خبرگزاری کار ایران

گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

روزنامه‌های صبح امروز در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل داخلی و بین المللی پرداختند.

جام جم
«گنج بی‌پایان»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است كه در آن می‌خوانید:
32 سال پیش در حالی كه نظام اسلامی 19 ماه از عمرش بیشتر نگذشته بود، یكباره در چنین روزهایی صدای آژیر جنگ در میهن اسلامی‌مان طنین انداز شد.

جبهه دشمن متشكل از بیش از 20 كشور، از ابرقدرت شرق و هم‌پیمانانش تا آمریكا و متحدین غربی او و كشورهای ریز و درشت منطقه و حتی برخی كشورهای آفریقایی در برابر ایران گسترده شد. آنها با انواع و اقسام امكانات از هواپیماهای پیشرفته سوخو و میگ روسی گرفته تا میراژ و سوپر اتاندارد فرانسوی و از بمب‌های شیمیایی شركت‌های آلمانی تا حمایت هواپیمای جاسوسی آواكس آمریكا همراه با میلیاردها دلار وام بلاعوض كشورهای منطقه و آنها كه دیگر هیچ نداشتند، با اعزام سرباز، پشت سر صدام صف كشیدند؛ نه برای تسخیر مناطقی از خوزستان و تغییر نام آن به عبادان و محمره بلكه برای ساقط كردن نظام اسلامی و تحقیر ملتی كه انقلابی بزرگ و اسلامی را به ثمر رسانده و شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده بود.

این نبرد، هشت سال به طول انجامید و پس از جنگ ویتنام، ركورد طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم را به نام خود ثبت كرد.

جنگ به عنوان پرخسارت‌ترین رویداد در زندگی بشر می‌تواند فرصتی استثنایی برای كشورها باشد و زمینه‌ساز تحولات عمیق و تاریخی شود.

مطالعه تاریخ، این واقعیت را در برابر ما به نمایش می‌گذارد كه بسیاری از كشورهای پیشرفته و تأثیرگذار امروز، دوره‌ای از حیات خود را در جنگ‌های سخت و دشوار سپری كرده‌اند؛ اما نه تنها جنگ آنها را از پا در نیاورده بلكه آنها را آبدیده كرده است.

دفاع هشت ساله ملت مقاوم ایران در برابر جبهه گسترده دشمن نیز از این نوع بود و به رغم هزینه‌های سنگین و خسارت‌های جانی و مالی فراوان و بعضاً غیرقابل محاسبه به فرموده رهبر معظم انقلاب به «گنج» می‌ماند؛ «گنجی بی‌پایان» و سرمایه‌ای گرانسنگ كه در اختیار نظام اسلامی و حتی جبهه ضد‌استكباری است.

گنجی كه بسیاری از جواهرات و اشیای قیمتی آن دست نخورده و حتی ناشناخته باقی مانده است و باید برای شناخت و سپس بهره‌برداری درست از آن تلاش درخور صورت گیرد.

ما در دفاع هشت ساله به «پیروزی مطلق» دست یافتیم.

پیروزی مطلق چون هدف اصلی ایران در دفاع از خود، به تعبیر امام راحل (ره) «دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام» بود. جمهوری اسلامی ایران در دفاع هشت ساله خود، قصد كشورگشایی نداشت و حتی زمانی كه برای تحقق بهتر دفاع سرزمینی، فرماندهان جنگ پیشنهاد ورود به خاك عراق را دادند، امام (ره) با سختی پذیرفتند آن هم مشروط به شرایطی و صرفاً به‌منظور انجام بهتر دفاع و نه تصاحب بخشی از سرزمین عراق.

اكنون حدود 24 سال از پایان جنگ تحمیلی سپری شده است و جمهوری اسلامی ایران به بركت گوهرهایی از گنج دفاع مقدس مانند خداباوری، اعتماد به نفس، نهراسیدن از تهدیدات و حتی اقدامات دشمن، آمادگی برای ایثارگری به نظامی پایدار و مستحكم در درون و تأثیرگذار در سطح منطقه و معادلات جهانی تبدیل شده است؛ راهی كه همچنان ادامه دارد و افق‌های روشن‌تر در پیش رو است. ان‌شاءالله

كیهان
«آن سوی این هیاهو!» عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسین شریعتمداری است كه در آن می‌خوانید:
از حضرت امیر علیه السلام است كه «وقتی پاسخ ها -درباره یك موضوع- درهم و فراوان می‌شود، جواب درست و صحیح از نظرها پنهان می‌ماند». حكمت 243 نهج البلاغه.

این روزها، بازگشت و بازداشت مهدی هاشمی و دستگیری فائزه هاشمی كه پیش از آن صورت پذیرفته بود به یكی از مسائل جنجالی روز تبدیل شده و حجم انبوهی از اظهارنظرهای متفاوت و گاه متضاد را در داخل و خارج كشور به دنبال داشته است. رسانه‌های بیگانه و نوچه‌های نشان دار آنها، از این ماجرا با عنوان حركتی علیه آیت الله هاشمی رفسنجانی یاد می‌كنند كه تضعیف و تخریب شخصیت ایشان را نشانه رفته است! برخی از مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه 88 نیز با همین ساز همصدا شده‌اند و از سوی دیگر، توده‌های مردم و كسانی كه دل در گرو اسلام و انقلاب دارند، این اقدام را نشانه و نماد «عدالت» مورد انتظار از دستگاه قضایی كشور می‌دانند و در فاصله این دو نقطه، اظهارنظرها و تفسیر و تحلیل‌های دیگری نیز دیده و شنیده می‌شود كه نهایتا به یكی از دو دیدگاه یاد شده نزدیك است.

از این روی ماجرای مورد اشاره را می‌توان یكی از مصادیق كلام-بخوانید هشدار- حضرت امیرعلیه السلام تلقی كرد كه ادامه آن به مخفی ماندن حقیقت و جابه جایی پندارها و انگاره ها با «واقعیت» می‌انجامد و حال آن كه راه كار منطقی برای برون رفت از این ترافیك -به ظاهر- سنگین در همان كلام حضرت آمده است، كنار زدن پرده‌های اوهام و مشاهده واقعیت به گونه‌ای خالی از ابهام و در این باره گفتنی‌هایی هست.
1- بازداشت مهدی هاشمی بعد از بازگشت به ایران در پی اسناد و شواهد فراوانی صورت گرفته است كه از مجرم بودن او حكایت می‌كند.

بنابراین وظیفه قانونی و تعریف شده دستگاه قضایی كشور كه در تمامی نظام‌های حقوقی و قضایی دنیا نیز به كار گرفته می‌شود، بازداشت و محاكمه اوست. از این روی در بازداشت مهدی هاشمی بعد از بازگشت به ایران، كمترین نقطه مبهم و نكته پیچیده و غیرقابل فهمی وجود ندارد و نمونه‌های دیگری از این دست بارها اتفاق افتاده و خواهد افتاد. آیا كسانی كه در این ماجرا دست به هیاهو زده و می‌زنند بر این باورند كه دستگیری یك مجرم و یا متهم به ارتكاب جرم، اقدامی غیرقانونی! بی سابقه! و بیرون از ضوابط و معیارهای تعریف شده قضایی است؟ به یقین پاسخ منفی است. پس این همه جنجال و غوغا برای چیست؟!

2- تنها تفاوت آقای مهدی هاشمی با سایر مجرمان فراری آن است كه ایشان فرزند یكی از مسئولان عالی رتبه نظام یعنی حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی است. تفاوت دیگری هم در میان است؟! پاسخ این پرسش نیز منفی است. بنابراین آیا غوغاسالاران معتقدند كه عدالت، تنها درباره كسانی كه از خانواده مسئولان برجسته نظام نباشند قابل اجراست و فرزندان و منسوبان مسئولان محترم باید از این قاعده قانونی مستثنی باشند؟! اگر چنین عقیده قرون وسطایی و سخیفی ندارند- كه متاسفانه دارند، ولی آشكارا ابراز نمی‌كنند!- با استناد به كدام دلیل منطقی، قانونی و مردم سالارانه، در اعتراض به بازداشت مهدی هاشمی جیغ بنفش می‌كشند؟!

3- دستگیری خانم فائزه هاشمی نیز براساس و با استناد به یك روال قضایی روشن و خالی از ابهام صورت گرفته است. ایشان به جرم اثبات شده اخلال در امنیت كشور، محاكمه و به 6ماه زندان محكوم شده است. آیا از نظر غوغاسالاران، خانم فائزه هاشمی تنها به این علت كه فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی است باید از محاكمه و مجازات در امان باشد؟! و چنانچه میان ایشان و سایر متهمان با جرایم مشابه تفاوتی غیر از انتساب وی به بیت محترم آقای هاشمی رفسنجانی تفاوت دیگری می‌بینند، بفرمایند این تفاوت كجاست؟ و اگر انتساب به مسئولان محترم نمی‌تواند و نباید باعث تبعیض و مانع اجرای عدالت باشد، پس جنجال آفرینی‌های اخیر برای چیست؟!

4- می‌گویند، این اقدام دستگاه قضایی با هدف تضعیف و تخریب شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی صورت پذیرفته است! كه در این باره باید گفت؛

الف: آیا دستگیری فرزند حضرت آیت الله محمدی گیلانی كه از قضا با دخالت خود ایشان صورت پذیرفت و اعدام وی را در پی داشت، اقدامی علیه شخصیت آن بزرگوار بود؟ و یا دستگیری فرزند مرحوم آیت الله مشكینی یا دستگیری منجر به اعدام فرزند حجت الاسلام والمسلمین حسنی- از پیشگامان شجاع و برجسته انقلاب اسلامی- دستگیری و زندانی شدن فرزند حضرت آیت الله خزعلی و... كه در تمامی این نمونه ها استقبال آن بزرگواران عزیز را نیز در پی داشت، با هدف تضعیف و تخریب آنان صورت پذیرفته بود؟! و آیا این اقدامات به جایگاه رفیع و بلندمرتبه آنان، كمترین آسیب و خدشه‌ای وارد كرد؟! این عزیزان بزرگوار كماكان در شمار اسوه‌های بلندمرتبه و مردان خداجوی انقلاب به شمار می‌آیند و برای ملت و انقلاب و نظام افتخارآفرین بوده و هستند.

ب: آیت الله هاشمی رفسنجانی بعد از محكومیت خانم فائزه هاشمی و در حالی كه آقای مهدی هاشمی یك متهم فراری بود، از سوی رهبر معظم انقلاب به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام كه جایگاهی رفیع و بلندمرتبه در جمهوری اسلامی ایران است، منصوب شدند و هم اكنون بسیاری از شخصیت ها و مسئولان نظام در جلسات سرنوشت ساز مجمع كه به ریاست ایشان تشكیل می‌شود حضور پیدا می‌كنند. ضمن این كه آیت الله رفسنجانی در بسیاری از نشست‌های تصمیم ساز و سیاست پرداز نظام به عنوان یكی از مسئولان بلندمرتبه حضور فعال دارد. بنابراین، صرفنظر از برخی مواضع قابل انتقاد و سوال برانگیز ایشان، آنچه از سوی نظام درباره آیت الله رفسنجانی حتی بعد از محكومیت یكی از فرزندان و فرار یكی دیگر صورت پذیرفته، تلاش برای حفظ حرمت و جایگاه وی بوده است. اكنون باید از جنجال آفرینان پرسید ادعای آنان درباره بازداشت فرزندان آقای هاشمی كه هدف از آن را تضعیف و تخریب شخصیت وی قلمداد می‌كنند، با كدام دلیل و شاهد و قرینه قابل قبول است؟! و اگر یاوه می‌گویند- كه می‌گویند- چرا بر طبل بدصدای تضعیف و تخریب آیت الله هاشمی می‌كوبند؟!

ج: فائزه هاشمی كه نقش فعالی در فتنه 88 داشت به جرم اقدام علیه امنیت ملی به 6ماه زندان محكوم شده است و این در حالی است كه یكی از برادران بسیجی به جرم اهانت به وی بازداشت، محاكمه و به 8 ماه زندان محكوم شده است و در این دو ماجرا، نكته‌ای نهفته است كه نمی‌توان به آسانی از كنار آن گذشت. بسیجی یاد شده به جرم اهانت به فائزه هاشمی - كه البته قابل دفاع نیست- به 8 ماه زندان ولی خانم فائزه هاشمی به جرم اقدام علیه امنیت كشور و همدستی و همراهی با فتنه گران به 6 ماه حبس- یعنی 2 ماه كمتر- محكوم می‌شود. قصد قیاس در میان نیست ولی باید از غوغاسالاران پرسید اگر بازداشت دختر آیت الله رفسنجانی با هدف تضعیف پدر ایشان صورت گرفته است، چرا اهانت كننده به فائزه هاشمی باید به 8 ماه حبس محكوم شود؟ محكومیت خانم فائزه هاشمی به جرم اقدام علیه امنیت نظام- كه حفظ آن به قول حضرت امام اوجب واجبات است- صورت گرفته و محكومیت آن برادر بسیجی به جرم اهانت به خانم فائزه هاشمی. بنابراین منطقی تر و قابل باورتر آن است كه جنجال آفرینان به دستگاه قضایی خرده بگیرند كه چرا حفظ حرمت دختر آقای هاشمی رفسنجانی را بر حفظ حرمت نظام ترجیح داده است؟! نه آن كه این اقدام قوه قضائیه را تضعیف جایگاه آیت الله رفسنجانی قلمداد كنند!

خراسان
«چقدر کار آسمانی بر زمین مانده داریم!» عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی‌اسدی است كه در آن می‌خوانید:
چقدر کار بر زمین مانده داریم، چقدر کارهای آسمانی بر زمین مانده داریم آنقدر که زمین هم زیر بار کم می‌آورد، باید کار کنیم، باید خیلی کار کنیم، باید خوب کار کنیم، شاید بتوانیم گوشه‌ای از بار امانتی را که بر دوش ما گذاشته شده است گامی به جلو بریم، نگویید از جنگ کم گفته نشده است، نگویید فراوان شنیده ایم از جنگ که از قضا هم کم گفته شده است و هم کم شنیده اید، شاید «درشت» شنیده باشید و خوانده باشید، اما «درست» هم کم گفته شده است و هم کم شنیده اید و شنیده ایم و شنیده‌اند همه، چطور می‌گوییم از این حماسه فراوان گفته شده است که هنوز از خود مفهوم متعالی شهادت، چندان که باید سخن به میان نرفته است، چنان که از خود «شهید» نیز هم، این درست که از فرماندهان شهید در جامه سردار یا قامت امیر کم گفته نشده است اما با خود بنشینیم و به گفتن و نوشتن برخیزیم، از همین فرماندهانی که به نسبت درباره آن ها کار شده است چه می‌دانیم؟ به راستی چه می‌دانیم جز چند اسم؟ اسم‌های نورانی را شمار می‌کنم؛ صیاد شیرازی، چمران، بروجردی، کاوه، شیرودی، کشوری، شوشتری، همت، باکری، قمی، چراغچی، برونسی، آبشناسان، دوران، بابایی و... درباره این اسم ها که مشهورترین ها هستند چه می‌دانیم جز نامی از آن ها که بر پیشانی خیابانی نقش بسته است؟ از صبوری و تدبیر صیاد، از معرفت و هنر و علم چمران، از مهربانی بروجردی، از غیرت کاوه و... چه می‌دانیم؟ ما چه می‌دانیم، نسل بعد از ما چقدر می‌داند؟ خب حساب کنیم با خودمان، آیا، از شیرودی، دوران، بابایی و کشوری جز به‌اندازه یادهای مانده از تماشای یک فیلم و یا سریال، تصویری در ذهن از آن ها داریم؟ جواب قطعاً منفی خواهد بود، چون واقعاً چندان که باید آن ها را نمی‌شناسیم، تازه این شهیدان نام آورند و رسانه ها هم در طول سال و هم در ایام سالروز شهادتشان از آن ها فراوان می‌گویند، با آن همه تلاش، دستاورد ما این است، حالا چه خواهد بود داشته‌های ما درباره شهدای کم آوازه یا گمنام.

چه خواهد بود معرفت ما درباره شهید و درباره شهادت؟ پاسخ باز باعث شرمندگی است چون درباره خود شهادت دست هامان بسیار خالی است. حال آن که وقتی افراد را می‌خواهیم با شهادت معرفی کنیم، باید درباره شهادت دریافت ها و داشته ها و دست یافته‌هایی داشته باشیم.
باید لااقل این قدر بدانیم که شهادت، نزدیک ترین مفهوم به توحید است. باید بدانیم، شهادت به زندگی معنا می‌بخشد، باید بدانیم، شهادت نه مرگ نابهنگام یک انسان، که جان یافتن بهنگام انسان و جامعه و تاریخ است باید به این دریافت رسیده باشیم که هر شهید دقیقاً روز و لحظه‌ای که باید به شهادت رسیده است و پیش از این اثر خویش را گذاشته است و اینک نوبت ماست تا از شهادت بخوانیم و شهید را بشناسیم و در زلال نگاه کرامت مندانه اش وضو تازه کنیم، باید بدانیم این را که حضرت مالک الملک، شهیدان را به عنوان چراغ زندگانی مردم می‌داند و می‌توان گفت شاید بخشی از نوری که حضرتش بر اتمام آن به رغم خواست کافران وعده داده و غیرت ورزیده است، نور شهادت باشد که از ازل تا ابد جان ها را به سوی مبداء و مبدع نور، حضرت رب الانوار، هدایت می‌کند.

شاید به این نیندیشیده باشیم که شهادت ترجمه توحید است با جان، شرح یقین است با خون و زندگانی جاوید است با حیات عاشقانه، ما هنوز با وجود خوانش هزار باره آیه «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» بهره چندانی نبرده ایم و هنوز در همان گمان «موت» مانده ایم، خیلی هامان هنوز می‌گوییم اگر فلان شهید زنده بود فلان اثر را داشت و به چه جاها که نمی‌رسید، حال آنکه بزرگ ترین حقیقت هستی، حضرت خداوند، خود به شهادت «زنده بودن» شهید آمده است. گواه از این بالاتر؟ آیا هیچ مومن به یقین رسیده‌ای در فهم این حقیقت باز به تردید می‌ افتد؟ آیا اگر یک انسان صادق خبری به ما بدهد می‌پذیریم و اگر این انسان عالم باشد پذیرش ما به یقین می‌رسد.

پس چگونه است که در برابر خبر یقین حضرت حکیم صادق الوعد، باز می‌گوییم اگر فلان شهید می‌ماند چه می‌کرد و چه می‌شد؟ آیا نباید تصویر و تصور و فکر خود را اصلاح کنیم و حقیقتاً بفهمیم و باور کنیم که شهید زنده است؟ هیچ فکر کرده ایم که حضرت خداوند این صفت و جایگاه را فقط به قتیل فی سبیل ا... داده‌اند و حتی درباره انبیا و صلحا و اولیا و صدیقین نیز چنین نفرموده‌اند مگر آنکه آنان نیز به فیض شهادت متمایز شده باشند؟ شهید زنده است، شهادتش بهنگام ترین است هم از حیث زمان رفتن- که در حقیقت از یک نشئه به نشئه‌ای دیگر شدن است- و هم از حیث چگونه رفتن.

مرگ را اگر چه هیچگاه و درباره هیچ کس نابه‌هنگام نمی‌دانم اما اگر این در پندار برخی مردم هست برای عامه مردمی است که می‌میرند نه برای شهید که طبق کلام حق زنده است. شهید زنده است، روزی خور سفره حضرت خداوند است و در زندگی ما و در شرایط جهان نیز صاحب اثر است. بقای دین، استمرار نورانیت و صداقت رهین اثرگذاری شهید و میوه درخت شهادت است. حالا آیا ما برای شرح همین یک آیه و برای بسط مفهوم شهادت در زندگی کاری کرده ایم؟ آیا این بار آسمانی هنوز بر زمین نیست؟ اگر منصف باشیم پاسخ خواهیم داد که کاری نشده است و در خوش بینانه ترین حالت، کاری که باید نشده است و شهادت هنوز در جامعه غریب است.

ملت ما
«هدفمندی یارانه‌ها و تولید ملی» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم جمشید پژویان است که در آن می‌خوانید:
طرح هدفمندی یارانه‌ها كه دیگر با عنوان قانون هدفمندی یارانه‌ها شناخته می‌شود، از هنگامه نظریه‌پردازی تا اجرا و اكنون كه نزدیك به دوسال از عملیاتی شدن آن سپری می‌شود، دو هدف اصلی را در نظر داشت. لازم به ذكر است كه این طرح با وجود عنوانی كه با مضمون «هدفمندی» بر آن نهاده شده بود، مقصود از آن بهبود و اصلاح سیستم توزیع درآمد و جهت‌دهی یارانه‌ها به سمت گروه‌های كم‌درآمد و همچنین اصلاح قیمت نسبی، سبد تولید و نهاده‌ها و ایجاد كارآیی در داده‌ها در نظر گرفته شده بود.

در تشریح این مهم باید گفت كه فاز اول هدفمندی یارانه‌ها، در اصلاح سبد مصرفی بسیار موفق عمل كرده و یكی از نشانه‌های موفق و بارز آن را می‌توان در كاهش مصرف انرژی دید. یكی از نگرانی‌ها و دغدغه‌های همیشگی دولت‌ها، واردات بنزین و قاچاق آن به كشورهای همسایه به دلیل قیمت ارزان در داخل بود؛ اما اكنون علاوه بر بی‌نیازی از واردات بنزین، قاچاق حامل‌های انرژی و سوخت به خارج از كشور 40درصد كاهش یافته است.

حتی نكته دیگری كه حائز اهمیت است، بحث تورم است؛ مثلا پیش از اجرای قانون هدفمندی همه از تورم 40درصد و 60درصد صحبت می‌كردند اما چنین تورمی اتفاق نیفتاد و تورمی هم كه پایان سال قبل وجود داشت، به دلیل نوسانات نرخ ارز بود. اما موضوعی كه درباره نحوه اجرای هدفمندی یارانه‌ها حائز اهمیت است، به بحث تولید برمی‌‌گردد. در این بخش پیش از هرچیز چند سوال بنیادین مطرح است؛ این‌كه آیا هدف از كمك باید منجر به اتلاف منابع و تولید بی‌كیفیت باشد؟

آیا بخش تولید انرژی مجانی دریافت می‌كند كه تولید بی‌كیفیت داشته باشد؟ در پاسخ باید گفت كه یكی از چالش‌های بخش تولید، استراتژی است كه در مقابل آن وجود دارد. استراتژی تدوینی برای بخش تولید، اعطای انرژی مجانی به همه است. در این شرایط صنایع انگیزه‌ای برای بازسازی و به‌كارگیری تكنولوژی جدید برای صرفه‌جویی ندارد؛ چرا كه بازسازی و بهسازی هزینه‌های سنگین 20 تا 30 میلیاردی بر بخش تحمیل می‌كند.

بخش تولیدی كه انرژی ارزان و مجانی می‌گیرد مسلماً زیر بار این هزینه نمی‌رود و همین می‌شود كه اكنون هست. آن چه برای بهبود بخش تولید در اجرای قانون هدفمند كردن یارانه‌ها باید در پیش گرفته می‌شد، هدفمند كردن منابع بود نه پرداخت پول و انرژی ارزان.

جمهوری اسلامی
«راهبردی برای تحقق اقتصاد مقاومتی» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن می‌خوانید:
در هفته دفاع مقدس قرار داریم و به فراخور این مناسبت، بحث در مورد استقامت و پایداری ملت بزرگ ایران برابر دشمنان پیدا و پنهان نظام و كشور داغ است.

آنچه در میان این مباحث به عنوان فصل مشترك مشاهده می‌شود، انگیزه و استدلال است كه ایرانیان از هر قوم، نژاد، مذهب، طبقه و دسته‌ای با اتكاء به آن برابر متجاوزان به آب و خاك و باورهایشان ایستادگی می‌كردند.

حفاظت و صیانت از سرزمین و ارزش‌هایی كه در این پهنه از گیتی با پیروزی انقلاب اسلامی به اوج رسیده بود، همان انگیزه محكم و استواری بود كه طی 8 سال دفاع مقدس، به همه ایرانیان توانایی مقابله با دشمنان را می‌داد.

این دفاع همه جانبه تنها منحصر در خط مقدم جبهه و نبرد نظامی نمی‌شد؛ مدیران و مسئولان نظام در حوزه‌های مختلف خصوصاً در بخش اقتصادی علیرغم برخورداری از متوسط سنی پائین و تجربه بسیار اندكی كه در امور اجرایی و مدیریتی داشتند با اتكاء به همین انگیزه‌ها تمام تلاش خود را برای برقراری حداقل‌های معیشتی مردم و تأمین نیازهای دفاعی بكار می‌بستند و با وجود فراز و فرودهای فراوان در این زمینه بسیار موفق نیز بودند.

مرور خاطرات مسئولان اقتصادی و اجرایی كشور در آن دوران نكات آموزنده و نغزی از تجارب و آزمون و خطاهایی را گوشزد می‌كند كه هر یك به تنهایی درسی بزرگ برای بدنه مدیریتی و اجرایی به حساب می‌آید.

پس از پایان جنگ تحمیلی و آغاز فصل بازسازی در كشور، شاهد تبلور و بلوغ این تجربیات و آموزه‌ها در بدنه مدیریتی كشور بودیم. به دیگر سخن، ایران اسلامی با بهره گیری از سرمایه اجتماعی فراوان دفاع و برخورداری از آموخته‌ها و تجربیات مدیران جوانی كه بسیاری موارد را در دوران دشوار جنگ تحمیلی فرا گرفته بودند، قدم به دورانی گذاشت كه تمام هم و غم مدیران و مردم در آن برهه از زمان بازسازی خرابی‌های باقی مانده از جنگ بود.

این اشاره از آن رو ضروری بود كه با یادآوری این تذكر رهبر معظم انقلاب كه دائماً كشور را امروز نیز درگیر جنگی تمام عیار در جبهه اقتصاد می‌دانند، به مسئولان و مدیران اجرایی فعلی یادآوری كنیم كه این كشور همان كشور است، مردمانش همان مردمند و تجربه مدیران و مسئولان آن دوران هم موجود است، با این تفاوت كه ایران اسلامی امروز درحالی درگیر نبردی تمام عیار در حوزه اقتصاد شده كه هزاران برابر توانمندتر، آبادتر و قدرتمندتر از سال‌های آغاز جنگ تحمیلی است. حجم عظیم طرح‌های عمرانی به ثمر رسیده طی دو دهه اخیر كه همه ایرانیان در ایجاد آنها سهیم بوده و هستند، پیشرفتهای ارزشمند در حوزه فناوریهای تولیدی، دستاوردهای بزرگ در بخش تولید علم، خیل عظیم جوانان تحصیلكرده و درآمدهای كم سابقه طی این سال‌ها، همه و همه‌اندوخته و پشتوانه سترگی است كه برای مقاومت برابر دشمنان می‌توان و باید به آنها تكیه كرد.

اگر در چنین شرایطی عالی‌ترین مقام قانونی كشور، اقتصاد مقاومتی را به عنوان راهبرد اصلی ایران برای خنثی سازی حیله‌گری‌های دشمنان مطرح می‌كنند، بدون تردید به پشتوانه همین گنجینه ارزشمند و كم نظیر است.

مردم ایران نیز بارها و بارها ثابت كرده‌اند كه هرگاه پای تمامیت ارضی، استقلال و ارزش‌های اسلامی به میان آید، تمامی اختلاف نظرها، تفاوت دیدگاه‌ها و سلائق را فر اموش می‌كنند و در میدان دفاع حاضر می‌شوند.

در این میان تنها نقیصه موجود، عدم بهره گیری از سرمایه بزرگ و كم یاب مدیران باسابقه، كاربلد و پخته اجرایی است.

امروزه متأسفانه شاهدیم كه مدیریت‌های كلان در مناصب اجرایی با كم سلیقگی و یا شاید هم ناآگاهی، خود و كشور را از دانش و تجربه مدیران با سابقه‌ای كه در دوران دفاع مقدس، كشور را در بدترین شرایط از نظر درآمدهای ارزی، فروش نفت، تحریم اقتصادی دشمنان و... با كمترین تنش اداره كردند، محروم می‌كنند.

كسانی كه مدیریت‌های كلان كشور را در اختیار دارند، حتی برای موفقیت خودشان هم كه شده لازم است از تجربیات نسل‌های گذشته در زمینه‌های مختلف از جمله مدیریت اقتصادی استفاده كنند. اكنون كشور در شرایط خاصی قرار دارد كه فقط با بهره گیری از كلیه نیروها و تمام تجربیات و سرمایه‌های انسانی و فكری می‌توان توطئه‌ها را خنثی كرد و بر مشكلات فائق آمد. به همین دلیل، بر دولتمردان امروز است كه سرمایه گرانبهای مدیران اجرایی، متخصص و صاحب تجربه را به گردونه تصمیم‌گیری باز گردانند و از تجارب مدیریتی آنان به نفع كشور استفاده كنند.

شیوه تأمین كالاهای اساسی، روش‌های فروش نفت در دوران تحریم، مدیریت تقاضا در بازارهای داخلی، فرایند كنترل نرخ ارز و ده‌ها مورد دیگر از مسائلی هستند كه می‌توان برای انجام صحیح آنها از سرمایه مدیریتی كشور استفاده كرد.

باید باور كنیم كه تنها به این شیوه است كه سرمایه اجتماعی بی‌مانند مردم در دفاع از نظام و كشور به بهترین شیوه به كار مقاومت در برابر دشمنان می‌آید و این شیوه، از پایه‌های اصلی و مهم راهبرد اقتصاد مقاومتی است.

رسالت
«مدرسه محمدی» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است كه در آن می‌خوانید:
همزمانی هفته دفاع مقدس با ایام بازگشایی مدارس، این واقعیت را یادآوری می‌کند که دفاع از ارزش‌ها و استکبار‌ستیزی، باید به عنوان یکی از شاخص‌های مهم تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گیرد. در دنیایی که مدعیان پادشاهی جهان، نه تنها با استقلال سیاسی کشورها، مخالف هستند بلکه حتی استقلال علمی آنان را نیز برنمی‌تابند و تصور می‌کنند دانشمندان کشورها، باید با اجازه و تحت نظر آنان و در رشته‌ها و محدوده‌هایی که استکبار تعیین می‌کند، کسب علم و دانش نمایند، غفلت از تربیت فرهنگی، سیاسی و دفاعی بی بصیرتی است. ‏

سالیان سال، اعمال قدرت و ایجاد محدودیت نظام سلطه جهانی برای کشورها، تحت پوشش دفاع از آزادی و تلاش برای گسترش صلح، به اجرا درمی‌آمد و مجسمه آزادی، نماد این دروغ بزرگ به بشریت بود. به قول آن شاعر؛

این پیکـره مبشـر آزادی است
آزادی ربـودن، آزادی هجـوم

به نام این واژه‌های مقدس، سلطه‌جویان جهان، جنایاتی تلخ و شرم‌آور مرتکب شدند و در پوشش شعار‌های انسان دوستانه، بشریت را فریب دادند چنان که شاعری دیگر این رفتار منافقانه را چنین به استهزاء گرفت:

چـه جای غصــه که کشتـار بی‌دریغ حریـف
بـرای خاطــر صــلح اسـت و حفـظ آزادی!‏
و هر گلوله که بر سینـــه‌ای شد شرار افشــاند
غنیمتی اســت که دنیا بهشت خواهـد شد!‏

اما اینک دستکش مخمل پنجه پولادین دژخیم، نخ‌نما شده است، و فرهنگ استکبار در هماوردی با فرهنگ استقلال به دلیل عجز ازارائه استدلال، ناچار شده است خود وارد میدان شود و ارزش‌های اخلاقی و انسانی و مقدسات بشری را به استهزاء بگیرد. اگر در دوران دفاع مقدس، آمریکا، اسلام ستیزی خود را پنهان ساخت و تلاش کرد به‌دست یکی از عوامل سرسپرده خویش و در پوشش تهاجم دو کشور علیه یکدیگر، با نهال نوپای انقلاب اسلامی مبارزه کند، امروز که بار دیگر درخت تناور اسلام در سراسر کشورهای اسلامی سایه افکنده و شاخ و برگ و جوانه داده است، استکبار مجبور شده است ماهیت کفرآمیز و دین ستیزانه خود را آشکار سازد و با تکرار جسارت‌ها به پیامبر اعظم و قرآن و دیگر مقدسات اسلام، ثابت می‌کند که اینگونه اقدامات، اتفاقی نیست بلکه برنامه‌ای حساب شده برای تضعیف جایگاه دین، با سیاست "اهانت واستهزاء"می‌باشد. البته با هوشیاری جوامع اسلامی این سیاست هم نتیجه‌ای معکوس خواهد بخشید و موجب تقویت همبستگی مسلمانان و ارتقای دلبستگی آنان به قرآن و پیامبر (ص) و دیگر مقدسات خواهد شد. ‏در حقیقت این اقدامات کفرستیزانه، مسلمانان را متوجه تکیه‌گاه اصلی خویش می‌سازد و مخالفت دشمنان با مقدسات، باعث می‌شود که امت اسلامی، بیش از پیش به ارزش‌های خویش بازگردند و عظمت و قدرت و اعتلای خود را در تمسک به آن جستجو کنند. ‏

ناگفته نماند که مقابله با برنامه‌ریزی‌های حساب شده دشمن در تکرار اهانت‌ها، بدون برنامه‌ریزی امکان پذیر نیست و یکی از زیربنایی‌ترین و گسترده‌ترین نهادهایی که در این نبرد نرم، می‌تواند برنامه‌ریزی کند و حضور یابد، مدرسه است. مدرسه است که می‌تواند عشق به پیامبر گرامی اسلام (ص) را در قلب و اندیشه پاک میلیون‌ها دانش‌آموز نهادینه سازد و آنان را برای مقابله با هجوم توطئه‌های کفار آماده کند. ‏

سال تحصیلی جدید با دو رویداد تازه آغاز شده است. از طرفی سند تحول بنیادین، پس از رهنمودهای مقام معظم رهبری در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده و برای گام برداشتن در مسیر تحول بنیادین، نقشه راه ترسیم گشته است و از طرف دیگر موج تازه‌ای از هجوم فرهنگی دشمن و جسارت به ساحت پیامبر اکرم اسلام(ص) را شاهد هستیم. تقارن این دو رویداد، فرصت مناسبی را فراهم می‌آورد تا مدرسه از قالب کهنه خویش به‌درآید و به عنوان نهادی زنده و بالنده، در صحنه ظاهر شود و دانش آموزان را با دنیای پرفریب استکبار آشنا سازد. ‏

بی‌تردید تحول بنیادین، فراتر از اقدامات صوری و شکلی، حرکتی کیفی و محتوایی است که در فرایند تعلیم و تربیت باید ایجاد شود. اتفاقی که با تحول بنیادین قرار است رخ بدهد، تغییر قالب‌ها و جابه‌جا کردن سال‌های تحصیلی و تعطیل کردن یک روز نیست، تحول بنیادین باید در فرایند آموزش و تربیت در مدرسه دگرگونی پدید آورد و به زبان ساده و با تعریفی جامع از اسلام، با تحول بنیادین، قرار است "نظام تربیتی اسلام" بر مدارس حاکم شود و از جمله ابعاد این نگاه جامع، آشنا ساختن نسل آینده با خطراتی است که آنان را در آینده تهدید می‌کند و طبعاً ایجاد آمادگی دفاع در آنان و یکی از بزرگترین این خطرات، تهاجم فرهنگی آمریکا و صهیونیست‌ها علیه ارزش‌های اسلام می‌باشد. ‏

بر این اساس مدارس می‌توانند در سال جدید، با تمام شور و شوق و ارادتی که به پیامبر اسلام دارند، برای گام برداشتن در این راه برنامه ریزی کنند، برخی از راهکارهایی که با مشارکت همکاران و دانش‌آموزان قابلیت اجرا دارد، عبارتند از: ‏

حضور در راهپیمایی‌ها، نشست‌ها و تجمع‌های دانش‌آموزی - ابراز ارادت به پیامبر اعظم در مراسم صبحگاه و ابراز تنفر از شیطان بزرگ و صهیونیست‌ها - قرائت یک حدیث از رسول خدا(ع) در شروع هر کلاس‏ - تنظیم تومار و ارسال به رسانه‌ها و نیز پایگاه‌های اطلاعاتی و مجامع بین المللی - برگزاری جلسات انجمن اولیاء و مربیان و دعوت از صاحب‌نظران جهت تبیین اهداف استکبار - معرفی کتب و منابع علمی در خصوص زندگی پیامبر (ص) به دانش آموزان - تخصیص موضوع انشاء - برگزاری برنامه‌ها و مسابقات هنری با این موضوع - درج مقالات همکاران در مطبوعات.

تهران امروز
«بازار سر به راه می‌شود؟» عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است كه در آن می‌خوانید:
آیا تمهیدات دولتی برای مهار بازار ارز كه دیروز بخشی از آن عملیاتی شد به هدف مورد نظر می‌رسد و شوك ارزی كه حدود یك‌سال بر كشور سایه افكنده، رخت برمی بندد؟ دیروز كه نخستین قیمت ارز دولتی اما با نرخ آزاد اعلام شد، كمی آنسوتر بازار آزاد به راهی دیگر رفت و قیمتها سیر افزایشی داشت. این در حالی بود كه انتظار می‌رفت در بازار آزاد تحت تاثیر روانی اقدامی كه دولت در پیش گرفته بود قیمتها سیر كاهنده به خود بگیرد و یا دست‌كم دلار زیر محدوده 2500 تومان باقی بماند.

اما عبور دلار از 2500 تومان و بازگشت سكه به ركورد یك میلیون تومان نشان داد كه بازار آزاد هنوز به تصمیم عملیاتی شده دولت اعتماد لازم را ندارد و شاید هم باور‌هایی دیگر در سر می‌پروراند. البته صرفا به تحولاتی كه طی یك روز در بازار آزاد اتفاق افتاد نمی‌توان تكیه كرد و آن‌را ملاك نتیجه بخش بودن یا نبودن اقدام دولت در راه‌اندازی اتاق مبادلات ارزی ارزیابی كرد.

اما به هر حال اینكه بازار تحت تاثیر تصمیم دولت قرار نگرفته و به راه خود ادامه داده است می‌تواند نشانه‌ای از عدم كارآیی احتمالی تشكیل اتاق مبادلات ارزی یا اجرای بد سیاست ارزی جدید باشد. به همین دلیل بر مقامات اقتصادی دولت است كه ثانیه به ثانیه تحولات در بازار آزاد را رصد كرده و و اجازه ندهند التهابات به‌صورت روزمره و حتی ساعتی كار را بدانجا بكشاند كه رشته امور از دست برود.

باید در نظر داشت تصمیمات اقتصادی جدیدی كه اتخاذ و اجرا می‌شود در همان لحظات اولیه تاثیر روانی خود را برجای می‌گذارد و با بررسی تاثیرات فراگیر یك تصمیم است كه می‌توان پیش‌بینی كرد كه در ادامه مسیر چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. از آنجا كه بازار ارز مدت زیادی با التهابات رنگارنگ مواجه بوده و دولت بعضا به فاصله بسیار كوتاهی تصمیمات و سیاستهای ارزی خود را تغییر داده است، بازار در نخستین گام از عملیاتی شدن سیاست جدید ارزی تاثیرلازم را نپذیرفته و به كارآمد بودن آن باور ندارد.

به همین دلیل هم كار دولت برای بازگرداندن اعتماد به بازار دشوارتر از شرایط عادی است و هم ضرورت دارد با بررسی دقیق شرایط و عوامل منجر به التهاب، برای رفع و زدودن این عوامل منفی از بازار اقدام كرد چرا كه در غیر این‌صورت امواج ناشی از تلاطم ارزی خود را در بازارهای مصرفی نشان خواهد داد و باعث تشدید تورم می‌شود. تورمی كه همین الان هم برای بسیاری از خانوارهای ایرانی قابل تحمل نیست و انتظار دارند دولت برای مهار شرایط موجود قاطعانه وارد عمل شود.

حمایت
«بازگشت به مهره‌های قدیمی» عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن می‌خوانید:
آمریکا از حوادث 11 سپتامبر 2001 به بعد با واژه تروریسم و مقابله با آن سیاست‌های سلطه‌طلبانه در عرصه بین‌الملل را پیگیری کرده است. آمریکا تلاش کرده تا با این مفاهیم سیاست‌های خود را توجیه و به گسترش نظامی‌گری در جهان بپردازد.

این رویکرد آمریکا به جنگ افغانستان و عراق و اکنون نیز به لشکر‌کشی در بسیاری از نقاط جهان منجر شده است. آمریکایی‌ها در طول سالهای اخیر تلاش کرده‌اند تا با برجسته‌سازی نقش گروه‌های تروریستی ضمن توجیه فضای امنیتی جاری بر آمریکا بر اجرای سیاستهای بین‌المللی خویش بپردازند. این رویکرد در دوران بوش و اوایل دوران اوباما در حالی پی‌گیری شده که بررسی تحولات ماه‌های اخیر نشانه دور شدن آرام آمریکا از این ادعاها و رویکرد به مولفه‌های جدید می‌باشد.

در این زمینه یک چرخش‌ اساسی را در سیاستهای آمریکا می‌توان مشاهده کرد و آن دگرگونی رفتاری از تقابل به تعامل با گروهک‌ها و جریان‌هایی است که آمریکا در سالهای اخیر با آنها در جنگ بوده و حتی جنگهایی مانند افغانستان و عراق را به نام مقابله با آنها به راه‌انداخته است. در رفتار شناسی کنونی آمریکا یک محور قابل مشاهده است و آن خروج گروه‌های تروریستی از لیست سیاه و رویکرد آمریکا به مذاکره با آنان است.

خارج کردن سران طالبان از لیست سیاه آمریکا و سازمان ملل به نام مذاکره با آنها برای آینده افغانستان، همکاری با شبكه حقانی با ادعای برقراری ثبات در منطقه به ویژه در پاکستان، رویکرد و به القاعده و عدم اجرای طرح‌های جدید برای مقابله با آنان هر چند که برای کسب امتیاز از آنها همچنان حملاتی به القاعده دارد، خارج ساختن نام گروهک تروریستی منافقین از لیست سیاه، رویکرد به حزب بعث در عراق با محوریت غرب ابراهیم الدوری معاون صدام و تلاش برای به قدرت رساندن آنها و … از جمله رفتارهای جدید آمریکا در عرصه جهانی است.

این رویکرد در حالی صورت گرفته که آمریکا در سالهای اخیر آنها را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده و ادعای مقابله با آنها را سر داده است. حال این سوال مطرح است که چرا آمریکایی که در سالهای اخیر با این گروه‌ها در جنگ بوده اکنون به همگرایی آنها روی آورده است؟ در پاسخ به این پرسش این اصل اساس قابل توجه است که آمریکا خود ایجاد کننده این گروه‌ها بوده و در مقاطعی از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کرده است و در سالهای اخیر نیز چون منافعش در تقابل با آنها تامین شده ادعای تقابل و جنگ را مطرح کرده است.

در مقطع کنونی نیز آمریکا توان بازیگری در صحنه بین‌الملل را ندارد در حالی که تلاش دارد موفقیت خود در عرصه مبارزه با تروریسم را نشان دهد. در این شرایط آمریکا با احیای دوباره این جریان‌ها به دنبال رسیدن اهداف کلانی است که محور آن را مقابله با جریان مقاومت و استمرار نظامی‌گری در شرق تشکیل می‌دهد.

آمریکا با زنجیره‌های از گروه‌های تروریستی شامل القاعده، شبکه حقانی، طالبان، منافقین، بعثی‌های عراق و … فضای بحران در سراسر منطقه را اجرایی می‌سازد تا بتواند منافع خود از افغانستان و پاکستان گرفته تا نظامی‌گری در سراسر خاورمیانه را اجرایی سازد امری که نمود آن را در سوریه می‌توان مشاهده کرد که تمام این گروه‌ها در کنار یکدیگر برای تحقق سلطه‌طلبی آمریکا فعالیت می‌کنند.

آفرینش
«سوال‌های بی جواب مردم كلان شهرها» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن می‌خوانید:
آلودگی هوای تهران و دیگر كلان شهرهای كشور به سبب فراهم نبودن ابزارها و راهكارهای كاهش و تعدیل آلودگی ها، باعث نگرانی بسیاری از مردم جامعه و كارشاسان سلامت شده است. افزایش آمارسرطان‌های مرتبط با آلودگی هوا، گسترش بیماری‌های تنفسی و عروقی، تهدید سلامت كودكان و سالمندان و تحمیل هزینه‌های درمان سنگین این گونه بیماری ها به جامعه، بخشی از مشكلاتی است كه آلودگی هوا به وجود آورده است.

تمام مردم انتظار دارند تا مسولان شهری در طی این چندین سال، فكری به حال این معضل بكنند، اما آنچه از اقدامات و نتیجه تصمیمات مشاهده می‌شود، این است كه هیچ اقدام مثبت و اثربخشی تاكنون صورت نگرفته است. تنها راهكاری كه برای رهایی از این آلودگی ها درپیش گرفته ایم، تعطیلی مدارس و ادارات بوده است!. اقدامی كه به هیچ وجه جوابگوی مشكل عظیم آلودگی نیست. درعوض تا چشم كار كرده است راهكارهای غیركارشناسی و طنز آمیز برای این مشكل در دستور كار قرارگرفته است. بحث نصب "جت فن‌های بزرگ" در تهران یكی از آنها بود كه مطرح كنندگان براین باور بودند با این اقدام باد ایجاد شده آلودگی را از سطح تهران خارج خواهد كرد!

بعد نوبت به هواپیماهای آب پاش رسید كه جز اینكه به سوژه طنزی برای رسانه ها و شبكه‌های اینترنتی تبدیل شد حاصل دیگری نداشت. اخیراً هم كه بحث "مه پاش" از سوی مسولان مطرح گردیده تا روال علمی نگری و اقدامات كارشناسانه درجهت كنترل آلودگی تكیمل گردد!

قصدی نسبت به اثبات غیركارشناسی بودن اقدامات انجام شده نداریم، اما بحث و سوال ما اینجاست كه چرا اقدامی و پژوهشی كارشناسی دراین زمینه صورت نمی‌گیرد و اگرهم صورت گرفته چرا جامه عمل نمی‌پوشد؟!

چرا مسولان سری به كارخانه‌های خودروسازی نمی‌زنند تا آنها را وادار به تولید خودروهای باكیفیت نمایند. چرا نبوغ خود در به كارگیری اقدامات غیركارشناسی در تولید خودروهای مطابق با استاندارهای زیست محیطی به كار نمی‌گیرند؟

آیا تاكنون راهكاری برای تولید سوخت استاندارد برای خودروها اتخاذ شده است. بنزین غیراستانداردی كه به مردم تحویل داده می‌شود موجب افزایش دوچندان آلودگی هوا می‌گردد. آیا نمی‌توان بخشی از این آلودگی را با كنترل این بخش بهبودبخشید. البته بعضاً اقداماتی اصولی همچون جمع آوری خودروهای فرسوده در دستوركار قرار گرفته است، اما نحوه اجرای این طرح و نوع تسهیلاتی كه برای جمع آوری خودروهای فرسوده درنظرگرفته شده، انگیزه‌ای برای صاحبان آنها ایجاد نكرده و بعضاً شرایط به آنها تحمیل شده است.

چرا هیچ یك از دولت‌های روی كارآمده جرأت این اقدام را نداشته‌اند كه كارخانجات درون شهر ویا نزدیك شهرها را تعطیل و به خارج از شهر منتقل كنند؟ آیا ملاحظات اقتصادی و مالی از جان مردم كشور ارزنده تر است؟! آیا باوجود پالایشگاه‌های مواد نفتی، كارخانجات تولیدسیمان و صنایع سنگین و آلاینده درون شهرهای یا درحومه آنها، می‌توان انتظارداشت كه آب پاشی و مه پاشی راه گشای مشكل آلودگی هوا باشد؟!

با توجه به نزدیك بودن فصل سرما، آیا تاكنون مسولان به این توجه كرده‌اند كه فكری برای عرضه انر‍ژی‌های پاك و بروز رسانی سیستم‌های گرمایشی منازل و كارخانه ها بكنند، تا بخش عظیمی از آلودگی ها در داخل و خارج از منازل مردم كاهش یابد و سلامت آنها تضمین شود.

آرمان
«مجلس محلی، بدون محمل قانونی» عنوان یادداشت روز روزنامه ارمان به قلم منصور حقیقت‌پور است كه در آن می‌خوانید:
نماینده مردم سمنان از تشکیل مجلسی محلی در این شهر خبر داده که قرار است معضلات و مشکلات مردم را به طور کاملا تخصصی در کمیسیون‏‌های مشابه کمیسیون‌های مجلس شورای اسلامی بررسی و رفع کند یا طرح‏‌های کارشناسی شده‌ای را برای تصویب در خانه ملت ارائه دهد. علیرضا خسروی در توضیح تشکیل این مجلس محلی، با بیان اینكه تاكنون فرآیند قانون از بالا به پایین نوشته می‌شده اذعان داشت: با شكل‌گیری این مجلس قانون در فرآیندی از پایین به بالا شكل می‌گیرد و این مهم، اتفاق خوبی است كه در این مجلس محلی می‌افتد.

اصولا تشکیل اتاق فکر و تیم‏های مشورتی در حوزه‏های مدیریتی و تصمیم‌گیری عملی مثبت است که در جهان کنونی، به دلیل تخصصی شدن حوزه‏ها لازم و ضروری به نظر می‏رسد. اما اینکه گروهی تشکیل و بر آن نام «مجلس محلی» گذاشته شود، می‏تواند محل اشکال جدی باشد.

در ادبیات سیاسی رایج، مجلس به سازوکاری گفته می‏شود که اعضای آن توسط رای مردم و در فرآیندی خاص تعیین و انتخاب شده و دارای وظایف، مسئولیت‏ها و محدودیت‏های قانونی مشخصی هستند.

اولین نکته در مورد «مجلس محلی سمنان» این است که بدانیم اعضای آن با چه فرآیند و شاخص‏هایی تعیین یا انتخاب می‏شوند. مشخص نیست که مجلس یاد شده در سمنان از چه چارچوب اجرایی و قانونی برخوردار است. خسروی در بیان کارکردهای این مجلس به تلاش برای تصویب قوانین از پایین به بالا اشاره کرده است.

در این خصوص مشخص نیست که محل و کارکرد دقیق این مجلس در فرآیند تدوین و تصویب قانون چیست. به هر تقدیر اگر برای این مجلس فرآیند تاثیرگذاری مستقیمی در تدوین و تصویب قانون متصور باشیم، خود نیازمند تصویب قوانینی است که چارچوب و سازوکار این مجلس را مشخص کرده و به آن مشروعیت ببخشد. این امر همچنین در زمینه‏هایی حتی نیازمند تغییرات در قانون اساسی است. از سویی باید یادآور شد که شوراهای شهر در قامت مجالسی محلی در حقیقت بسیاری از کارکردهای یادشده برای «مجلس محلی سمنان» را در دل خود دارند.

اکنون که به شکلی مشخص هیچ یک از مقدمات قانونی برای تشکیل مجلس محلی سمنان طی نشده باید بپذیریم که تصمیمات این مجلس تنها می‏تواند در سطح مشورتی مورد توجه قرار گیرد و در حقیقت هیچ الزام اجرایی در پی نخواهد داشت. از همین منظر هم باید گفت که معمولا مسئولان و مدیران ارشد استان‏ها و کشور از چنین دست سازوکارهایی برای گرفتن مشورت و تسهیل در بررسی کارشناسانه مسایل استفاده می‏کنند و این مساله چندان تازگی ندارد.

مردم سالاری
«از میدان کشتارگاه تا پارک پردیسان» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است كه در آن می‌خوانید:
غوغای سوژه‌های گداخته سیاسی و اقتصادی عناوین نخست جراید را از آن خود کرده است؛ بازداشت فرزندان هاشمی، سفر رئیس‌جمهوری به همراه 160 نفر به نیویورک، عبور سکه از یک میلیون تومان، یکه تازی دلارهای رام نشدنی و حتی موضوع انتخابات سال آینده ریاست جمهوری جایی برای نگاه به محیط زیست نگذاشته است.

نزدیک به یک دهه پیش که موضوع آلودگی هوا گریبان مردم شهرهای بزرگ ایران اسلامی را گرفت و از حدود 3 سال پیشتر پرونده گردو غبار هم گشوده شد.

در حالی که تا قبل از دهه 80 برف مدارس تهران و شهرهای دیگر را تعطیل می‌کرد، تعطیلی درس و مدرسه به علت آلودگی هوا بر یک پدیده عادی برای دانش‌آموزان تبدیل شده است. در همین حال مرگ و میر بر اثر آلودگی هوا به همراه بیماری‌های تنفسی به شکلی افسار گسیخته افزایش یافته است.

خصلت ایرانی‌هاست، زمانی که دردی را عارض می‌شوند با هیاهو به دنبال درمان می‌گردند اما پس از تسکین موقت، درمان ریشه‌ای را فراموش می‌کنند.

در بهار و تابستان موضوع خشکسالی به همراه گردو غبار که چندین استان سرزمین پارس را زمین گیر می‌کند و در زمستان با وارونگی هوا و تشدید آلودگی هوا؛ ادارات تعطیل می‌شوند، محدودیت‌های سخت‌گیرانه ترافیکی و تردد اعمال می‌شود. جراید وارد میدان می‌شوند، نمایندگان مجلس تشکیل جلسه می‌دهند و در نهایت مسوولین دولتی وعده بهبود شرایط در‌ آینده نزدیک را می‌دهند اما هر سال، دریغ از پارسال!

شرایط بدتر از گذشته می‌شود، تالاب‌های منحصر به فرد ایران اسلامی به سرنوشت دریاچه ارومیه دچار می‌شوند. تالاب انزلی، دریاچه پریشان، تالاب گاوخونی نمونه‌های کوچکی از انهدام اکوسیستم‌های طبیعی ایران است که در کنار فاجعه دریاچه ارومیه تصویری دلخراش تصویر می‌کند.

در همین حال ویلاهای لوکس در دل جنگل‌ها سبز می‌شوند و درختان این جنگل‌ها با صدای شبانگاهی اره‌ها افقی می‌شوند تا با هر باران کوچک سیلاب به راه بیفتد و شهرهای کوچک و بزرگ را به دلیل فقدان پوشش گیاهی زیر گل و لای مدفون کند.

همه این موارد یک طرف و خبرهایی که به فاصله کوتاهی از یکدیگر منتشر شد به یک طرف، مدت‌ها بود که شایعه فروش پارک جنگلی پردیسان قلب شش غربی تهران را نشانه رفته بوداما ناگهان موضوع واگذاری زمین‌های این پارک جنگلی با قیمت متری 8 هزار و 200 تومان جدی شد. اگرچه مقامات سازمان محیط زیست موضوع را از ریشه کذب خواندند اما یک مقام عالی رتبه این سازمان احتمال واگذاری را پیش کشید تا شایعه، واقعیت را در یک قدمی خود بینند.

موضوع جالب اینجاست که ساختمان مرکزی بانی و متولی رسمی محیط زیست در پارک جنگلی پردیسان واقع شده است، اما به جای آن که این نقطه از تهران به عنوان مشت از خرمن محیط زیست ایران اسلامی آبادترین پوشش گیاهی و سبزترین نقطه پایتخت باشد در قسمت‌های وسیعی بدون پوشش گیاهی و لم یزرع رها شده است.

واگذاری رسمی 2 هزار هکتار از پارک ملی گلستان، پرسش‌های زیادی را برای علت این اقدامات و نحوه واگذاری آن مطرح می‌کند.

در آخرین خبر هم گفته شد، 7 میلیون و 400 هزار متر مربع از منابع ملی جاجرود به رغم تاکید مستقیم تبصره 4 ماده 31 قانون حفاظت و بهره‌برداری از جنگل‌ها و مراتع مبنی بر منع واگذاری زمین‌های حفاظت شده، رخ داده است.

این اتفاقات وقایع خوشایندی برای کشور که نیاز مبرم به توسعه جنگل‌ها و درختکاری دارد، نیست. مقام معظم رهبری هر سال، شخصا در روز درختکاری نهالی کاشته و بر‌‌گسترش نهضت درختکاری تاکید می‌کنند در حالی که آمار مشخصی از وضعیت جنگل‌های ایران و رشد آن در دسترس نیست و این ابهام سوالات فراوانی در مقابل میزان پوشش گیاهی و جنگلی ایران مطرح می‌کند، آیا کسانی تاکیدات مستقیم رهبری را تنها برای نقش بستن روی سربرگ‌های خود مهم می‌دانند؟!‍

ابتكار
«پاشنه آشیل سیاستمدار كهنه‌كار» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سید علی محقق است كه در آن می‌خوانید:
معلوم نیست چند سال باید طول بكشد تا خاطرات «اكبر هاشمی رفسنجانی» از روزهای اول تا سوم مهرماه سال 1391 به بازار بیاید. اما هر زمان كه این اتفاق بیفتد، روزنگاری‌های هاشمی از ایام اول مهر91 برای بسیاری خواندنی خواهد بود. در این سه روز ایران، شاهد حادثه فراگیر سیاسی یا اقتصادی، اجتماعی مهم و خاصی نبود. اما برای خانواده رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس سابق مجلس خبرگان و رئیس جمهور و رئیس مجلس اسبق كشور، روزهایی التهاب آور، بحرانی و متفاوت از همه روزهای 34 سال گذشته بود. دیروز اما اوج اتفاقات پیش آمده برای خانواده و آقازاده‌های آیت الله بود. در این روز خاص به جز شخص هاشمی رفسنجانی همه اعضای این خانواده در محدوده اوین حضور داشتند و به طور قطع پدر در منزل كمی تا قسمتی خونسرد وقایع را از دور دنبال می‌كرد و احتمالا سراغ قلم و دفتر خاطره نویسی اش را هم گرفت.

«مهدی هاشمی» شب قبل و پس از سه سال پرماجرا، از سفر لندن به تهران بازگشت. او پس از دیدار شبانه با پدر، در اولین ساعات اداری صبح، برگ احضاریه به دست راهی دادسرای امنیتی شد. خواهرش فائزه هم از دو روز پیش در زندان اوین و در یك قدمی همین دادسرا حكم شش ماه حبس خود را از دو روز پیش آغاز كرده بود. این محاكمه و آن حبس كافی بود تا دو پسر و یك دختر دیگر آیت الله به اتفاق مادر خود همه دیروز را در حوالی اوین به سر ببرند. گروهی در تدارك ملاقات با فائزه بودند و گروهی دیگر، سند ملك به دست، تعیین تكلیف برادر از فرنگ بازگشته خود را انتظارمی كشیدند. اما سندهای آماده شده برای كفالت به كار نیامد و مهدی به تشخیص بازپرس پرونده و به سیاق همه پرونده‌ها و اتهام‌های مشابه با قراربازداشت موقت راهی اوین شد تا فرزندان متفاوت و جنجالی آقای سیاستمدار پس از سه سال دوری، همسایه شوند.

برخی همزمان شدن حبس و بازداشت مهدی و فائزه را به آقازادگی این دو و اختلافات سیاسی موجود در كشور نسبت می‌دهند. از این رو در روزهای گذشته شائبه عمدی بون اجرای حكم خواهر در آستانه بازگشت برادر در اذهان تداعی شده است. با این حال سیر دو روزه مراحل قضایی انجام شده در خصوص اتهامات مهدی هاشمی نشان گر این است كه برای قوه قضائیه و دادستانی كشور پرونده پسر و دختر هاشمی رفسنجانی با باقی پرونده‌های این چنینی فرقی نمی‌كند و به این پرونده همچون همه پرونده‌های قضایی دیگر نگاه می‌شود. اگر از همزمان شدن اجرای حكم فائزه با بازگشت مهدی بگذریم، - كه آن هم از اختیارات قاضی اجرای حكم بوده است- همه روند دادرسی و بررسی‌های صورت گرفته در قبال مهدی هاشمی؛ از لحظه به زمین نشستن پرواز شماره EK977 دوبی در فرودگاه بین‌المللی امام خمینی تهران تا عصر دیروز و صدور قرار بازداشت موقت، همه روالی منطقی و بر پایه احكام و آئین نامه‌های رسمی قضایی صورت گرفته و حتی و مورد تایید و پیش بینی وكیل خانواده هاشمی بوده است.

اكبرهاشمی رفسنجانی را دوست و دشمن سیاستمداری برای همه فصول می‌شناسند. او به گواه رفقای سیاسی دیروزش مرد عبور از بحران‌ها و مواجهه مدبرانه با ناملایمات بوده است. او در سال‌های مبارزه تا انقلاب، از انقلاب تا جنگ و در همه سال‌های پس از جنگ تا كنون، بحران‌های زیادی را با توفیق از سر گذرانده است. همه گردنه‌ها و پیچ‌های صعب العبوری كه هاشمی در همه چهار دهه گذشته از آنها عبور كرده است، همه از جنس سیاست و اموركلان مملكتی بوده است و او نه با تعصب و برخورد احساسی و نه حتی با شخصیت كاریزماتیك خود كه با تدبر و هوشمندی بر آنها فائق آمده و تاكنون هاشمی مانده است. در كنار این نقطه قوت برجسته اما هاشمی را همیشه یك نقطه ضعف تهدید می‌كرده است و آن برخورد احساسی و متفاوت او در قبال خانواده بوده است. این مساله خاص در همه دو دهه گذشته به «پاشنه آشیل» این پیر سپهر سیاست بدل شده است.

این روز‌ها و با بازگشت به ظاهر لجبازانه و پر سر و صدای مهدی به تهران و همزمان شدن اجرای حكم حبس فائزه با این بازگشت، بسیاری از موافقان و مخالفان هاشمی تلكس خبرگزاری ها، قاب تلویزیون‌ها و صفحات روزنامه‌ها را كنجكاوانه در جستجوی واكنش پدر سیاستمدار به اوینی شدن دو فرزند پی می‌گیرند.

آیا سیاستمدار پیر همچون روزهای بحرانی سال‌های پس از انقلاب و آغازین روزهای دهه 60 و تمامی روزهای پر التهاب جنگ تحمیلی با سیاست برخورد می‌كند یا مانند هر ازگاهی كه بحث فرزندانش شده است با احساسات رقیق پدر و فرزندی خود پا پیش خواهد گذاشت.
عصر دیروز محسن پسر ارشد هاشمی در گفت‌وگو با خبرنگاری درباره واكنش پدرش به بازداشت مهدی و فائزه هاشمی، گفت: «ایشان می‌گویند، بچه‌های من مثل بچه‌های بقیه افراد هستند و فرقی بین بچه‌های من با بچه مردم نیست. نظر ایشان این است که نباید تبعیضی صورت بگیرد و باید بدون تبعیض با فرزندان ایشان برخورد شود. ایشان از بازداشت مهدی و فائزه نگران نیستند؛حاج آقا به این بحران‌‌ها عادت دارند.»

از اولین واكنش نیمه رسمی و با واسطه هاشمی رفسنجانی به وقایع سه روز گذشته چنین برمی آید كه هاشمی كمابیش این دو اتفاق را همین گونه كه پیش آمده است پیش بینی كرده بود. او فكرهایش را كرده است و با خود قرار گذاشته كه از دریچه رویكرد كلان نگر خود به مسائل مملكتی و نه برخورد احساسی پدر و فرزندی به این ماجرا و حوادث بعدی آن بنگرد.
سخنی كه هاشمی رفسنجانی بر زبان آورده است از یك سوی گویای اعتماد و اعتقاد قلبی و عقلی وی به ترازوی عدالت و عملكرد حوزه قضایی كشور و شاید عاقبت این پرونده است و از سوی دیگرهمان واكنش هوشمندانه‌ای است كه از او به عنوان مرد دلسوز نظام و انقلاب و سیاستمدار كهنه كار، انتظار می‌رفت.

دنیای اقتصاد
«مدیریت خردمندانه اقتصاد در شرایط تحریم» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دكتر جواد صالحی اصفهانی است كه در آن می‌خوانید:
در چند دهه اخیر، منبع اصلی درآمد‌های کشور ما فروش نفت بوده است.

با وضع تحریم‌های اقتصادی، امکان بهره‌مندی ما از این منبع درآمدی نیز کاهش یافته و از این رو تا زمانی که تحریم‌ها ادامه دارد، تلاش برای کاهش وابستگی اقتصاد ایران به نفت، از اهمیت مضاعفی برخوردار است.

