نگاهی به انتخابات پارلمانی میانمار
فضای سیاسی و اجتماعی میانمار و حتی رگههای اقتصادی این کشور در حالت کنونی نارضایتی مردمی را به وجود آورده که نهایتاً منجر به خیزشهای پنهان و آشکار خواهد شد و فضا دادن به سوچی و هواداران لیگ ملی برای دموکراسی هم تا حدودی برای جلوگیری از وخیم شدن بیشتر وضعیت است.
حوزه بینالملل به دلیل کثرت و تنوع در انواع اخبار، گاهی سهواً حلقههای مفقودهای در خود خلق میکند که موجب سکوت و بیخبری در یک حوزه خاص میشود. از طرف دیگر، باتوجه به اینکه در هم ریختگی بیش از حد خاورمیانه در این روزها موجب زورآزمایی قدرتهای سیاسی و نظامی جهان در این منطقه شده، بیشترین نگاهها به این سمت معطوف شده است و مابقی اضلاع روابط و اخبار بینالملل در یک خلاء ناهمگون با مناطق دیگر واقع شده است.
باید به این نکته توجه داشت که یکی از دلایل اصلی این موضوع به عدم تشکیل و استقرار خبرگزاری و رسانههای جمعی در این مناطق مربوط میشود. به عنوان مثال در پرونده یمن اخبار بسیار محدودی از این مناطق منتشر میشود که آن هم با همت و اقدامهای فعالان بومی این کشور صورت گرفته و به دلیل بمبارانهای هدفمندی که از سوی عربستان در این منطقه صورت گرفته است، زیرساختهای اصلی یمن مانند مرکز مخابرات، کانالهای رسمی تلویزیونی و به طور کلی ابزارها و وسائل ارتباطی که منجر به انتشار خبر و خبررسانی میشود از بین رفته است.
به عبارت دیگر علاوه بر قصد سیاسی که باعث شده است تا عربستان دست به اقدام نظامی در یمن بزند، مساله سانسور رسانهای و کانالیزه کردن اخبار به نفع سعودیها و به ضرر یمنیها در دستور کار عربستان قرار گرفت. همین مدل را میتوان در کشورهای آفریقایی یا آسیای جنوب شرقی مشاهده و لمس کرد که میتوان به آن «پروژه محدودسازی» رسانهای اطلاق کرد و بیشتر اوقات این موضوع به صورت عمدی و هدفمند برای رسیدن به مقصودی خاص از سوی عوامل داخلی و یا به نیابت از عناصر خارجی صورت میگیرد.
با پیش فرضی که از نظر گذشت، نگاهی به بیست و چهارمین کشور پر جمعیت دنیا که چند روز قبل یکی از مهمترین اتفاقات منطقه آسیای جنوب شرقی در آن رخ داده بود، میاندازیم. بدون شک مردم جهان، «میانمار» فعلی یا «برمه» سابق را از روی سیاستهای اتخاذی دولت حاکم، حبس رهبر اپوزوسیون این کشور و اخبار مربوط به کشتار مسلمانان روهینگیا در این کشور میشناسند. کشوری که از سال ۱۴۰۴ با پایهگذاری و تشکیل قوم پاگان در برمه از سوی یک فرمانده نظامی و حکومت ۲۰۰ ساله آنها، نظامیگری را تجربه کرد و تا سال ۱۹۴۸ هم در استعمار بریتانیا به سر برده است و تا کنون هم فراز و فرودهای بیشمار سیاسی و امنیتی و حتی قومی و مذهبی را تجربه کرده است.
اغلب مردم این کشور با توجه به نوع و مدل قومی و دینی حاکم بر این منطقه از آسیای شرقی و به خصوص کشورهای همسایه آن دین بودایی را برای خود انتخاب کردهاند که ریشههای آن را باید در تاریخ و فرهنگ این کشور جستوجو و کرد. اما آنچه که در میانمار از قدیم الایام تاکنون مورد پرسش و چالش قرار گرفته است، مساله ساختار سیاسی و عدم دموکراسی در این کشور است. تا جایی که در روزهای اخیر اخباریدرباره برگزاری انتخابات پارلمانی در این کشور پس از ۲۵سال در سطح رسانههای جهان منتشر شده است که تنها خوانندگان را به این فکر فرو میبرد که چرا کشوری با چنین منابع غنی زیر زمینی و طبیعی، همچنان شاهد فرقهگرایی و عدم ثبات سیاسی و اقتصادی است و حتی حق حیات در این کشور از برخی گرفته شده است؟
ابتداً باید پدیده نظامیگری و افراط را در میانمار مد نظر قرار داد و پس از آن باید به موضوع دخالتهای عوامل خارجی غربی و اروپایی که روزی این کشور را به عنوان مستعمره خود اعلام کرده بودند، اشاره کرد. به گونهای که همچنان در سراسر دنیا، قدرتهای بزرگ بینالمللی که سخنان خود را در سرتاسر جهان نافذ میدانند، در تفکر احیاء و پیگیری خطوط استعماری اما به روش «نوین بینالمللی» هستند. فرانسه همچنان میل به دخالت در لبنان، مالی و سوریه را دارد. روسیه پس از اوکراین، به دنبال احیاء نفوذ خود در خاورمیانه و خصوصاً سوریه برخاسته است. بریتانیا هم همچنان به دنبال محکم کردن جای پای خود در عراق، اسکاتلند، ایرلند و حتی میانمار و هند است. لذا یکی از دلایلی که انتخابات پارلمانی میانمار پس از ۲۵ سال نسبتاً مورد توجه جامعه جهانی به خصوص کشورهای آسیایی قرار گرفته است، تا حدودی عبارت «پس از ۲۵ سال» است، اما قسمت مهم و قابل توجه این موضوع در حقیقت احتمال روشن شدن چراغ سبز غربیها در ساختار سیاسی این کشور بوده است.
پس از آن که چهره آنگ سان سوچی در میان رایدهندگان عیان شد، بسیاری از رسانهها تیتر «پیروزی اپوزوسیون» در میانمار و مشتقات آن را آماده انتشار میکردند. دلیل این که چهره سوچی به یکباره آن هم در میان بیش از شش هزار نامزد از حداقل ۹۰ حزب سیاسی برجسته شد، این است که در واقع رقابت اصلی میان حزب حاکم یعنی حزب اتحادیه همبستگی و حزب اپوزیسیونی اتحاد ملی برای دموکراسی بوده است.
از این رو میتوان فهمید که مابقی احزاب در میانمار که ۹۰ درصد مردم این سرزمین بودایی هستند، یا حرف و برنامهای برای ارائه ندارند یا اینکه به دلیل خط و ربطهای خارجی نتوانستهاند جای پای خود را در فضای سیاسی این کشور باز کنند تا در نهایت بتوانند پایگاه اجتماعی قوی و مستحکمی را بنا کنند. همین دلیل میتواند فضای دو قطبی حاکم بر انتخابات پارلمانی میانمار را به بهترین نحو تشریح کند. به یاد داریم که حدود سه ماه پیش؛ « شو من» رهبر حزب اتحادیه همبستگی پس شکست در نبرد قدرت در مقابل رئیسجمهوری میانمار از سمتش برکنار شد و کار به جایی رسید که نیروهای امنیتی مقر حزب اتحادیه همبستگی در نایپیداو، پایتخت میانمار را محاصره و از خروج اعضای این احزاب از محل خودداری کردند و این خبر با عنوان محاصره رئیس پارلمان میانمار منتشر شد که به معنای واقعی کلمه میتوان گفت که موضوع مهر تاییدی بر عدم وجود نهاد یا احزاب تاثیرگذار در میانمار به حساب میآید.
اما اینکه آیا آنگ سان سوچی و حزبش بهتر خواهند بود یا شو من، مسالهای است که شاید ذهن بسیاری از مردم میانمار را به خود مشغول کرده باشد. سوچی به لحاظ پرستیژ سیاسی در مقابل شو من از درجه و رتبه بالاتری قرار دارد. البته باید به «اصل علل مفید در شخصیتسازی سیاسی» هم توجه داشت.بدیهی است که فضای سیاسی و اجتماعی میانمار و حتی رگههای اقتصادی این کشور در حالت کنونی نارضایتی مردمی را به وجود آورده که نهایتاً منجر به خیزشهای پنهان و پس از آن آشکار خواهد شد. اما استفاده اپوزیسیون میانمار از بزنگاه موجود، منجر به پیروزی حزب اپوزیسیونی اتحاد ملی برای دموکراسی شد.
مساله مهم دیگر در انتخابات اخیر، عدم حضور مسلمانان روهینگیا بود؛ مسلمانانی که دستخوش افراططلبی و خشونت سازمانیافته که گاه رگههای فرقهای و سیاسی در آن دیده میشود، شده بودند و عدم موضعگیری سوچی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل، نارضایتی و خشم آنها را به دنبال داشت. پیشتر شاهد این بودیم که سازمان همکاری اسلامی با استقبال از قطعنامهای که در شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو تحت عنوان «وضعیت حقوق بشر اقلیت مسلمان روهینگیا و دیگر اقلیتها در میانمار» به اتفاق آراء به تصویب رسید، تاکید کرد این قطعنامه نشاندهنده حمایت گسترده جامعه جهانی به ویژه کشورهای عضو شورای حقوق بشر از مسلمانان در میانمار است اما بازهم اپوزوسیون میانمار خاموش ماند.
فرجام سخن:
اظهارات «دانیل راسل» معاون وزیر امور خارجه آمریکا در خصوص انتخابات میانمار نشان از یک دوگانگی و شاید تردید در به دست گرفتن سیاست میانمار توسط اپوزوسیون این کشور است. تا جایی که همچنان در اسناد وزارت خارجه و سر پلهای اطلاعاتی در کشورهای خارجی و موثر در میانمار؛ نام «برمه» بیشتر از «میانمار» به کار برده میشود و این نشان دهنده این است که غرب و بریتانیا همچنان به دنبال مستعمره خواندن این کشور و آن هم در قرن بیست و یکم میلادی هستند. با همه اینها هنوز برای قضاوت در خصوص اینکه میانمار به کدام سمت متمایل میشود، کمی زود است.
گزارش: فرشاد گلزاری