خبرگزاری کار ایران

ضیاء موحد:

با فقر مفهوم در حوزه نقد ادبی روبرو هستیم

برای نقد ادبی باید «مفهوم» داشت و این مفاهیم از فلسفه، از هنر، موسیقی و... می‌آید. برای اینکه کسی درباره نقد ادبی صحبت کند، باید دانش عظیمی داشته باشد. وقتی این مفاهیم در ذهن قدمای ادبی نباشد، طبیعی است که تحلیل هم وجود ندارد لذا ما دچار فقر مفهومی هستیم.

ایلنا: نقد ادبی و كیفیت رایج آن در ایران یكی اط بحث‌های پرچالش در حوزه ادبیات بوده است. بیشتر مولفان و مترجمان از نبود سرفصل‌های مشخص در نقد عملی آثار گلایه دارند. بسیاری از آنها استفاده از نقدهای رایج در غرب را به‌عنوان الگوی نگارش نقد توصیه می‌كنند اگرچه خود نیز اشاره دارند در بسیاری از موارد؛ نظریه‌های نقد در غرب نیز در بسیاری از موارد در تقابل با یكدیگر قرار دارند.

ضیاء موحد؛ استاد فلسفه و شاعر، به برخی سوالات ما دربارهٔ نقد ادبی در ایران و ضرورت‌های تاسیس این رشته در دانشگاه‌ها پاسخ داده است.

* بحث ما پیرامون ضرورت‌های تاسیس رشته نقد ادبی در دانشگاه‌ها و تبیین جایگاه نقد ادبی در کشور و علمی شدن آن است، پرسش این است که آیا جامعه‌ی ما از لحاظ ظرفیت‌های فکری به این‌جایگاه رسیده که چنین ضرورتی برایش محسوس باشد؟

__ نقد ادبی حوزه وسیعی است و افرادی هم که راجع به نقد ادبی صحبت کرده‌اند آن‌قدر متفاوت هستند و عقایدشان با هم تفاوت دارد که دشوار است بگوییم نقد ادبی مثل فیزیک یا شیمی علمی منسجم است. شما می‌توانید این موضوع را در کتاب «تاریخ نقد جدید» رنه ولک به ترجمه سعید ارباب شیرانی ببنید. هشت جلد کتاب است و در آن رنه ولک نه همه تاریخ بلکه قرن‌های معینی را تا قرن بیستم بررسی نموده و عقاید برخی از فلاسفه و کسانی را که حوزه‌ی کارشان نقد بوده (مثل باختین از روسیه یا بندتو کروچه از ایتالیا یا پل والری از فرانسه) آورده است اما اینان هر کدام عقایدی دارند که آنچنان متضاد و مخالف با هم است که گاهی نمی‌توان نقاط مشترک آن را دریافت.

«والری» و «کروچه» هر دو منتقدین بزرگی هستند، اما حرف‌هایی که والری می‌زند درست نقطه مقابل حرف‌های کروچه است. بنابراین نقد ادبی درست مانند فلسفه، آشنا شدن با آراء و عقاید مختلف است، نقد ادبی در واقع بخشی از فلسفه است، اصلآ به نظر من فلسفه در روسیه نقد ادبی است یعنی اگر بخواهیم در روسیه سراغ فیلسوفی برویم باید سراغ منتقدان ادبی آن‌ها برویم؛ زیرا منتقدان ادبی آن‌ها فیلسوفان آن کشورند.

