خبرگزاری کار ایران

نگاهی به فیلم سینمایی فردا به کارگردانی ایمان افشاریان و مهدی پاکدل

ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما

کد خبر : ۱۴۲۹۴۵

جهان فیلم‌‌ همان جهان متن است که به شکل نور و رنگ به نمایش در می‌آید. در آغاز شکل‌گیری سینما، فیلم‌ها با اقتباس از دنیای ادبیات شکل می‌گرفتند

ایلنا: فیلم سینمایی فردا به کار گردانیایمان افشاریان و مهدی پاکدل اینروزها به نمایش در آمده و مورد استقبال قرار گرفته است.

به گزارش ایلنافیلم سینمایی فردا را می‌توان از سه منظر مورد بررسی قرار داد. یک: از منظر نگاه آزاد به متون کهن ادب فارسی یا‌‌ همان اقتباس / دو: از منظر نشانه‌شناسی در سینما / سه: از منظر ساختار روایی و فرم‌های رایج در فیلمسازی ایران. این سه نگاه برای بررسی و نقد یک اثر در کوران جشنواره شاید فقط جنبهٔ معرفی و شناخت بیشتر یک فیلم را داشته باشد و نه بیشتر.

یک: اقتباس

سینما چیزی جز متن نیست. جهان فیلم‌‌ همان جهان متن است که به شکل نور و رنگ به نمایش در می‌آید. در آغاز شکل‌گیری سینما، فیلم‌ها با اقتباس از دنیای ادبیات شکل می‌گرفتند. رفته رفته این ادغام شکل‌های تازه‌تری به خود گرفت و از بازگویی و نمایش صرف ادبیات خارج گردید و هنر سینما خود را به عنوان یک هنر مجزا و منحصر به فرد و جدا از ادبیات نشان داد. مجزا نه از آن جهت که دیگر سینما ربطی به ادبیات ندارد، صرفا از آن جهت که از روایت نعل به نعل رمان‌ها یا کتب ادبی فاصله گرفت و دارای زبانی منحصر به فرد شد تا اینکه مهم‌ترین تحول در عصر حاضر با تکیه بر روایت‌های مدرن از متون ادبی شکل گرفت.

در فیلم فردا این اقتباس به شکلی مدرن و جذاب از حکایات مثنوی معنوی اثر ارزشمند حضرت مولانا شکل گرفته است. در بازخورد ابتدایی برداشت ادبی، ممکن است سهل به نظر بیاید ولی نویسندگان فیلم‌نامه با دقت، اساس فیلم‌نامه خود را بر ستونی محکم بنا کرده‌اند و برای دستیابی به چنین هدفی سختی و مرارت‌های زیادی را متحمل شده‌اند زیرا هر تغییر بازیگوشانه‌ای می‌توانست گریبانگیر آن‌ها شود و اصل حکایت مولانا را خدشه‌دار نماید. اما این دو جوان به اندازه‌ای از این سفره پربرکت چشیده‌اند که هم قصهٔ خود را سیراب نموده‌اند و هم مخاطب را دلزده از شنیدن دیالوگ‌های اندرزگونه و پندآلود و شعاری نکرده‌اند.

گفتار در عین روزمرگی معانی ژرفی را روبروی مخاطب سخت پسند قرار می‌دهد و لایه‌های داستان را با ریتمی مناسب باز می‌کند. این‌روز‌ها ضعف عمدهٔ فیلم‌نامه‌ها بی‌توجهی به ادبیات اصیل ایرانی‌است. و این بسیار خوشحال کننده‌است که نسل جوان با استفاده از آثار کلاسیک قوی و اصیل خود غنای فرهنگی خویش را می‌تواند در بازارهای فرهنگی به رخ بکشد. بیرون کشیدن زبان دراماتیک مولانا به شکلی سینمایی و مدرن به طوری که قابل فهم مخاطب تشنه و بی‌حوصله امروزی باشد کاری ستایش‌برانگیز است. این تجربه در سینمای ایران تجربه‌ای کم‌نطیر است و قطعا قدم گذاشتن در این مسیر تازه همواره بی‌اشکال نیست ولی این موارد کوچک قابل چشم‌پوشی و اغماض است.

دو: نشانه‌شناسی

قطعا ایمان افشاریان و مهدی پاکدل علاقه زیادی به مقوله عکس و عکاسی دارند زیرا در هر سه داستان فیلم فردا یک عکس، سه شخصیت اصلی را وارد دنیای جدید می‌کند. محمود(علیرضا شجاع‌نوری)، احمد پروانه(امیر دلاوری) و منیر(ستاره اسکندری) هر کدام عکسی همراه خود دارند که با نگاه کردن به آن عکس‌ها قبل و بعد از آن فریم را با خود مرور می‌کنند و بالطبع مخاطب را نیز وارد دنیای عکس خود می‌کنند. حتی شیرین(سوده شرحی) در بخشی از فیلم به منیر می‌گوید: قبلا فکر می‌کردم که هر عکسی توش توازن و ترکیب‌بندی و فرم نباشه عکس نیست ولی حالا مطمئنم که هر عکسی حس‌اش مهمه… مفهومش عزیزه… بالاخره هر کسی یه لحظه توی ذهنش داره که براش عزیزه و شاید هنوز ثبت نشده باشه.

شاید این تک‌گویی جوهرهٔ فیلم فردا باشد. این‌که ما دیروز چه کرده‌ایم، امروز را چگونه ثبت می‌کنیم تا فردا دیگران به نظاره آن بنشینند. شاید کلیت زندگی یک فرد را فقط با نگاه کردن به یک عکس از آن شخص بتوانیم مرور کنیم. در فیلم فردا هدف‌ها، غم‌ها و شادی‌ها و دلخوشی‌های کاراکتر‌ها در یک عکس خلاصه می‌شود و نکته جالب اینجاست که مخاطب این سه عکس را نمی‌بیند تا شاید بتواند در بایگانی ذهنش به دنبال عزیز‌ترین عکس خود بگردد.

نشانه دیگر فیلم که بیشتر از دیگر نشانه‌های گنجانده شده در فیلم چشمگیر است، شمارش معکوس هر کدام از کاراکترهای فیلم است. در هر سه داستان کاراکتر‌ها در شرایطی خاص و بحرانی از سه تا یک را می‌شمارند. این شمارش حاوی معانی زیادی می‌تواند باشد. کارکرد دراماتیک این شمردن‌ها در لحظات حساسی از فیلم تماشاگر را با سه شماره به دنیای غیرواقعی یا بهتر بگویم جادویی فیلم می‌کشاند. سه، دو، یک، تلنگر مرگ است بر پیشانی هر کدام از آدم‌های داستان. محمود که متخصص بیهوشی است از شمردن بیمارانش قبل از بیهوشی جراحی می‌گوید و آخرین نگاه آن‌ها به دنیای فانی. اسی(مجید آقاکریمی) برای تهدید به کشتن می‌شمارد ولی غافل از آنکه خود در سومین عدد چشمش را بر دنیا خواهد بست. منیر تا سه می‌شمارد تا بازیگوشی دخترش را تمام کند ولی دنیای ذهنی خویش را با این شمارش به پایان می‌رساند.

سه: ساختار روایی

کارگردانان این فیلم روایتی دوار را برای فیلم خود انتخاب کرده‌اند. مخاطب در این دایره در طول مدت فیلم محصور می‌گردد. فیلم حول محور یک تصادف شکل می‌گیرد. تصادفی که هر سه داستان را درگیر خود می‌کند. فردا روایتگر ۴۸ ساعت از زندگی افرادی است که هر یک به گونه‌ای با مرگ دست به گریبانند. یکی از مرگ می‌گریزد، دیگری با مرگ بر سر طمع می‌جنگد و آن یکی مرگ را به هیچ شکلی باور نمی‌کند. این نگاه شرقی سازندگان فردا به مرگ وامدار نگاه مولانا به همین مقوله است. ما در فرهنگ ایرانی - شرقیمان مرگ را به صورت نیستی، تباهی و عدم باور نمی‌کنیم و همواره با مردگان خویش در حال خاطره‌سازی هستیم. این نوع برخورد با مرگ قبلا در فیلم‌های زیادی دیده شده است که شاید مهم‌ترین آن‌ها مسافران بهرام بیضایی است. اما در این فیلم با روایتی جدید با این نوع نگاه به مرگ مواجه می‌شویم. روایتی که نه می‌توان آن را پازل گونه برشمرد نه روایتی موازی. در این فیلم برای آن‌که به فردا برسیم باید از دیروز و امروز بگذریم و در این دو روز ما با داستانی واحد سر و کار داریم که شخصیت‌ها ما را با داستان‌های خویش همراه می‌کنند. زمان روایت پس و پیش نمی‌رود و در واقع شاهد شکست زمان توسط کارگردان نیستیم، این مخاطب است که همراه با زمان در پیرامون هر شخصیت و داستان‌اش می‌گردد. درست است که در فیلم اول انتخاب چنین فرم پیچیده‌ای سخت است و نیاز به تجربه زیادی دارد اما اصطلاحا این شکل روایت به ریسک‌اش می‌ارزید و تجربه کمتر دیده شده‌ای را در سینمای ملی ایران رقم زده است.

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز