نشست نقد و بررسی رمان «در خرابات مغان»/۲
نجومیان: پایان «در خرابات مغان» شبیه فیلمهای هالیوودی است
نجومیان گفت: این اثر نه تنها از لحاظ لحن دنبالهروی ادبیات آمریكاست، بلكه به نوعی روایتی هالیوودی هم محسوب میشود و از یك قسمتی به بعد كاملآ حالت هالیوودی به خود میگیرد و شبیه پایان فیلمهای هالیوودی میشود.
ایلنا: در ادامهی نشست «نقد و بررسی رمان در خرابات مغان» امیرعلی نجومیان(نویسنده، استاد دانشگاه و منتقد ادبی) به صحبت دربارهی این اثر پرداخت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نجومیان گفت: در گفتگویی كه قبل از این جلسه با آقای مهرجویی داشتیم، فهمیدیم كه ایشان بیشتر علاقه دارند تا بحث این جلسه به بررسی خود رمان تعلق داشته باشد و جدا از اینكه این اثر نوشتهی چه كسی است به نقد آن بپردازند. البته من معتقدم وقتی اسم داریوش مهرجویی روی یك كتاب باشد، نمیشود به او نپرداخت. به هر حال ما ناگزیر هستیم به سینما هم برگردیم.
وی افزود: ساختار روایتپردازی اثر مرا به یاد رمان «ناتور دشت» سالینجر انداخت. ما یک شخصیت و یک راوی اصلی داریم که درباره خود و جامعه حرف میزند. در ادبیات آمریکا انتخاب این نوع روایت یک سنت شده است، سنتی که با رمان «هاکلبریفین» شروع شد. اینگونه روایت در ادبیات ایران وجود ندارد و در سنتهای ادبی آمریکا قابل بررسی است. شخصیت اصلی این رمان فردی است به نام «محمود ملکی» که مثل شخصیت ناتوردشت در مرحلهی گذار است و دچار كشمكش با است. مسالهی اصلی در این رمان ایمان است و شخصیت رمان به صورت مدام از خود دربارهی علت حضور خود در جهان سوال میکند. مساله كشمكش ایمان در فیلم «هامون» هم دیده میشد. در ایمان هم تردید است و هم قطعیت و اگر در ایمان تردید نباشد ایمان نیست. مومن مرتب دچار تردید است و همیشه سوال میكند. در این رمان نیز پرسش از خود را میبینیم و این كشمكش برای شخصیت آنقدر زیاد است كه شخصیتپردازی گاه به شخصیت فانتزی میافتد، اما این اتفاق در هامون نمیافتد.
نجومیان تاكید كرد: این مساله باعث شده که شخصیت اثر در برخی مواقع حالتی فانتزی پیدا کند. این اثر در بعضی نقاط دیگر روایت جنبهی كمدی پیدا میكند. مثلآ در قسمتی از آن، شعله زرد نذری خانمی ایتالیایی توسط ماموران پلیس آمریكا به عنوان مادهی مشكوك به بمب تعبیر میشود و مشكلاتی را در پی خود دارد كه در این قسمت، روایت كاملآ حالت كمیك پیدا كرده كه به نظرم قرار نبود به این ترتیب باشد. مساله این است كه اگر شخصیت «حمید» در فیلم «هامون» و «كافیلد» در رمان «ناتور دشت» را دنبال كنیم میبینیم آنها یك مسیری را دنبال میكنند كه محمود ملكی نمیتواند این مسیر را دنبال كند و این كشمكشها برای ملكی حالت فانتزی ایجاد میكند.
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: به این اثر در قالب ادبیات مهاجرت هم میتوان نگاه كرد. ادبیات مهاجرت هروقت از زخم مهاجرت حرف زده است، نتوانسته از كمدی دوری كند. چون وضعیت مهاجر در عین تراژدیبودن، خندهدار است. اما بار كمدی برای شخصیت این رمان بیشتر است. به نظر من این كتاب شبیه فیلمنامه است، زیرا در آن از صناعات ادبی کمتر استفاده شده است و این مساله به نظرم كمی با این رمان ضربه میزند و اگر از صناعات و پیچیدگیهای ادبی بیشتری در این اثر استفاده شده بود، اکنون با اثر بهتر و موفقتری روبهرو بودیم.
نجومیان در ادامه به هالیوودی بودن بخشهایی از این كتاب اشاره كرد و گفت: نكتهی بعدی بحث ساختار روایی است. این اثر نه تنها از لحاظ لحن دنبالهروی ادبیات آمریكاست، بلكه به نوعی روایتی هالیوودی هم محسوب میشود و از یك قسمتی به بعد كاملآ حالت هالیوودی به خود میگیرد و شبیه پایان فیلمهای هالیوودی میشود. داستانی كه همه مسالهاش پول و سرمایهداری است، پایانش بر تثبیت سرمایهداری است.
این منتقد ادبی با اشاره به تفاوت بین سینما و ادبیات گفت: بین سینما و ادبیات تفاوتهای اساسی وجود دارد و هر كدام پتانسیلهای خاص خودشان را دارند. كدها و رمزگانهایی هستند كه مربوط به سینما هستند، مانند نقطه دید نورپردازی و تدوین كه نمیشود اینها را در ادبیات آورد. اما رمزگانهای ادبی هم برای ادبیات وجود دارد، ادبیات از تصویرپردازی و دو صناعت ادبی مهم یعنی استعاره و مجاز استفاده میكند و این به اثر ساختاری دلالتی میدهد. فرم كلام و آوای زبان هم در ادبیات اثر دارد.
داریوش مهرجویی در پاسخ به منتقدان این جلسه گفت: به نظر من منتقدان در ایران در مقابل اثر هنری(متن، سینما و تئاتر و...) به 3 دسته تقسیم میشوند؛ دستهی اول کسانی هستند که ابتدا داستان رمان و یا فیلم را تعریف میكنند و بعد ایراد میگیرند و میگویند که بسیار بد است. دسته دوم منتقدانی هستند که دوست داشتند خودشان خالق اثر بودند و داستان را مینوشتند و در جاهای مختلف بیان میکنند که اینجای رمان باید طور دیگری نوشته میشد. این دسته بیشتر نگاه ایدهآلیستی به اثر دارند.
وی افزود: دسته سوم تركیبی از دو دسته قبل است؛ این دسته با مقایسه فرامتنی شدید این اثر را با آثار قبلی مولف مقایسه میکنند. من نمیتوانم به عنوان یک مولف خودم را با سلیقههای گوناگون وفق بدهم؛ برای من تعریف و تمجید مهم نیست و آنچه که از درونم میجوشد، به روی کاغذ میآورم. اگر منتقد ریزه كاریهای اثر را درك كنند، من خوشحال میشوم. در نقد آثار سینمایی من فقط «پرویز دوایی» این حس را داشت. الان افرادی هستند كه فقط درحال انتقاد كردن هستند. مثال این افراد شخصی مثل «مسعود فراستی» است كه همه چیز و همه كس را میكوبد و با انتقاد از همه برای خود ایجاد هویت میكند و به نظر من او دارای مشكل است.
او ادامه داد: همیشه و همهجا بحث از فیلم «هامون» است و اینكه چرا دوباره تكرار نمیشود. همه افراد فقط آن را میبینند، حتی مرحوم «خسرو شكیبایی» وقتی سنتوری را دید، گفت این هامون است، اما من كلی اثر دیگر هم دارم.
در پایان «امیر علی نجومیان» گفت: من نمیخواستم اثر را با «هامون» بسنجم. اما شما در دههی 60، كشمكش یك انسان ایرانی را نشان داد. من با این نگاه به مطالعهی این كتاب پرداختم كه ببینم شما چقدر این كشمكش و درگیری را خوب درآوردهاید و فكر میكنم پایان اثر خوب نیست. به نظر من شخصیتی كه بحران هویتی دارد هتل هفت طبقه نمیخرد!