خبرگزاری کار ایران

روایت دیدار هاشمی رفسنجانی با خانواده شهید عماد و جهاد مغنیه

asdasd
کد خبر : ۲۴۶۲۸۰

در آن دیدار حرکات و سکنات شهید جهاد جالب بود. گاه همراه با مادر خاطرات پدر را به یاد می‌آورد، گاه به خواهرانش دلداری می‌داد و گاه از انتقام خون پدرش می‌گفت.

گزارشی که در ادامه می‌آید گزارش دیدار آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی با خانواده شهید عماد و جهاد مغنیه(شهید جهاد مغنیه چندی پیش توسط رژیم صهیوئنیستی به شهادت رسید) است، که از سوی روابط عمومی دفتر رئیس مجمع تشخیص فرستاده شده است.

به گزارش ایلنا، متن کامل این گزارش بدین شرح است:

«خبر کوتاه، اما آتشین بود که جهاد مغنیه، آسمانی شد. همان جوان غیوری که پس از شهادت «عماد فایز مغنیه» معروف به «حاج رضوان» در ۲۳ بهمن ۱۳۸۶، اسلحه خونین پدر را برداشت و نگذاشت شیعیان لبنان نبود فرمانده شجاع خود را حس کنند.

شاید آن روزی که پدر نامش را «جهاد» می‌نهاد، می‌دانست که «شهادت» بهترین عاقبت به خیری «جهاد فی سبیل الله» است. وقتی خبر شهادت «جهاد» را شنیدم به یاد خاطره‌ای افتادم که تقریباً یک سال پس از شهادت پدرش،(شنبه، ۷ دی، ۱۳۸۷) به همراه پدربزرگ، مادربزرگ، مادر، برادر، خواهران، نوه نوزاد و دیگر اعضای سببی خانواده، به دیدار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی آمده بود.

خانواده مغنیه که نماد و نماینده چند نسل از امروز و آینده مردان کارزار و شیرزنان شیعه لبنانی هستند، آمده بودند تا دفتر خاطرات عزیز شهیدشان «عماد مغنیه» را با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ورق بزنند و تسلی یابند. شهیدی که ردّ پای مبارزاتش از روستای «طیردبا» تا صور، بیروت، بلندی‌های جولان و هر جا که سایه شوم صهیونیست‌هاست، بر صحیفه تاریخ می‌درخشد. اصلاً این خانواده، با شهادت، زنده‌اند، نکته جالب این خانواده نامگذاری پسرانشان به «جهاد» است. دو برادر عماد که نامشان «جهاد» و «فواد» بود، قبلاً به شهادت رسیده‌اند و عماد نام فرزندش را به یاد برادر شهیدش «جهاد» گذاشت و وقتی به شهادت رسید، پرچم یک خاندان مبارز را بر دوش «جهاد» جوان نهاد که او نیز همین چند روز پیش آسمانی شد.

به یادآوری خاطره دیدار خانواده شهیدان مغنیه با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برگردیم که همه بودند، پدر، مادر و همسر شهید عماد مغنیه، دخترانش و پسران جوانش و حتی نوه نوزاد این خانواده، گویا با هاشمی از یک خانواده‌اند که هر کدام، وقتی با ایشان به صحبت می‌نشستند و از خاطره‌ای می‌گفتند.

تصاویر پیوست گواهی می‌دهد، پدر عماد مغنیه، هاشمی را در آغوش می‌کشد و جهاد مغنیه، پیشانی هاشمی را می‌بوسد. شاید سفارش پدر بود و حتماً شهید مغنیه از سابقه مبارزه و جهاد هاشمی به فرزندش گفته که اشتیاق از نگاه و کلامش موج می‌زند.

وقتی سلام و احوالپرسی‌ها تمام می‌شود و همه می‌نشینند، آیت‌الله هاشمی خطاب به همه آنها می‌گوید: «خیلی خوش آمدید. ما مشتاق زیارت شما هستیم. خداوند شما را نگاه دارد.» پدر شهید عماد مغنیه هم در حالی که دستانش را برای شکرگذاری به آسمان برده است، می‌گوید: «ما هم مشتاق دیدار شما بودیم و خدا می‌داند که امروز چقدر خوشحالیم.» هاشمی به یاد شهید مغنیه می‌افتد و با حزن خاصی می‌گوید: «خداوند به شما صبر عطا کند، صبری همراه با اجر جزیل.» پدر عماد تشکر می‌کند و می‌گوید: «آرزو داشتیم با شهید(عماد مغنیه) خدمت‌تان بیاییم که نشد.»

هاشمی آه سردی از دل پر از آتش می‌کشد و می‌گوید: «دل ما با وجود شهید شما در منطقه گرم بود. سال‌هاست که ایشان محبت زیادی در دل‌های ما داشتند. ما در هر مرحله‌ای با جهاد ایشان آشنا بودیم. خیلی به اسلام و به خصوص شیعیان خدمت کرد. مطمئناً مردم لبنان و کل شیعیان ایشان را فراموش نخواهند کرد. خداوند به شما خیلی محبت داشت که چنین فرزندی عطا کرد. ما اینها را تصادفی نمی‌دانیم و فکر می‌کنیم صفات خوب شما و مادر ایشان است که چنین فرزندی را تربیت کردید.»

حاج جواد مغنیه، پدر شهید عماد مغنیه از صبر و همراهی همسر شهید می‌گوید و تأکید می‌کند: «ایشان هم نقش مهمی داشتند و خانم مجاهدی هستند.»

هاشمی تأکید می‌کند و می‌گوید: «همه فامیل شما، هم در دنیا و هم در آخرت جزو سعادتمندان و مورد توجه خاص امام زمان(عج) خواهند بود. وقتی در تاریخ ‌ما شهدایی مثل امام حسین(ع)، فرزندان و یارانش را داریم، خیلی خوب می‌توانیم خودمان را تسلیت بدهیم.»

در ادامه دیدار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از اوضاع تک تک خانواده پرسید و وقتی به شهید «جهاد» رسید، در جواب گفت: دارم در دانشگاه درس می‌خوانم.» هاشمی دستی بر شانه‌هایش زد و گفت: «بهترین کار ممکن را می‌کنید. اسلام، مخصوصاً شیعیان مظلوم لبنان نیاز به جوانان متعهد و متخصصی چون شما دارد.»

از فرزند دیگر شهید عماد مغنیه درباره نحوه شهادت پدرش پرسید و نکته عجیبی شنید: «بمب در صندوق عقب ماشین بود. این یک نوع بمبی است که خود ماشین را منفجر نمی‌کند، بلکه از داخل ماشین به سمت هدف شلیک می‌شود. ماشین را سوراخ کرده و بیرون می‌آید. وقتی انفجار شد، شهید به حالت سجده افتاده بود. پایشان شکسته و پیشانیشان روی زمین بود و دو دستشان دو طرف سرشان و دقیقاً بحالت سجده روی زمین قرار گرفته بودند.»

آیت‌الله وقتی صحبت‌ها را شنید، با تأثر گفت: «یک عزای جدی برایمان پیش آمده و صاحب عزای اصلی هم شما هستید. ما هم با شما در این مصیبت شریک هستیم. نمی‌خواهم ایشان را با شهدای عاشورا مقایسه کنم، ولی ماهیت شهادت همین است. مطمئناً شهید مغنیه چنین روزی را برای خودش پیش بینی می‌کرد و برای چنین سرنوشتی آماده بود. امیدواریم راه ایشان هیچ وقت بی‌رهرو نماند. خانواده مغنیه با این شهدایی که داده است، در تاریخ اسلام جاویدان شد.»

در آن دیدار حرکات و سکنات شهید جهاد جالب بود. گاه همراه با مادر خاطرات پدر را به یاد می‌آورد، گاه به خواهرانش دلداری می‌داد و گاه از انتقام خون پدرش می‌گفت.

دیدار به پایان و وقت خداحافظی فرا می‌رسد و بوسه‌های محبت آمیز آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بر گونه‌های نوه‌ی نوزاد شهید مغنیه، حسن ختام آن دیدار بود.»

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز