این کار نکرده است.

به گفته این شاعر و نویسنده؛ صدور مجوز کتاب «صلح، شعر زندگی» بسیار طول کشیده است.

وی گفت: ناشری که ادعا دارد 51 سال است ناشر است به‌وسیله‌ی مدیر اجرایی و یا هر فرد دیگری  اعتبار نشر و مولف را به باد می‌دهد.

او افزود: این کتاب متقاضیان زیادی دارد و حتی در سطح جهانی خوانده و مطرح شده اما در کشور خودم‌ بعد از گذشت چندین ماه هنوز برای‌ چاپ دوم آن اقدامی صورت نگرفته است. به‌نظر می‌رسد خودم باید کمر همت ببندم و برای فروش کتاب‌هایم دوباره به میدان بیایم.

عباسی؛ همچنین سرنوشت کتاب دیگرش یعنی «ولنتاین/ گوسفند سفید» را عجیب‌تر و مبهم‌تر از «صلح، شعرِ زندگی» خواند و بیان کرد: «ولنتاین/ گوسفند سفید» را نشر نصیرا منتشر کرد. درست روز اول نمایشگاه غرفه نشر نصیرا بسته شد و دست مخاطبان به این کتاب نرسید. اساسا هیچکدام از 160 عنوان کتاب‌هایی که نشر نصیرا به نمایشگاه آورده بود؛ به دست مخاطب نرسید. بعد از چندین ماه مشکلاتی که برای ناشر جوان پیش آمد و گویا متواری بود. کتاب نیز دیده نشد و در بلاتکلیفی بسر می برد. خیلی طول کشید که ناشر  جوان جان بگیرد و کتابفروشی درست درمانی را در میدان انقلاب دست و پا کند.  کتاب هنوز به پخش رسیده یا نرسیده  مدیر جوان و شاعر(بابک اباذری؛ مدیر نشر نصیرا) فوت می‌کند. درحال حاضر من نمی‌دانم برای پیگیری چاپ این کتاب به کجا باید مراجعه کنم.

این شاعر و نویسنده؛ رمان «وارونگی» را هم در انتظار دریافت مجوز دارد و به گفته‌ی او هشت سال است جواب مساعدی برای دریافت مجوز نداشته است.

او درباره‌ی نتایج پیگیری‌هایش برای دریافت مجوز رمانِ «وارونگی» گفت: در دوره قبلی دو سال دوندگی کردم  و در دوره‌ی جدید وزارت ارشاد، شخصا به این وزارت‌خانه مراجعه کردم و حتی اصلاحات مدنظر ممیزان را هم انجام دادم (فقط به این دلیل که اگر غرضی هست معلوم شود)  اما متاسفانه نظر مساعدی برای گرفتن مجوز ندادند. علاوه بر رمان «وارونگی»، رمان دیگری به نام«قورباغه‌ی حلبی» چه در دوره قبل و چه مجددا در این دوره‌ با نامه‌نگاری‌های ناشر به  وزارت ارشاد،  رد شد و تاکنون نتوانسته مجوز چاپ بگیرد.

عباسی در پاسخ به این سوال که چه‌دلایلی برای ممیزی و یا ندادن مجوز به این کتاب‌ها وارد شده، گفت: یکی از مواردی که جزو اصلاحیه‌های «وارونگی» بود وجود کلمه‌ی‌ «بوسه» در داستان اعلام شد. این رمان چند مرکزی و چند لایه است که یکی از مرکزهایش روایت زندگی یک جانباز و همسرش است و از نگاه زن قصه هم ماجراها‌ی قصه عنوان می‌شود. در جایی از داستان؛ همسر جانبازی در خیال بر یک سیب بوسه می‌زند. ممیزان می‌گویند باید این بوسه را حذف کرد بی‌آنکه دقت کنند این بوسه؛ یک خیال است آن هم بر یک سیب.

این شاعر و نویسنده اضافه کرد: از دیگر دلایلی که برای عدم صدور مجوز اعلام می‌کنند این است که «قلمت نیش دارد!» نمی‌دانم چطور نیش قلمم را بگیرم. نیش یعنی قدرتِ زبان. اگر یک نویسنده نیش قلمش را بکشد و هیچ نگاه یعنی نیشِ طنز، نیشِ اندوه که می‌تواند تراژدی و یا کمدی را بسازد از قدرتِ زبان نویسنده است و ... نمی‌دانم اگر این نیش نباشد؛ نوشته‌هایم چه خروجی و طعمی خواهند داشت؟ من آن را نیش نمی‌بینم بلکه یک جور شیرینی و ذکاوت زبان است. محور نوشته‌هایم جدا از تخیل که مایه‌ی اصلی آنهاست، اغلب بستر اجتماع و صلح است. نوشته‌ی بدون نیش یعنی بدون چاشنی اگر تاثیری بر جامعه بگذارد .

او در پایان درباره‌ی کارهای تازه‌ترش گفت: سه کتاب آماده انتشار دارم. در اولین مرحله بعداز اتمامِ رمان یا مجموعه و یا شعر از ناشر خوف دارم. نمی‌دانم، من مقصرم که آنها را نوشته‌ام یا ناشر که بعدا مقصر خواهد بود و بعد وزارت ارشاد که خیال همه را راحت می‌کند و اگر از آنجا بگذرد لابد توزیع‌کننده مقصر است. در هر حال همه‌ی مقصران  بابت تقصیرشان حقوقی دریافت می‌کنند مگر مولف که در همه حال صلواتی کار می‌کند. نمی‌دانم مولف باید به چه چیزی دلخوش باشد؟ با  اینکه همه می‌نالند که کتاب فروش ندارد؛ هنوز مردم ما کتاب کاغذی را دوست دارند و با تمام مشغله  و حتا تحریم‌ها به من ثابت شد، کتاب خریداری می‌شود. اما چه دستی در کار است که بعضی ناشران را  همچنان ترسو و انبارها را پر از کتاب‌های تکراری و بسیار قطور و  به قول خودشان پولساز می‌کند؛ نمی‌دانم؟ احیای قلبیِ کتاب در ایران بدست چه کسی‌ست؟ مولف فقط هنگام نوشتن زندگی می‌کند. خدا نکند کتابی از من به پایان برسد. باور کنید تا چند  روز سوگوارم.

کد خبر : ۲۵۹۵۴۰