*مناسبت و پیوند ما با نقد ادبی از کدام برهه تاریخ شروع شده است؟

__ نقد ادبی با ارسطو شروع می‌شود و سپس بوطیقای ارسطو در جهان اسلام ترجمه می‌شود و افرادی مثل ابوعلی سینا و خواجه نصیر، تقریبآ‌‌ همان حرف‌های یونانی‌ها را تکرار می‌کنند. به طور کلی در ایران تا زمان مشروطه به معنای واقعی نقد ادبی نداریم، یعنی نقد ادبی ما منحصر به صنایع ادبی، صنایع بدیعی، بلاغی، انواع استعاره و صنایع شعری است و نقد ادبی منحصر به همین موارد است. شاعران ما کار اصلی خود را انجام داده‌اند، اما مسئله این است که ما منتقد ادبی نداشته‌ایم. اینکه چرا نداشته‌ایم، پرسشی است که جای تامل دارد. تا زمان مشروطه که کم‌کم با مکاتب شعر و نقد اروپایی آشنا شدیم و مباحث تازه‌ای در گرفت که با نیما و حضورش در شعر به اوج خود رسید. نیما خود یک منتقد ادبی بود و شاید بیش از هر کسی در زمانه‌ی خود راجع به ادبیات و نقد به معنی دقیق «نقد ادبی» صحبت کرده باشد. سپس در دفاع از شعر نو عده‌ای مطالبی نوشتند که می‌شود گفت این مطالب تا حدی نقد ادبی بود. برای اینکه اینان در دفاع از نیما باید وجوه تمایز موازین شعر جدید و تفاوت آن با شعر قدیم را تحلیل و بازگو می‌کردند. ماحصل آن هم مباحث تئوری غرب نبود یعنی ما یک منتقد ادبی مثل منتقدان مشهور غرب نداشتیم و اینان آنچه می‌گفتند تکرار حرف منتقدان غربی بود. بعد کتاب‌های نقد ادبی معتبر چاپ شد. یکی از اولین کتاب‌های نقد ادبی در ایران، کتاب «نظریه ادبیات» اثر «رنه ولک» و «اوستن وارن» بود که من و مرحوم پرویز مهاجر آن را قبل از انقلاب ترجمه کردیم، ولی انتشارش به دلایلی به بعد از انقلاب موکول شد و ۲۰ سال بعد از ترجمه‌اش به انتشار رسید. این کتاب در آن زمان اثری مهمی بود و هنوز هم از منابع معتبر نقد ادبی است، ولی شامل نظریه‌های جدید نقد ادبی نیست. این کتاب به همه‌ی زبان‌ها ترجمه شده و تاثیر زیادی بر این حوزه داشته است. در ایران تا مدت‌ها کسانی این کتاب را در دانشگاه تدریس می‌کردند بدون اینکه بگویند ماخذ گفته‌هایشان کجاست. تا زمانیکه ما این کتاب را ترجمه کردیم و بعد مورد استفاده علاقه مندان قرار گرفت. در کنار این کتاب آثاری دیگری همچون کتاب «تحلیل نقد» اثر «نرتروپ فرای» ترجمه‌ی «صالح حسینی»، «مبانی نقد ادبی» ترجمه «فرزانه طاهری» و «اصول نقد ادبی» اثر «ریچاردرز» و چند کتاب دیگر وارد این حوزه در ایران شد. دهه‌ی ۷۰ دهه پست مدرنیسم در ایران است و رواج عقاید افرادی چون «دریدا» و مکاتبی چون «هرمنوتیک» یا تاویل متن و مواردی از این دست. اینان هم مطالب جالبی را در تاویل آثار ادبی مطرح کردند و هم به قول رنه ولک، مسائل کاذبی را علم کردند.

بنابراین نقد ادبی در ایران با چند استثنا بسیار متاثر از نقد ادبی غربی است. امروز اطلاع خوانندگان ما از نقد ادبی بیشتر شده است. ضمن اینکه خواننده نباید اشتباه کند و بپندارد که نقد ادبی همانند سایر علوم یک علم منسجم است. من در کتاب «دیروز و امروز شعر فارسی» که توسط نشر هرمس منتشر شد چند مقاله فلسفی دارم. در مقاله‌ی سوم آن کتاب، به اینکه نقد ادبی مثل ریاضیات و شیمی و فیزیک اصول ثابتی ندارد اشاره داشته‌ام، یعنی ما درباره هر اثر ادبی می‌توانیم بگوییم چرا موفق است اما نمی‌توانیم یک اصل برای توفیق یا عدم آن در آثار ادبی بیاوریم و نقد ادبی نمی‌تواند یک اصل ثابت داشته باشد. من این مسئله را با دو اصل فلسفی در آن کتاب اثبات کرده‌ام، این است که وقتی به سراغ نقد ادبی می‌رویم باید مواظب باشیم که چه کاری انجام می‌دهیم.

*با توجه به این‌که نقد ادبی به مفهوم علمی آن در تاریخ ادبی ما پیشینه‌ای ندارد، آیا می‌توان کتاب‌هایی چون «چهارمقاله نظامی عروضی» و موارد مشابه را که به فن سخن و شعر اشاره دارد زیر مجموعه نقد ادبی دانسته و این حوزه را به چنین کتاب‌هایی استناد بدهیم؟

__ نقد ادبی ما تا حد زیادی شعاری و شهودی است یعنی یک نمونه شعر را می‌آورند و از زیبایی آن گفته می‌شود یا اینکه چقدر فلان قصیده خوب است یا بهترین غزل سرای ایران سعدی یا حافظ است و یا بهترین غزل عرفانی متعلق به مولوی‌ست یا راجع به موسیقی شعر صحبت می‌شود. بنابراین نمی‌شود گفت که این موارد مبنای تئوری به دست می‌دهند. ‌‌نهایت این‌که راجع به استعاره، راجع به انواع جناس یا قالب‌های ادبی صحبت کنند و تمجید و تعریف از شاعران باشد. ولی در این باره استدلال و چرایی مطرح نمی‌شود و اگر مطلبی در این باب وجود داشته باشد بعدآ نوشته شده است.

*آیادر دوران درخشان فلسفه و تفکر در قرون اولیه اسلامی همچون دوران فارابی، ابن سینا و ابن رشد توجه به نقد آثار و متون ادبی اتفاق نیفتاد؟

__ شاعران ما کار خود را انجام داده‌اند، اما منتقدانمان نتوانسته‌اند حامی این جریان باشند و این شاید به این دلیل است که بوطیقای ارسطو و نقد شعر در فرهنگ ما جدی گرفته نشد، یعنی فلسفه به رغم حضور جدی‌اش در قرون اولیه اسلامی به حوزه ادبیات ورود پیدا نکرد. گرچه شاید در کتاب‌هایی چون «اساس الاقتباس» اثر «خواجه نصیرالدین توسی» تا حدی به این موضوع اشاره شده باشد، اما در کل بیشترین توجه آن به عروض وصنایع شعری است و به ندرت مسائل قابل توجهی پیدا می‌کنید.

*آیا نقد ادبی را می‌توان در ساحت فرهنگ ملی و ادبی هر کشور بومی سازی کرد؟ بر این مبنا چرا تاکنون این اتفاق برای نقد ادبی در کشور ما نیفتاده و همواره گرفتار ترجمه‌زدگی بوده‌ایم؟

__ برای نقد ادبی باید «مفهوم» داشت واین مفاهیم از فلسفه، از هنر، موسیقی و... می‌آید. برای اینکه کسی درباره نقد ادبی صحبت کند، باید دانش عظیمی داشته باشد و مفهوم مرتبط با آن را در ذهن داشته باشد. وقتی این مفاهیم در ذهن قدمای ادبی ما وجود نداشته، طبیعی است که تحلیل هم وجود نخواهد داشت، لذا ما دچار فقر مفهومی هستیم. وقتی کسی با مباحث تخصصی‌تر در دانشگاه آشنا می‌شود، نا‌خودآگاه مفاهیم زیادی در ذهن او برای تحلیل و تامل ایجاد می‌شود. البته نقد ادبی نزد هرمنتقد دارای مفاهیمی است که لزومآ مفاهیم او با دیگر منتقد یکی نیست و متفاوت است.

*بر این مبنا آیا بحث بومی سازی نقد ادبی در ادبیات کشورمان منتفی است؟

__ وقتی می‌شود نقد ادبی را بومی‌سازی کرد که مطالعه وسیع در اثار ادبی و نقد داشت و در آنچه راجع به نقد ادبی نوشته‌اند تامل کرد. برای مثال اگر کسی یک دوره «تاریخ نقد جدید» رنه ولک را به دقت بخواند و روی مباحث و آرای آن فکر کند، این مسائل چه بسا (قول نمی‌دهم) در او درونی شود، نقد ادبی چیزی نیست که شما در خانه بنشینید و کشفش کنید. باید آثار بزرگ را بخوانید و بسیار فکر کنید و شعر فارسی بدانید و بعد قدرت استدلال هم داشته باشید تا بتوانید نقاط تطابق بین مفاهیم نقد ادبی غربی و ادبیات ملی را بیابید.

*امروز با مسئله رواج نقدهای ژورنالیستی و غیرعلمی در حوزه ادبیات مواجه هستیم، به نظر شما این مسئله به فضای عمومی نقد و ادبیات در جامعه آسیب وارد نمی‌کند؟

__ ما نمی‌توانیم ممیز باشیم، زیرا این عملکرد در هیچ جنبه‌اش خوب نیست، این نقد‌ها باید چاپ شوند. بد‌تر از این نقد‌ها شعرهای بد است که چاپ می‌شود، اما در ‌‌نهایت مردم خود باید متوجه شوند؛ زیرا اگر بخواهی جلوی این مسئله را بگیریم جلوی انتشار چیزهای خوب هم گرفته می‌شود، من ممیزی را در هیچ سطحی قبول ندارم اما نقدهای زیادی وجود دارد که از روی حب و بغض یا بی‌سوادی است.

*بعد از گذشت دو دهه پر فراز و فرود و جریان ساز ۷۰ و ۸۰ در ادبیات آیا اکنون زمان آن فرانرسیده است که رشته نقد ادبی در دانشگاه‌ها تاسیس شود؟

__ اکنون زمان خوبی است، اما اگر معلمان خوبی برای این امر وجود داشته باشند. باید برای آن معلمی زبان‌دان، تحصیل کرده، آگاه به شعر جدید ایران و غرب، بدون تبلیغ هیچ ایدئولوژی وجود داشته باشد که این مسئله در حال حاضر بیرون از دانشگاه‌ها بیشتر اتفاق افتاده است. افرادی هستند که مدرک دانشگاهی آنچنانی ندارند اما سواد ادبی و ذوق هنریشان بیشتر از کسانی است که سر کلاس تدریس می‌کنند.

گفتگو از: مریم خاکیان

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز