خبرگزاری کار ایران

نگاهی به مهمترین وقایع آمریکای لاتین در سال ۲۰۱۶:

پشت‌پرده سقوط «روسف»/ نگاه «کاسترو» به اروپا/ «مادورو» بر لبه تیغ

به چالش کشیده شدن رئیس‌جمهوری ونزوئلا و کناره‌گیری اجباری رئیس‌جمهوری برزیل را نمی‌توان از وقایع مهم آمریکای لاتین در سال ۲۰۱۶ ندانست اما آنچه که اهمیت بیشتری دارد، درگذشت رهبر انقلاب کوبا و میل ضمنی رئیس‌جمهوری این کشور به ارتباط با اروپا خواهد بود.

در سال ۲۰۱۶ میلادی چهره متفاوتی از آمریکای لاتین در رسانه‌های سراسر دنیا به تصویر کشیده شد. صراحتاً باید گفت وقایعی که در این جغرافیا طی سال گذشته میلادی رخ داد، فراز و فرودهای زیادی داشت اما دسته‌ای از این وقایع را باید مثبت ارزیابی کرد و طیف دیگر را منفی. شاید انعقاد توافق صلح میان دولت کلمبیا و شورشیان فارک پس از پنج دهه درگیری داخلی را بتوان یکی از وقایع مثبت این کشور دانست اما بدون شک درگذشت «فیدل کاسترو» رهبر و بنیانگذار انقلاب کوبا را باید یکی از مسائل و بحث‌های منفی قلمداد کنیم که تاثیر آن نه تنها در هاوانا، بلکه در سراسر آمریکای جنوبی به چشم می‌خورد.

درست است که انتقادهایی به رهبری فرمانده فیدل و حزب کمونیست کوبا در داخل و خارج از این کشور وجود دارد اما به هر ترتیب کمتر کسی می‌تواند خدمات وی در محور آموزش و درمان را نادیده بگیرد. از سوی دیگر، اتحاد میان کشورهای آمریکای لاتین را باید مرهون کنشگری‌های چندین دهه‌ای کاسترو دانست. پس از مرگ وی، «رائول کاسترو» که زمام امور هاوانا را در دست دارد، تا حدودی تابوشکنی سنت‌های برادر خود را در دستور کار گذاشت. تا جایی که شاهد بودیم وی تا حدودی به سمت کشورهای اروپایی متمایل شد.

 البته به موازات این وضعیت، ونزوئلا یکی دیگر از موضوع‌های مورد بحث و بررسی در جنوب آمریکا به حساب می‌آمد. تا حدی که صف‌بندی پارلمان در مقابل مادورو را شاهد بودیم که بحران اقتصادی و موادغذایی در کانون این پرونده قرار داشت. از جهتی دیگر ورود اپوزوسیون ونزوئلا به مجلس هم در ایجاد این به هم‌ریختگی تاثیر به سزایی داشت.

 مشابه این وضعیت را در برزیل شاهد بودیم. «دیلما روسف» رئیس‌جمهوری برزیل با موجی از مخالفان خود روبه‌رو شد که از وضعیت فساد اقتصادی در این کشور خشمگین بودند. معترضان، روسف و هم‌قطاران وی را به دست بردن در بودجه دولتی متهم کردند تا بتوانند هزینه‌هایی که برای انتخابات کرده بودند را تا حدود زیادی پوشش بدهند. البته تغییر سیاست‌های «لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا» توسط روسف در این بین تاثیر زیادی بر کنار گذاشته شدن وی از ریاست‌جمهوری داشت اما به هر ترتیب افزایش فشار موجب شد تا روسف به حاشیه رانده شود. از این منظر باید فراز و فرودهای رخ داده در آمریکای لاتین را همراه با بیم و امید دانست.

در ادامه برای واکاوی بهتر رویدادهای اخیر آمریکای لاتین در سال ۲۰۱۶ به گفت‌وگو با مفسران و تحلیلگران این حوزه پرداختیم که مشروح آن به شرح ذیل از نظر خواهد گذشت.

 

سیدجعفر هاشمی (سفیر سابق ایران در برزیل)

سقوط «روسف» و حاشیه‌نشینی «داسیلوا»

69

دوره رکود و تورم بی‌سابقه و همچنین رشد منفی اقتصادی در برزیل از دهه ۸۰ میلادی و پس از سقوط حکومت نظامیان در این کشور اتفاق افتاد و در دهه ۹۰ تبیین طرحی با نام «طرح رئال» باعث شد تا یک ثبات نسبی در اقتصاد برزیل به وجود آید که این طرح در زمان ریاست‌جمهوری «فرناندو هنریک کاردوزو» به تصویب رسید که اثرات خوبی در برزیل بر جا گذاشت.

پس از روی کارآمدن «لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا» در سال ۲۰۰۳ میلادی با توجه به اینکه خاستگاه وی حزب کارگران برزیل بود، خلاف تمامی سیاست‌های کاردوزو عمل کرد ولی لولا در ابتدای مسیر صراحتاً اعلام کرد اگرچه سیاست‌های ما مطابق با کاردوزو نیست اما سیاست اقتصادی وی را همچنان ادامه خواهیم داد که این موضع‌گیری وی با استقبال گسترده مردم برزیل روبه‌رو شد و حتی قطار اقتصادی ریو با سرعت بالا‌تر به راه خود ادامه داد و همین خط‌مشی باعث شد تا سرمایه‌های خارجی به داخل برزیل روانه شود که موجبات توسعه اقتصادی را فراهم کرد. در آنجا بود که تحلیلگران حوزه آمریکای لاتین از برزیل به عنوان یک قدرت اقتصادی نوظهور یاد کردند.

زمانی که گروه بریکس ایجاد شد، برزیل هم در آن حضور داشت و قرار بود تا این گروه که متشکل از روسیه، هند، برزیل، چین و آفریقای جنوبی بود، رهبری اقتصاد جهانی را در دست بگیرند که در همان زمان شخص لولا توانسته بود فقر مطلق را به یک چهارم کاهش دهد که دستاورد بزرگی در برزیل محسوب می‌شد. همچنین برزیل در آن مقطع یکی از بزرگ‌ترین بدهکاران صندوق بین‌المللی پول شناخته می‌شد اما قبل از سررسید، تمامی مبالغ را پرداخت کرد و حتی زمانی که کشورهای اتحادیه اروپایی غرق در بحران اقتصادی بودند، برزیل رشد اقتصادی ۵۸ درصد را تجربه می‌کرد و به این دلیل از برزیل به عنوان یکی از موفق‌ترین کشورها در عرصه اقتصادی سخن به میان می‌آمد.

روسف مسئول دفتر لولا بود و البته هم‌حزبی وی تلقی می‌شد. چراکه خاستگاه هر دو نفر حزب کارگران برزیل است. اما روسف بیشتر حاشیه‌ای و حقوق بشری است تا این‌که به مباحث اقتصادی و سیاسی اشراف داشته باشد و همچنین نزدیکی بیشتری به سمت آمریکا دارد. همین امر موجب شد تا از اتحادیه اقتصادی اروگوئه، پاراگوئه و حتی آرژانتین فاصله بگیرد و در‌‌ همان زمان بود که روند معکوس رشد شاخص اقتصادی برزیل شروع شد و باید گفت که جاذبه دولت روسف، مانند جاذبه دولت لولا نیست و اسیر یک سری از بروکراسی‌های پیچیده شده است. اما این‌که بگوییم فساد تنها در دولت روسف نمود پیدا کرد، به نظر اظهارات درستی نباشد. چراکه فساد از دوران‌های گذشته در برزیل وجود داشت اما اعتراض‌های مردمی بیش از پیش بالا گرفت که نهایتاً این موضوع قابلیت پیگیری و رسانه‌ای شدن به خود گرفت.

شرایط نامطلوب در برزیل را می‌توان متشکل از عوامل داخلی و خارجی دانست. در داخل رویکرد غلط در قبال اقتصاد این کشور قابلیت اشاره و بررسی دارد و در خارج هم بحران جهانی و رکود جهانی این موضوع را برجسته کرد. البته بحث فساد لولا و شرکت نفتی پتروبرانس که یک از بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی جهان به شمار می‌رود، یکی از محورهای اصلی بود که گفته شده بود این شرکت در انتخابات از روسف به صورت غیر قانونی حایت مالی کرده است. در مقابل، مخالفان روسف با زیرکی از این موضوع درست در آستانه المپیک تابستانی که به نفع خود استفاده و آن را رسانه‌ای کردند.

باید به این نکته توجه داشت که انتصاب لولا به سمت مسئول دفتری روسف یک اقدام اشتباه بود. چراکه دادگاه برزیل لولا را به دلیل فسادهای روی داده تفهیم اتهام کرده بود و روسف با این اقدام باعث شد تا دستگاه قضایی برزیل نتواند علیه وی اقدامی را انجام دهد. چراکه وی با این اقدام دارای سمت دولتی شده است و نمی‌توان آن را تعقیب کرد. اما واقعیت این است که مجلس برزیل مصمم به پیگیری این موضوع بود که وجه بدی از دولت روسف نمایان کرد.

روسف معتقد بود که این دست‌کاری‌ها از سالیان گذشته در ساختار سیاسی برزیل وجود داشته است و تنها در زمان وی این کارها صورت نگرفته است. نکته در اینجا است که روسف در دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری تنها ۱۷ تا ۱۸ درصد آراء را در اختیار داشت و کاریزمای شخص «لولا» به علاوه حمایت‌های وی از روسف باعث پیروزی او در انتخابات شد. اما باید بدانیم که سیاست‌های وی خلاف سیاست‌های لولا بود.

اگر بخواهیم به صورت گذرا به فعالیت چپ‌گرایان در آمریکای لاتین و محیط اطراف این جغرافیا نگاه بیاندازیم، می‌بینیم که آنها برای تقویت توده‌های پایین دستی به قدرت رسیدند و اگر در شعارهای ارائه شده توسط آنها خللی وارد شود، بدون شک آنها سقوط خواهند کرد. از این جهت یکی از اشتباه‌های روسف تغییر شعارهای لولا بود. لولا در هشت سال ریاست‌جمهوری‌ خود قشر محروم را مد نظر قرار داد اما روسف به سمت قشر متوسط متمایل شد و در آن زمان علاوه بر این‌که نتوانست این طبقه را دریابد، حمایت محرومان و پایین‌دستی‌ها را از دست داد.   

روسف بر خلاف لولا، سیاست نزدیک شدن به آمریکا را در دستور کار خود قرار داد. حتی سفیر برزیل در آمریکا را به دلیل این‌که همسر آمریکایی داشت، به عنوان وزیر خارجه برزیل انتخاب کرد تا بنا بر حدس و گمان خود بتواند رابطه بهتری با واشنگتن برقرار کند. این موضع روسف در سیاست خارجی، موجب شد تا کشورهای لاتین‌تبار همسایه برزیل و حتی ایران از وی دور شوند و در راستای آن، همفکران وی در حزب کارگر برزیل منتقد او شدند.

سفری که اوباما به برزیل داشت، موجب شد تا روسف و سیاست خارجی اتخاذ شده توسط وی به شدت تحقیر شود. چراکه اوباما با کاروان و تیم حفاظتی بسیار گسترده وارد «برازیلیا» شد که این خود موجب تحقیر ساختار امنیتی و سیاسی برزیل شد. از سوی دیگر باراک اوباما در سفر خود به برزیل دستور حمله به لیبی را صادر کرد و از آن زمان، لیبی و چندین کشور آمریکای لاتین با برزیل رابطه خوبی ندارند و این امر به ضرر روسف تمام شد. از جهتی دیگر، ائتلاف میان روسف و میشل تامر تا حدودی موجب شد ضربه‌های زیادی به روسف وارد شود و نهایتاً شاهد بودیم که تامر به عنوان رئیس‌جمهوری برزیل برگزیده شد. او که از حزب جنبش دموکرات برزیل است، رابطه نزدیکی با آمریکا دارد.

پس از مسائل ۱۱ سپتامبر، آمریکایی‌ها نگاه ویژه‌ای به خاورمیانه پیدا کردند و از آمریکای لاتین غافل ماندند و همین موضوع موجب شد تا چپ‌گرایان روی کار بیایند و این موضوع برای غربی‌ها گران تمام شد. از آن زمان و به خصوص پس از اطلاع واشنگتن از وضعیت آمریکای لاتین، تحرکاتی از سوی آمریکا و متحدانش برای ایجاد به هم‌ریختگی در آمریکای لاتین به وجود آمد که در ونزوئلا شاهد آن بودیم. به نظر می‌رسد که در آینده‌ای نزدیک شاهد تحرکات بیشتر از سوی آمریکا در این منطقه باشیم اما به یاد داشته باشیم که برزیل دروازه ورود به آمریکای لاتین است.

 

هادی اعلمی‌فریمان (تحلیلگر مسائل آمریکای لاتین)

از مرگ «فیدل» تا صف‌بندی علیه «مادورو»

+اعلمی+فریمان

فضای داخلی ونزوئلا نسبت به سال‌های اخیر دچار یک قطب‌بندی شدید شده است. در ابتدا شاهد بودیم در لایه‌های مختلف جامعه این کشور، قطب‌بندی‌هایی صورت گرفته بود اما در حالت فعلی شاهد هستیم که این قطب‌بندی به ساختار حکومت ونزوئلا سرایت کرده است. این وضعیت زمانی اتفاق افتاد که اپوزیسیون این کشور صندلی‌های پارلمان را اشغال کرده و وارد مجلس شد که نهایتاً شاهد قطب‌بندی بسیار آشکار و تند در سطوح بالایی ساختار سیاسی ونزوئلا هستیم.

این روند موجب قطب‌بندی در ساختار رسانه‌ای آمریکا (اعم از آمریکای جنوبی و ایالات متحده) شد و در آنجا برخی از رسانه‌ها دچار اختلاف‌نظر شدند. اگر به داده‌های خبرگزاری‌هایی مانند آسوشیتدپرس، رویترز و به طور کلی رسانه‌های اروپایی و آمریکایی نگاهی بیندازیم، دریافت می‌کنیم که تمامی اخبار و اقدام‌های آنها در راستای تحت‌الشعاع قرار دادن چهره مادورو و تخریب دولت وی صورت می‌گیرد. در مقابل رسانه‌های داخلی توسط رسانه‌های خارجی متهم به دریافت مبالغ هنگفت از دولت ونزوئلا هستند تا بتوانند چهره وی را مثبت نشان بدهند. از این جهت شاهد یک جنگ رسانه‌ای در خصوص ونزوئلا و شخص نیکلاس مادورو هستیم.

در ساختار سیاسی ونزوئلا در حالت کنونی تنها پارلمان این کشور است که مخالف مادورو بوده و همان‌طور که در ابتدا توضیح داده شد، ورود اپوزیسیون این کشور به مجلس باعث افزایش اختلاف‌ها در ونزوئلا شد. در بدنه ارتش و به خصوص افسران بلندپایه و همچنین قوه قضائیه این کشور همچنان وفاداران به چاوز و مادورو وجود دارند اما شاهد هستیم مقاومت اصلی توسط پارلمان صورت می‌گیرد. تا جایی که مادورو پس از خیزش نمایندگان پارلمان اقدام به کاهش حقوق آنها کرده و صراحتاً اعلام کرد که پارلمان این کشور را باید «پارلمان کودتا» نامید که این وضعیت نشان از اوج اختلاف میان قوه مقننه و قوه مجریه ونزوئلا دارد.

طرح استیضاح رئیس‌جمهوری که توسط نمایندگان پارلمان ونزوئلا مطرح شده است، نشان از وخیم‌تر شدن اوضاع سیاسی در این کشور دارد و به نظر می‌رسد که مادورو اقدام به استفاده از «ابزارهای فشار و راهبردهای اقتدارگرایانه» علیه مجلس این کشور کند. در ماه‌های اخیر شاهد بودیم که در ابتدا برخوردهای نرم از سوی رئیس جمهور ونزوئلا صورت گرفت اما در نطق‌های وی مشاهده می‌کنیم که خطاب به مجلس صراحتاً اعلام کرده بود که «دولت این کشور اجازه به راه انداختن کودتا توسط پارلمان» را نخواهد داد. اما باید دانست که ساختار مجلس ونزوئلا موجب ایجاد کودتا نخواهد شد. لذا اگر به ادبیات رئیس‌جمهوری ونزوئلا نگاهی گذرا بیاندازیم، می‌فهمیم که یک ادبیات سخت و واژه‌های تقابلی از سوی وی در قبال مجلس به کار گرفته شده که این نشان‌دهنده افزایش اختلاف‌ها میان طیف‌های سیاسی و مقابله دولت با اپوزیسیون حاکم بر پارلمان دارد.

گزارش‌هایی مبنی بر طرح‌ریزی و اجرای درگیری‌های خیابانی در کاراکاس و سایر شهرهای ونزوئلا منتشر می‌شود که با توجه به داده‌های میدانی عده‌ای از شورشیان کلمبیا، عوامل منتسب به آمریکا و حتی طیف مرتبط با ثروتمندان داخل ونزوئلا راهبردی برای صف‌کشی‌های خیابانی، طرح و اجرا کرده‌اند که می‌تواند امنیت عمومی این کشور را با مخاطرات جدی روبه‌رو کند. البته این وضعیت از سال‌های گذشته تاکنون ادامه دارد که در برهه‌ای، دلایل آن به بحران مواد غذایی مرتبط بود. در ادامه چندین دلیل برای به هم ریختگی سیاسی و اجتماعی در ونزوئلا وجود دارد که محقق نشدن یک سری از مسائل مرتبط با رفاه عمومی از دلایل به وجود آمدن این وضعیت است.

مادورو توانست با آزاد کردن نرخ ارز تا حدود زیادی بحران مواد غذایی را کنترل کند اما عدم تبیین سیاست و راهبردهای مناسب با وضعیت ونزوئلا موجب شد تا مباحث مهم عمومی اعم از محورهای اقتصادی و اجتماعی به همراه فشار بر مخالفان سیاسی اوضاع را دگرگون کند. بیشترین محوری که توسط مادورو بررسی شده و مورد نظر قرار گرفت،  مباحث مرتبط با نفت و افزایش درآمد نفتی و تزریق آن به کشور بوده است. لذا تمامی این مسائل به علاوه عدم ظهور علائم آشتی ملی در ونزوئلا باعث شد تا سطح درگیری و منازعات از خیابان‌ها به داخل پارلمان و سطوح مختلف سیاسی ونزوئلا کشیده شود و نشان می‌دهد که اوضاع در حالت فعلی به وضعیت پرخطر تبدیل شده است. بنابراین به نظر می‌رسد درگیری بیشتری در دولت و پارلمان این کشور صورت بگیرد. چراکه نقطه آغاز آن طرح استیضاح مادورو بوده اما انتهای آن مشخص نیست.

 

بروکسل شریک جدید کوبا پس از فیدل

برقراری روابط میان اتحادیه اروپا و کوبا تا حدود زیادی ریشه در مسائل داخلی این کشور در سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ دارد. به گونه‌ای که در آن زمان و با توجه به مشکلاتی که کوبا از حیث داخلی و به خصوص در مورد صادرات نفت ونزوئلا به هاوانا داشت، فیدل کاسترو به عنوان رهبر انقلاب کوبا در این فکر بود که چگونه می‌تواند فشارهای خارجی را کم کرده و اوضاع داخلی را ترمیم کند که نهایتاً شاهد بودیم بعد از روی کار آمدن رائول کاسترو تا حدود زیادی برخی از نگرش‌ها تغییر پیدا کرد.

عده‌ای بر این عقیده‌اند که فیدل به دلیل داشتن کاریزمای خاص نمی‌خواست تغییر محسوسی در ساختار سیاسی و اقتصادی کوبا اعمال کند و از این جهت شاهد بودیم که تغییر فضای گفتمانی در کوبا و به خصوص حزب کمونیست پس از روی کار آمدن رائول کاسترو صورت پذیرفت. به صورتی که در حوزه مشاغل کوچک، شاهد بودیم فضا برای فعالیت این قبیل شغل‌ها بیش از پیش باز شد. در این راستا به طور مشخص می‌توانیم به صنعت کفش در کوبا اشاره کنیم که به عنوان یکی از معروف‌ترین صنایع حال حاضر این کشور قلمداد می‌شود.

اگر بخواهیم تاریخ دقیقی از تحولات کوبا ارائه کنیم، باید درگذشت هوگو چاوز را مبداء تقریبی آن بدانیم. چراکه تا حدودی شاهد بودیم پس از درگذشت وی دموکرات‌های آمریکا برای عادی‌سازی روابط خود با کوبا به این کشور نزدیک شدند و نهایتاً عادی‌سازی روابط میان واشنگتن و هاوانا عملیاتی شد. چنین مدلی را پس از درگذشت فیدل کاسترو نظاره‌گر هستیم که در نهایت، اخیرا برقراری مناسبات میان کوبا و اتحادیه اروپا در دیدار فدریکا موگرینی با برونو رودریگز پاریا وزیر خارجه کوبا رقم خورد.

با توجه به وضعیت فعلی به نظر می‌رسد رائول کاسترو و مجموع افراد حاضر در حزب کمونیست کوبا خواهان آن هستند که فضای ارتباطی میان هاوانا و بروکسل بیش از پیش باز شود. چراکه سفر فیلیپ هاموند وزیر خارجه سابق بریتانیا به کوبا و همچنین ابراز تمایل مقام‌های اسپانیا و فرانسه برای نزدیک شدن به کوبا، گویای این است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواهان نزدیک شدن به هاوانا هستند. از این منظر و با توجه به ایدئولوژی و نگاه مقام‌های کوبا، به نظر می‌رسد کاسترو و تیمش بیشتر به سمت اروپا متمایل شوند و مناسبات خود با ایالات متحده را در سطوح بعدی قرار بدهند.

باید دانست که نگاه حزب کمونیست به برقراری روابط کوبا با اروپا به سمت مسائل اقتصادی جهت‌دهی شده است. چراکه آنها اساساً مایل نیستند در محور سیاسی و امنیتی به اتحادیه و ایالات متحده نزدیک شوند. از جهت دیگر با توجه به اظهارنظرهای منتشر شده از سوی مقام‌های سیاسی و اخبار مطبوعات و رسانه‌های اروپایی به نظر می‌رسد که موضوع حقوق بشر در کوبا اولویت چندانی نسبت به مسائل تجاری و اقتصادی برای بروکسل ندارد. لذا با توجه به عدم حساسیت اروپایی‌ها روی مسائل داخلی کوبا به نظر می‌رسد که برقراری مناسبات میان کوبا و  اتحادیه اروپا بر محور اقتصادی استوار باشد.


گزارش و گفت‌وگو: فرشاد گلزاری

کد خبر : ۴۴۱۹۵۳