برخی از نکات مهمی که در این راستا باید به آن توجه ویژه داشته باشیم، عبارتند از:
الف) افزایش انعطاف‌پذیری اقتصاد: مهم‌ترین عامل برای حركت به سوی اقتصادی با وابستگی كمتر به نفت، انعطاف‌پذیری اقتصاد است؛ به این معنا که منابع تولید باید بتوانند بین بخش‌های مختلف تولید جابه‌جا شوند. به عنوان مثال زمانی که درآمد نفتی بسیار زیادی داشتیم و حجم واردات ما زیاد بود، برخی از صنایع قابل تجارت (tradable) ما همچون شكر، نساجی و... دچار مشكل شدند. حال با كاهش درآمد‌های نفتی و افزایش قیمت دلار، عوامل تولید و به ویژه نیروی كار باید بتوانند از بخش‌های غیرقابل تجارت (non-tradable) مثل ساختمان و خدمات به بخش‌هایی حركت كنند كه اكنون نیاز به سرمایه‌گذاری دارند و سوددهی در آنها بالا رفته است. به هر روی، انعطاف‌پذیری در اقتصاد ما بسیار اندک است و باید برای رفع این مشکل بکوشیم. باید اشاره کرد که بخشی از این موضوع به قوانین دست و پاگیر بازمی‌گردد كه امکان اصلاح آنها وجود دارد.
ب) پویایی بخش خصوصی و بازار‌ها: نكته دوم این است كه شركت فعالانه بخش خصوصی در اقتصاد و استفاده از بازارها یك شرط اصلی هم برای افزایش انعطاف‌پذیری و هم برای افزایش قابلیت اقتصاد ایران در جهت چرخش به سوی اقتصادی خودكفاتر است. اقتصاد ایران از این لحاظ نیز چالش‌هایی پیش رو دارد.

ج) تلاش برای افزایش اعتماد مردم: نكته سوم كه اهمیت بسیار زیادی دارد، اعتماد مردم و به ویژه بخش خصوصی به سمت‌و‌سوی حركت اقتصاد است. اطلاعات دولت از همه بازیگران اقتصادی مانند خانوارها و بنگاه‌ها بیشتر است و از این رو سیاست‌هایی که اعمال می‌کند و اطلاعاتی كه درباره این سیاست‌ها در اختیار بخش خصوصی می‌گذارد، اهمیت فراوانی دارند. این اطلاعات باید به گونه‌ای باشند که تصمیم‌گیرندگان بخش خصوصی بتوانند به آنها اتکا کنند. به عنوان مثال، اگر برخی از دولتمردان ما بیان كنند كه تحریم‌ها هیچ اثری بر اقتصاد ما ندارد، ممكن است عده‌ای این حرف را باور كنند و گمان كنند كه هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و از همین رو با افزایش قیمت دلار دچار شوك شوند؛ چون از قبل آمادگی چنین اتفاقی را نداشته‌اند.

از سوی دیگر، ممکن است عده‌ای از بازیگران اقتصادی نیز این گفته دولت را باور نكنند و به همین منوال، دیگر اظهارات دولتمردان را نیز جدی نگیرند. در این صورت، این افراد در تصمیم‌گیری خود دچار مشكل خواهند شد.

د) اقتصاد بسته یا باز؟
شكی نیست كه مبادلات ما با كشورهای خارجی دچار اشكال شده و این مشكلات احتمالا تا چند سال ادامه خواهد داشت و از این رو اقتصاد ایران در عرصه مبادلات خارجی به اقتصادی تا حدی «بسته» تبدیل می‌شود. اما در همین دوره زمانی، اقتصاد ما می‌تواند در داخل «باز» باشد؛ به این معنا كه رقابت داشته باشیم، بخش خصوصی دارای تحرك باشد و نقشی فعال را در تولید بازی كند، بازارها نقش خود را در هدایت عوامل تولید به بخش‌های سودده ایفا كنند و قیمت‌ها نیز تا حد خوبی آزاد بوده و دولت زیاد در تعیین آنها دخالت نكرده و تعیین قیمت‌ها را به بازارهای رقابتی واگذار نماید.

بنابراین از یک سو از آنجا که مبادلات خارجی ما كاهش پیدا كرده، اقتصاد ما تا حدی بسته می‌شود؛ اما از سویی دیگر اقتصاد ما باید در داخل بازتر شود. این مساله‌ای است كه كنترل آن در اختیار خود ما قرار دارد و دیگران نمی‌توانند به ما تحمیل ‌كنند كه اقتصاد داخل خود را به اقتصادی باز تبدیل کنیم یا بسته.

گمان می‌كنم شباهتی میان وضعیت كنونی و دهه 1360 که جنگ به ما تحمیل شده بود، وجود دارد و بسیاری نیز این شباهت را در ذهن دارند. در آن زمان اقتصاد ما هم در عرصه خارجی بسته بود و هم ما آن را به دلیل شرایط جنگی در داخل بسته بودیم. این كار شاید در آن زمان درست بود؛ چون با شرایطی بسیار اضطراری مواجه بودیم؛ اما به نظر می‌رسد که شرایط امروز ما با آن زمان بسیار فرق دارد. ما در شرایط اضطراری نیستیم و اقتصادمان بسیار پیچیده‌تر و پربنیه‌‌تر شده است. از این رو می‌توانیم با باز كردن اقتصاد در عرصه داخلی، بسته شدن آن در عرصه خارجی را جبران كنیم. این دو بخش به نوعی با هم مبادله دارند. وقتی که اقتصاد در خارج بسته می‌شود، بازار‌های داخلی را باید باز‌تر و آزاد‌تر كرد تا انعطاف‌پذیری بتواند افزایش یابد و عوامل تولید بتوانند تحرك داشته باشند.

ه) اصلاح سیستم مالیات‌ستانی؟
اندازه دولت در اقتصاد ما بزرگ است. در شرایط کنونی، چنانکه گفته شد، دولت بخش مهمی از منبع درآمدی خود را از دست داده و به نظر می‌رسد كه ناچار است برای تامین هزینه‌های خود به مالیات‌ستانی بیشتر روی آورد. البته یک راه حل جایگزین آن است که دولت می‌تواند در ازای کاهش درآمدهایش، سهم خود در اقتصاد را تا اندازه‌ای كمتر كند و لازم نیست كه بر حفظ سهمی كه پیش‌تر داشته پافشاری کند و در نتیجه مجبور باشد سطح مالیات‌ها را به طور محسوس بالا ببرد.

گسترش صنعت
«کدام بنگاه حمایت شود؟» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلمعلی نبوی است كه در آن می‌خوانید:
اگر شما صاحب یک بنگاه تولیدی باشید و به هر دلیلی بنگاه شما دچار مشکلاتی مانند معوقات بانکی، کمبود نقدینگی و تامین ارز شده است، این شانس را داشته‌اید که عمده توجه و زمان معطوف به رفع مشکلات شما شده و ساختارها و فرآیندهای مختلفی برای یاری ایجاد شود.

از سوی دیگر اگر یک بنگاه موفق، در زمینه کاری خود هستید و می‌خواهید کسب و کار خود را توسعه دهید و در بازارهای جدیدی ورود کنید یا سرمایه خارجی جذب کنید شاید نتوانید به میزان گروه اول شانس استفاده از توجه و یاری را داشته باشید، چراکه این توجه و وقت قبلا توسط گروه اول اشغال شده است. واقعیت این است که اگر تمرکز حاکمیت - چه در منابع انسانی و مالی چه در سایر منابع- را به عنوان یکی از منابع ارزشمند و محدود کشور در نظر بگیریم، باید به تخصیص این منبع توجه ویژه‌ای داشت.

یکی از انتخاب‌های مهم در این زمینه این است که این منابع صرف چه گروه از بنگاه‌ها شود، بنگاه‌های پیشرو، قوی، سالم و موفق یا بنگاه‌های ضعیف، دارای مشکل و در حال شکست؟ به نظر می‌رسد باید موازنه‌ای منطقی بین این دو گروه برقرار کرد. اما در گذشته و حال کفه این توازن به نفع بنگاه‌های دارای مشکل می‌چربد و تفاوت کفه وزنه‌ها نیز قابل توجه است.

البته مقصود ما این نیست که نباید به چنین بنگاه‌هایی توجه شود یا شکست آنها را به‌عنوان عملکرد طبیعی مکانیزم بازار دانست؛ بلکه سخن از مهجور ماندن بنگاه‌های موفق است و این‌که باید ابتدا توازنی میان این دو برقرار شود و سپس توجه به سمت بنگاه‌های موفق بیشتر شود، چراکه اگر به‌طور دقیق‌تر به این موضوع بنگریم، درخواهیم یافت که برخی بنگاه‌های مشکل‌دار امروز همان بنگاه‌های موفق دیروز هستند که به علت عدم توجه به خیل مشکل‌داران پیوسته‌اند.

همچنین این عدم توازن باعث می‌شود، حتی گاهی بنگاه‌ها برای جلب توجه دولت و بهره‌گیری از برخی امتیازات تمارض کنند. بنابراین با افزایش توجه به بنگاه‌های پیشرو به تدریج از حجم بنگاه‌های دارای مشکل نیز کاسته می‌شود و نیاز به توجه به آنها نیز کم خواهد شد. البته در این نگاه باید معیارهای شناسایی بنگاه‌های موفق و پیشرو به‌طور دقیق تبیین و شفاف شود تا باعث ایجاد رانت برای عده‌ای خاص نشود، از ساده‌ترین امتیازاتی که می‌توان برای بنگاه‌های پیشرو اعمال کرد ایجاد مسیرهای ویژه خدمات‌رسانی، دسترسی به مسوولان ارشد وزارت، اولویت در بهره‌گیری از برخی حمایت‌ها، پیگیری امور بنگاه‌ها از سایر دستگاه‌ها و مواردی از این دست هستند.

این رویکرد، یعنی تغییر تمرکز و توجه حاکمیت از بنگاه‌های عادی و دارای مشکل به بنگاه‌های پیشرو، یکی از رویکردهای اصلی پیش‌بینی‌شده در برنامه راهبردی صنعت، معدن و تجارت است که مسیر بسیاری از تصمیمات این بخش را در سال‌های آینده تحت تاثیر قرار خواهد داد و توجه ویژه و همراهی با بنگاه‌های موفق و پیشرو از اهم اقدامات خواهد بود.

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز