خبرگزاری کار ایران

به همت نشر ویستار:

چیدن مرگ از مو‌هایت به بوته نقد کشیده شد

asdasd
کد خبر : ۸۶۴۰۵

در این نشست بهروز قزلباش، شاهرخ تندروصالح، پیمان سلطانی، مرتضا بخشایش، رسول یونان و فرخنده حاجی‌زاده حضور داشته و این مجموعه را در قلمروهای مختلف ادبی نقد و بررسی کردند.

ایلنا: چندی پیش انتشارات کوله پشتی مجموعه شعری از مسعود میری، محقق، شاعر و نویسنده منتشر کرد باعنوان «چیدن مرگ از مو‌هایت». این مجموعه که یافته‌ها و نگاه شاعر به مرگ است، چندی قبل توسط جمعی از شاعران و منتقدان به بوته نقد کشیده شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ انتشارات ویستار برگزار کننده این نشست بود و بهروز قزلباش، شاهرخ تندروصالح، پیمان سلطانی، مرتضا بخشایش، رسول یونان و فرخنده حاجی‌زاده این مجموعه را در قلمروهای مختلف ادبی نقد و بررسی کردند.

جلسه با شعر خوانی مسعود میری و تشکرش از نشر ویستار و دست اندر کاران جلسه و همچنین از انتشارات کوله پشتی بخاطر اهتمام و تلاش برای چاپ این مجموعه آغاز شد. میری گفت: من تا پیش از این آقای فرزاد ادیبی را ندیده بودم و وقتی طراحی جلد کتاب به ایشان سپرده شد، کمی وسواس داشتم اما وقتی کار رادیدم حیرت زده شدم چرا که دقیقا‌‌ همان چیزی بود که در ذهن داشتم.

سپس بهروز قزلباش، شاعر و روزنامه نگار؛ به بیان نظراتش پرداخت و گفت: چیدن مرگ از مو‌هایت چند ویژگی مهم دارد نخست آنکه گزارشگری روح اجتماعی است؛ یعنی شاعر فلسفه نمی‌بافد بلکه آنچه مشاهده می‌کند را به تصویر کشیده است و رنج‌های درونی و اجتماعی را منتشر می‌کند؛ ویژگی دیگر این است که مسعودمیری در این مجموعه شاعر نیست بلکه گزارشگر است ولحظه‌های زندگی را روایت می‌کند.

شاعر مجمموعه «کلاغ‌های کاغذی» افزود: کتاب آنقدر غنی هست که هرکس بخش‌هایی باب طبع خود را انتخاب کند. ویژگی دیگر این کار صراحت کتاب است؛ کمتر استعاره دارد سادگی کلام با مخاطب ارتباط برقرار می‌کندو مخاطب زیاد نیاز به کنکاش ندارد و ساده می‌گوید وایهام ابهام ندارد وصریح صحبت می‌کند.

رسول یونان سخنران بعدی این نشست بود. خالق «روز بخیر محبوب من» درخصوص چیدن مرگ از مو‌هایت گفت:
ما برای هر چیز و اثبات آن به دنبال مدرک هستیم تا پدیده‌ای را ثابت کنیم؛ مسعود میری در این مجموعه شعر با جهانی از کلمات دنیای جدیدی را خلق می‌کند.

داور جایزه ادبی والس در ادامه افزود: زبان شعر بخش مهم کار است در واقع همه چیزشعر است. درکار میری زبان شعر را در برج عاج قرارداده است. مسعود میری در این مجموعه از زبانی که با آن به دنیا آمده بهره می‌برد. درواقع شاعر از فاصله‌گذاری خیلی استفاده کرده که من نمی‌پسندم این در داستان نویسی هم هست اما این نوع فاصله‌گذاری در واقع یک شروع بسیار جالب است و تاثیر گذار در حوزه شعر.

رسول یونان در پایان گفت: میری در این کتاب خیلی احساساتی می‌شود و گاه شعرش بسیار احساسی و زیبا جلو می‌رود، البته به نظر من بایست این احساس مدیریت شود که البته حرف من کاملا غلط است. چرا که تاریخ و ادبیات هم چون احساس غیر قابل مدیریت هستند.

رضاحیرانی، شاعرمعاصر سخنران بعدی این جلسه بود؛ حیرانی با اشاره به اینکه جامعه امروز فرهنگی نیاز به نقد دارد، گفت: آنچه در جلسات نقد و مطبوعات شاهد آن هستیم این است که شاعر چه می‌خواسته بگوید و به دنبال چه بوده است؛ اما من با کتاب «چیدن مرگ از مو‌هایت» طرف هستم و مهم این است که من از کتاب چه دریافت می‌کنم حتا اگر مخالف باشد با آن چیزی که شاعر می‌خواسته بیان کند.

وی افزود: به نظر من قشنگی بحث هنر همین است که ما هرآنچه که می‌خواهیم از یک اثر هنری برداشت کنیم. ما در درس فیلمنامه‌نویسی یک جمله داشتیم که می‌گفت «هر اثر هنری می‌تواند تمامی قوانین پیش از خود را نقض و یا تغییر دهد» هر اثر هنری در لحظه خلق قوانینی را اجرا می‌کند که براساس آن خلق شده است. اینجاست که من می‌خواهم به نقطه قوت مسعود میری اشاره کنم، به نظر من اهمیت این مجموعه، در چند شعر اول که به نظر من می‌توانست حتا یک شعر باشد، منظومه بودن آن است و اینکه فهمیده برای این غالب باید از نثر استفاده کند. به نظر من استفاده مسعود میری از افعال نشان دهنده شجاعت اوست.

حیرانی با اشاره به اینکه یکی از بهترین نمونه‌های شعر معاصر ما که متاسفانه کمتر هم به آن توجه شده، شعر «اسماعیل» دکتر براهنی‌ست گفت: در یک بخش‌هایی از این شعر احساس می‌کنید که شاعر نثر نوشته است، من معتقدم اگر جهان شاعر در موقع خلق یک اثر خیال باشد، دیگر نباید به دنبال این باشد که در هر سطر این خیال را به رخ خواننده بکشد، مسعود میری در این مجموعه برای پرداختن به موضوعی مثل مرگ، نیازمند فضاسازی ست و برای فضاسازی شما نمی‌توانید که به شعر کوتاه دل ببندید. پس باید به سراغ شعر بلند بروید و در شعر بلند باید از سطرهای بلند استفاده کنید و برای اینکه این سطرهای بلندشما را دچار گسست ذهنی نکند و مخاطب را دچار این شرایط نکند که برای هر سطر شما مجبور به فکر کردن باشد، باید نثر سالمی را انتخاب بکنید. در واقع آنچه در کتاب میری اتفاق افتاده این است که زبان شعر و نوع نگارش بر اساس سوژه انتخاب شده است. اینجاست که چند شعر اول کتاب که سطرهای بلند هم دارد اهمیت پیدا می‌کند.

وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به نحوه مواجه انسان با مرگ گفت: ما در مواجهه با مرگ سه حالت را می‌توانیم داشته باشیم؛ یا مرعوب می‌شدیم، یا سعی می‌کردیم که از آن فرار کنیم؛ حالت سوم این است که شما بپذیرید که مرگ هست و اینکه هیبت مرگ را بشکنیم و از منظر مرگ به زندگی نگاه کنیم. این است که مرگ را از لباس هولناکی که در طول سالیان بر تنش کردیم عریان کنیم و به مرگ شکل و شمائلی بدهیم که مثل همه ما بتواند زمینی باشد.

رضا حیرانی افزود: اتفاق مهم این است که در این کتاب، مرگ تبدیل به ضمیر توی برخی از ابیات شده و مسعود میری به‌جای آنکه با دیگری از مرگ سخن بگوید، با خود مرگ حرف زده است. من اعتقاد دارم حتی عدد‌ها و شماره صفحه‌های یک کتاب هم بخشی از آن کتاب است، چه برسد به تقدیم نامه؛ تقدیم نامه این کتاب کلیدی است که ما را به هدف این کتاب می‌رساند.

شاعرمجموعه «چندرضایی» در خصوص نحوه برخوردمسعود میری با مرگ در کتاب گفت: میری برای آنکه ترس‌هایش را از مرگ دور کند و هیبت انسانی به مرگ بدهد، مرگ را از مردن جدا می‌کند و تبدیلش می‌کند به «تو» و حتا در بخش‌هایی تبدیلش می‌کند به معشوق خودش و شروع می‌کند به گفتگو با مرگ و حتا در بخش‌هایی از کتاب مسعود میری با خود گفتگو می‌کند؛ یعنی مونولوگ می‌کند. در واقع نخست با من‌های خودش کنار بیاید و آنها را بشناسد که یکی از این من‌ها مرگ است. یعنی به جای اینکه از مرگ فرار کند، مرگ را به درون خودش می‌کشد و آن وقت به عنوان یکی از مسعود‌های خودش با آن صحبت می‌کند. وقتی مرگ از آن شکل و شمائل قبلی خودش خارج می‌شود، آنوقت می‌شود مرگ را به زندگی دعوت کرد و مسعود

وی ادامه داد: میری مرگ را در مجموعه شعرش به زندگی دعوت می‌کند. البته این اتفاق بار‌ها در شعر ما افتاده که مثلا شاعر از زبان پنجره شعر گفته ولی اینجا یک اتفاق مهم‌تر افتاده ومیری رفته دردل مرگ واز زبان مرگ حرف می‌زند. در واقع به عنوان چشم سومی عمل می‌کند که نه مسعود میری ست و نه مرگ چرا که از درون مرگ بیرون آمده و سخن می‌گوید. در واقع مسعود میری مرگ‌های اطرافش را آنطور که اتفاق افتاده نمی‌خواهد به یاد بیاورد بلکه آن طور که دوست دارد می‌بیند و بیان می‌کند و وقتی به مرگ مادر می‌رسد، از آن نه به عنوان حادثه‌ای که مادر را از او می‌گیرد، نگاه نمی‌کند؛ بلکه به عنوان چیزی که می‌تواند جایگزین مادر شود نگاه می‌کند. مسعود میری در کتاب خود این مطلب را به ما گوشزد می‌کند که مرگ عزیزی را اگر از ما می‌گیرد بسیاری از یادهای فراموش شده را بجای او می‌گذارد.

حیرانی گفت: در مورد بحث تخیل هم نکته‌ای را بگویم؛ بنظر من تلاش میری این گونه بوده است که ما یک وقت انکار استعاره می‌کنیم یا ازاستعاره فرار می کنیم، یک وقت هم استعاره را به تردید می‌اندازیم. مسعود میری سعی در به تردید انداختن استعاره داشته ولی مغلوب استعاره نمی‌شود، ازخیال استفاده می‌کند اما خیالبافی نمی‌کند. دست خودش را باز می‌کند و خود را عریان می‌کند.

پس از حیرانی، شاهرخ تندروصالح نویسنده، شاعر و منتقد به بحث بر روی کتاب «چیدن مرگ از مو‌هایت» پرداخت و گفت:
بخشی گسترده از آنچه که امروز در بازار شعر امروز ایران شانس نشستن بر پیشخوان کتابفروشی‌ها یا ویترین انتشارات را می‌یابد، فاصله‌ای شگرف با بنیادهای سنت شعر در فرهنگ ایرانی دارد. چنین فرصتی -صرف نظر از اینکه این طیف آثار دارای اقبال زمزمه شدن و برانگیختن تامل در مخاطبان خود باشند یا نباشند- ضرورت شنیدن صداهای متفاوت در قلمرو اندیشه‌ورزی در گستره ادبیات فارسی را صد چندان می‌کند. چرا که به وضوح دریافته‌ایم تجربه‌های نو در گام‌های نخست، با موانع و محدودیت‌های بسیاری روبرو شده و چه بسا به خاطر بد فهمی به زاویه نیستی رانده می‌شوند. این تعبیر را می‌توان در بهره گیری مفرط از قوانین سنتی شعر فارسی در مواجهه با اندیشه ورزی‌های ادیبان، نویسندگان و شاعران معاصر دید.

وی افزود: عمده‌ترین ویژگی تجربه‌های شاعرانه در اکنونِ ایران، استقبال کم نظیر از قالب‌های آزاد برای بیان مسایلی است که بر ذهن و زبان صاحبان خود می‌گذرد. تامل بر این ویژگی مخاطب را به این نکته می‌رساند که قابلیت گفتمانی شعر فارسی شعاع تاثیر سنتی خود را از دست داده و در تکاپوی یافتن شگردهایی گفتمانی با مخاطبان امروز خود است. این تکاپو را می‌توان در صورت‌های گفتمانی زیر دید: • تامل بر اجزاء جهان پیرامونی؛ • تمایل به گفت‌و‌گوی متقابل؛ • بهره گیری از قابلیت گفتمان اعتراضی؛ • گفتمان پرسشگر. در بازخوانی شعر مشروطه تا انقلاب ۵۷ می‌توان مجموعه‌ای از تلاش‌های شاعرانه در حوزه‌های یاد شده را مرور کرد. پس از انقلاب ۵۷ صورتبندی ماجراهایی که تاملات تخیل و عاطفه شاعر ایرانی را به خود معطوف داشته است به مراتب گسترده‌تر از مجموعه مسایلی است که شاعران ایران از دوره بازگشت به این سو با آن‌ها روبرو بوده‌اند. انقلاب، جنگ، مهاجرت، دگردیسی‌های متناوب و پیاپی و سرخوردگی‌های آرمانی از جمله مسایلی هستند که شاعر ایرانی کلیت جهان شاعرانه خود را در آن‌ها به تجربه می‌نشیند. این مشخصه‌ها در نگاهی کلی، سبب شده‌اند تا چندین نسل از شاعران معاصر ایران، تجربه‌های مدرن در ساختار، مفهوم و زبان را برگزینند و شعر را، از قلمرو حادثه‌ای وقوف یافته بر «اتفاق»‌ها به گستره‌ی «کشف» و «شهود» و ارتباط با اجزاء جهان هدایت کنند.

تندرو صالح با بیان اینکه این مقدمه برای تامل بر مجموعه شعر چیدن مرگ از مو‌هایت مسعود میری لازم بود گفت: مجموعه شعر چیدن مرگ از مو‌هایت ۲۵ شعر شاعر را در خود دارد. بن مایه‌های مفهومی در این مجموعه مرگ، زندگی، عشق، سرخوردگی، ویرانی و سرگردانی است. ساختمان شعر و ارکان ساختاری آن و درونمایه‌های شعری دو موضوع قابل بررسی در شعر میری است. تجربه تجدد پذیری فرهنگ، اندیشه و ادبیات ایرانی نشان می‌دهد که ساختار سنتی و قالب‌های شعر فارسی با توسل با دریافت‌هایی که از نهضت ترجمه -از نیما تا امروز - داشته، موفق شده است تجربیاتی قابل تامل را از خود بجا بگذارد. به طوری که می‌توان رفتار ساختاری – مفهومی شاعر ایرانی با قالب قصیده را در سرودن «منظومه» دنبال کرد. نیمایوشیج در مقدمه منظومه مانلی خود، ابتدا یک قصیده می‌آورد و پس آنگاه بر این نکته تاکید می‌ورزد که «من می‌توانم شعر در قالب‌های سنتی بگویم» و سپس، منظومه مانلی را به خواننده هدیه می‌کند. روشن است که رد پای این دریافت و تلاش نیما را می‌توان در شاعران پس از او نیز به وضوح دید.

خالق کتاب «ما یک سر وگردن از تفنگ‌ها بلندتریم» افزود: میری از این قابلیت ساختاری استفاده خوب و به جایی کرده است. منظومه‌های این مجموعه وقف توصیف تعلیق گونه‌گی، سرخوردگی و گرفتاری انسان ایرانی در فاصله با آن چیزهایی است که از زندگی در سنت زیستی و جغرافیای فرهنگی خود سراغ دارد. این نکته را می‌توان در این پرسش دنبال کرد که چرا تجدد به منزله یک اندیشه و مدرنیته، در مقام محصول آن، همچنان در گردونه اندیشه و زندگی انسان ایرانی دچار تعلیق و رفتاری آونگی بین گذشته و حال – و نه آینده – در آمد و شد است؟! آیا شاعر نیز در این گردونه گرفتار نیامده است؟

شاهرخ تندرو صالح در خصوص ساختار شعر در این کتاب گفت: پاسخ به این پرسش ما را به سویه‌ای دیگر از ساختار شعر مسعود میری باز می‌گرداند. او برای بیان درگیری‌های عاطفی ضمن بهره گیری از نمادپردازی‌های فتوریستی و ناتورالیستی گونه‌ای مدرن از رمانتیسم شعر ایرانی را تصویر‌گری می‌کند. وجه غالب این موضوع را می‌توانیم در بهره گیری او از ضمیرهای «من» و «ما» که عمده‌ترین صورت‌های ضمیر در شعر فارسی هستند را دید.

ضمائر در شعر او از ضمیرهای قراردادی، اسطوره‌ای، حماسی و یا آیینی شعر فارسی به جلوه‌هایی از «من» ایرانی در حال و روزی که در آن بسر می‌برد تغییر ماهیت می‌دهد. همین تغییر است که بلندی و کوتاهی بندهای شعر، توالی و تقطیع، تصویر پردازی‌های واقع نمایانه و ارجاعات برون متنی و زمینه سازی عمل به تاثیر در حوزه گفتمان انتقادی را در ساختمان شعری او پر رنگ می‌سازد. این نکته به تمامی در دو قابلیت مصرع سرایی و گزینه گویی یا قصار سرایی‌های او قابل بازخوانی است.

وی با اشاره به درونمایه‌های شعری مسعود می‌ری و قلمرو مفهومی شعرهای این مجموعه که صورت اعتراضی، پرسشگرانه و گفتمانی دارند افزود: سویه غالب این گفتمان‌ها را می‌توان در تلقی‌های شاعرانه می‌ری از تقابل فروافتادگی زندگی و حیات در دامچاله‌های مرگ، روزمره‌گی و فروپاشی نهاد بینش و دانش و ارزش‌هایی بر شمرد که جادوی عشق را رقم می‌زنند. انسان ایرانی امروز سهمش از تاریخ و دگردیسی‌هایی که از سرگذرانده جز ویرانی و رفت و آمدی عبث در لُجه سرگردانی نیست. بیشترین تاملات مفهومی می‌ری به نظرم بر این موضوع متمرکز است. او در حال تجربه زبانی خاص خود است که ضمن بهره برداری از دانش اسطوره‌ای و تاریخی خود، ماجراهای رنگارنگ زندگی را از صافی تخیل و عاطفه خود بگذراند و نگینه‌های شعرش را از دوزخ سوء تفاهم واژگان و الفبا‌ها، بی‌تفاوتی و بی‌خویش برهاند. در نگاهی اجمالی می‌توان بخش دوم مجموعه شعر مسعود میری را دنباله تجربه شاعرانی دانست که مخاطبان خود را به درک لطایف حافظانه زندگی، عبورهای رندانه خیام از پرسش‌های بی‌پاسخ حیات و کنار آمدن با جادوی جاودانگی مرگ فرا می‌خوانند. چرا که تحقیق پیرامون ماهیت زندگی، خاصه زندگی امروزمان چیزی بیش از فسون و فسانه نخواهد بود. با این حال یک نکته در سراسر این مجموعه شعر خود را به چشم می‌کشاند و آن، میل به فرو‌تر رفتن در اقیانوس مرگ است برای درک این ناشناخته.

سپس فرخنده حاجی‌زاده داستان نویس وشاعر به نقد کتاب مسعود می‌ری پرداخت وگفت: با خواندن این مجموعه چند ویژگی بیش از سایر ویژگی‌های این اثر در ذهن خواننده نقش می‌بندد: عنصر مرگ، در دنیای مرگ آلودی که دامنگیرمان شده؛ از عنوان کتاب که عنوانی تأویل پذیر است آغاز می‌شود. مرگی که حضورش در سرتاسر اثر حس می‌شود و بوی مرگ به بویی آشنا تبدیل می‌شود. بویی فاجعه‌بار اما انگار ازلی با بالهای مرگ به دنیا می‌آئیم (ص۱۰۲) از مرگ مادرمان حوا تا حالا/ چراغ‌های بندر خاموش است یا راه رفته را به قاعده‌ی مرگ رفته‌ایم (ص۳۵)

این نویسنده افزود: حضور مرگ اما به عنوان یک واقعیت پا به پای زندگی پیش می‌رود و زندگی را نفی نمی‌کند. (با چشم‌های خودم می‌دیدم/ وقتی که شکل لبانش عوض شده بود/ پدر را می‌گویم/ طوری که داشت به دنیا می‌خندید/ مرگ به او خندیده بود لابد/ با صفحه‌ی نخست کتابی که سفیدی را مرور می‌کند/ و تقدیم می‌شود به آخرالزمان پس از انسان....) راستی آخرالزمان پس از انسان کی خواهد بود؟ روز واقعه؟ آیا شاعر در انتظار کن فیکون جهان نشسته. (پستچی برای پدر هیچوقت تلگراف نخواهد آورد/ سیاره‌ی قشنگ ما به خودش وقت می‌دهد که بخوابد/)....(پدر خوابیده است، نمرده است)

حاجی‌زاده افزود: زبان آئینی روایی و تاثیر زبان دینی که لحن وردگونه به شعرهای این مجموعه می‌دهد. (منظور زبان دینی است نه تفک دینی) و نگاهی هستی مدار که‌گاه ما را برمی‌گرداند به سپیده دم حیات (حالا/ کوچه‌های شهر/ در رویای خاک و خاکس‌تر بر باد می‌رود/ بگذار کنا تو بنشینیم! (ص ۱۱) / (و پنجره‌ها به کسره‌ی نسبت وابسته‌اند/ پنجره‌هایی با کسره‌ی نسبت/ به بسته بودن رویاهای زمین/ (ص۱۲) / (ببین چقدر قشنگ است این حدیث / حدیث خم شدن گردباد/ و چیدن من از مو‌هایت.... از من سوال نکن/ با هم به آتش نمرود پا گذاشتم (ص۴۴) به طور کلی این مجموعه که بیش از تکفیک و ساختار شاعری را در برابر خواننده قرار می‌دهد که در ذهنش انسان فرا‌تر از ایدئولوژی نشسته، چنانکه‌گاه تمنای آزادی بی‌هیچ شعاری با تغزل در می‌آمیزد: تا شناسنامه‌ی آزادی همیشه پانچ شود/ در چشم‌های من/ که تو سیگارت را در آن خاموش کنی (ص۴۶) جمهوری نگاه تو آزادی‌ست/ فردا/ در روزنامه‌های دلم تی‌تر می‌زنی (ص ۱۰۶).

نویسنده کتاب شعر «طلعت منم» بیان داشت: شعرهای این مجموعه بیانگر آگاهی دانش شاعر مجموعه است؛ آگاهی نه از جنس نوشته‌هایی که نویسندگانشان برای مرعوب کردن خواننده از اسامی و القاب دهان پرکن استفاده می‌کنند به همین دلیل جز در یکی دو مورد اساسی و مفاهیم خیلی طبیعی وارد شعر می‌شوند. راستی حقیقت پنهانی است / جرعه جرعه به سقراط نوشاندیم / تا زندگی از دست نرود (ص ۲۴). سکوت پشت به پشت از تو می‌رسد به زئوس (ص۳۴).... / بگذارید «المپ» تکه‌های پیرهنش را باز کند. اسماعیل زل می‌زند به چشمان پدر/ تا کتاب مقدس را دوباره از سرنو بنویسی/ سقراط از حکایت سهراب بی‌خبر بود/ ابراهیم تا به شاهنامه برسد / مستی از چشم‌های ما گذشت (ص۳۶) گالیله پرچم پم به زمین پا بکوبد/ زمین همیشه مسطح خواهد ماند (ص ۳۲)

شاعر‌گاه حافظه‌ی ما را وادار به بازآفرینی یا یادآوری می‌کند تا مبادا فراموش کنیم: خرده ریز خاطره‌هایم کافی نیست/ زنگ بزنی/ به یاد می‌آوریم که پیچیده‌ایم/ چون طومار کهنه‌ی توفانی که به دیدار دلخوش بود/ اینطور مغازله‌ها از ویرانی برمی‌آید (ص۱۲) صدای تق تق الفاظ از اتاق مجاور می‌آید/ کسی که می‌رقصد/ کسی که با هزار و یک انگشت/ حروف شعر و تمنا را روی کاغذ A۴ می‌ریزد /... در این مجموعه تغییر در مفاهیم اتفاق می‌افتد نه در نحو زبان از کله می‌گفتم برادران (ص ۲۴) برادران اینجا با تعبیر عرضی برادران تفاوت دارد، گویی «برادران» در این شعر از جنس برادران یوسف، برادران تاریخ، برادران اولیه، برادران نوعی و شاید برادران خونی‌ست. و‌گاه تغییر در خود زبان با باری اعتراضی و شاخص‌ نمادینی که با حرکت از واقعیت به سمت تخیلی شاعرانه با حضور در واقعیت زندگی پیش می‌رود: اصلا به ما چه ربطی دارد/ دشمن در آنطرف خاکریزهای فاصله / آوازش غمگین است و تلگراف‌های جنگ جهانی دوم / هنوز به مقصد نرسیده.... (ص ۳۱) از جنگ برگشته‌ایم تو گویی.... / با نقاب مرگ بر چهره/ و پوتین سربازان دشمن بر شانه/ کلمه‌های مهربانی در حجره‌هامان سنگ می‌شود/ دوست داشتن/ در حریق بمب‌های زنگ زده انتحار می‌کند (ص ۹۰)

حاجی‌زاده افزود: مسعود میری هرچند از اسطوره‌های قدیمی و استعاره‌های کهن ساختارزدایی می‌کند اما هنوز به استعاره‌های کهن ایمان دارد. هنوز هم به استعاره‌های قدیمی ایمان دارم/ و می‌توانم از لب و گیسو چیزی بنویسم اما می‌ری در کنار پیوند زدن چیز‌ها بی‌اهمیت به مسائل مهم و شیطنت‌های زیبایی از این دست به گمانم پرواز تاخیر داشت/ عشق/ با پرواز بعدی به شهری دیگر می‌رفت/ با کوله پشتی پر (ص ۲۷) ای کاش از قافیه‌سازی از این دست/ خش در صدایت/ گل در کلاهت (ص ۵۱) پیش از صدای «الو» / لو رفته بود (ص ۱۷) و چند توضیح از جنس سطر/ پرندگانی را که با بال‌های شعله‌ور به زمین برمی‌گردند (ص ۴۲) و با دهانی گشاده‌تر از خوف / حوصله‌ای تنک‌تر از دشت.... (ص ۶۸).  و در شعر ص ۳۳ که استحکام لازم برای استقلال شعری را دارد از عنوان «آلزایمر، گابریل گارسیا مارگز گرفته است!» و چند اشاره به مارکز و اثر خودداری می‌کرد.

پیمان سلطانی نیز به بررسی «چیدن مرگ از مو‌هایت» پرداخت وگفت: تا آنجا که حافظه‌ام یاری می‌کند از شعرهای شاعران دهه‌ی هشتاد شعری را به خاطر ندارم که بتوان بر روی آن ملودی ساخت و یا موسیقی‌ای با وزن آن شعر خلق کرد و‌گاه هم آن را زمزمه نمود. چرا شعرِ دهه‌ی گذشته تا کنون این شرایط را برای موسیقیدانانِ ما فراهم نکرده است؟ و چرا علاقه مندان شعر و شاعری‌گاه ترجمه‌های شعر‌های دسته چندم غیر ایرانی را به جای ساختار مستحکم شعر کهن فارسی، الگوی خود قرار داده و یا قالب غیرِ متریکِ آن شعر‌ها را تقلید می‌کنند؟

وی افزود: بی‌تردید معتقدم که ساختِ متریک و انگاره‌های ریتمیکِ وزنِ شعرِ فارسی، مؤثر‌ترین و مهم‌ترین عنصرِ شعری، پس از شعرِ هجایی تا امروز بوده است. «شمس قیس رازی» در کتاب «المعجم فی معاییر اشعار العجم» می‌نویسد که چگونه معماران ایرانی وزنِ خوانشِ آوازهای کارگران عرب را معیارِ قالبِ عروضِ شعر فارسی قرارداده‌اند. آنچه امروز به عنوان وزنِ شعرِ فارسی در اختیارِ ما قرار گرفته است ثمره‌ی تلاش‌های خلیل بن احمد فراهیدی از انطباق وزن کمی تا کوشش خواجه نصیر طوسی در راهِ تدوینِ قواعد وزن‌شناسی (که بی‌نتیجه هم ماند) بوده است.

این موسیقیدان و آهنگساز در ادامه افزود: آنچه شعر قدما را برای ما خوشایند ساخته است، آهنگ و کیفیت وزنی به همراه سوژه و تطابق موضوع موردِ نظر شاعر با وزنِ متناسبِ پیام شاعر در شعر است، که از شهید بلخی و رودکی می‌آید تا به نیما یوشیج می‌رسد. این نهضت با آغازی دیگر از نیما پیش می‌رود و تا دهه هفتاد با نو گرایی‌هایی دیگر از سوی هوشنگ ایرانی و یداله رویایی و دکتر رضا براهنی و... آمیخته می‌گردد. همه این شاعران تحولات شعری یشان را از موسیقی و وزن شعری آغاز می‌کنند. اما شعر سازی‌های بخشِ مهمی از شاعرانِ نسلِ جدید، توأم شده است با ولنگاری‌های مدرنیزم از نوع ایرانیِ آن، که در سروده‌هایشان یا بازگشتی نا‌آگاهانه و تصادفی به شعر هجایی دارند و یا نوشته‌هایشان را از شعرهای ترجمه شده‌ی شاعران غیر ایرانی به گونه‌ای ناعادلانه و غیر حرفه‌ای کپی می‌کنند که آن هم ترکیبی نا‌خواسته از تک آکسان‌ها و یکی دو رکن عروضی است. این افراد بعضاً هم سراغ شاعران دسته چندم آن وری می‌روند که البته این رفتار بسیار با تأثیر پذیری نیما و شاگردان خلف‌اش از شاعران مکتب پارناس و بودلر و مالارمه و... تفاوت دارد. نیما به بحرهای عروضی پایبند است، در آن‌ها دخالت می‌کند، نظمِ قافیه را بر هم می‌زند، تکرار ارکان را از دورِ کامل خارج می‌کند، اما نهایتا در‌‌ همان قالب ساختِ شعر‌هایش را گسترش می‌دهد. نیما ترکیب مصوت‌های کوتاه و بلند و کشیده را به‌‌ همان شکلی بکار می‌برد که عنصری و قاآنی بکار برده‌اند. با این تفاوت دیگر که او مضمون را در کل اثر سرریز می‌کند. مضمون شعر هر چه که باشد جهل، پند، فقر، صبر، عشق و موضوعات هم چه ایدئولوژیک باشند چه ملی هر قدر هم که پرداخت متناسبی یافته باشند، اگر با وزن و قالب موسیقاییِ درستی ترکیب نشوند ماندگار نخواهند بود.

وی ادامه داد: براهنی وزن‌ها را از هم دیگر عبور می‌دهد، رکن‌ها را تو در تو به کار می‌برد و با یک رکن میانی بحر قبل و بعد را به هم پیوند می‌زند، زمان‌ها را در یک آن با هم می‌آمیزد، سطرهای شعری‌اش را تا جایی ادامه می‌دهد و تا جایی وزن‌ها را می‌آمیزد که نَفَس می‌بُرَد، سکوت را به‌‌ همان اندازه کار می‌گیرد که آوای کلام را، اسطوره دیروز و خفقان امروز و دور نمای آینده را در‌‌ همان قالب وزنی‌ای می‌گوید که منوچهری و خاقانی شعرشان را سروده‌اند. با این تفاوت که براهنی شعر‌هایش در خطاب به پروانه را از قالب تک صدایی به سوی یک ساختار پلی فونیک هدایت می‌کند.

سلطانی گفت: مسئله منوچهری طبیعت است و مسئله قاآنی حکمت. مسئله نیما دنیای نمادین‌اش است و مسئله براهنی مادر است که از زمین آغاز می‌گردد. اما نهایتا همه این‌ها میوه خود را بر بالای آن درختی می‌نشانند که ریشه در خاک دارد.
موسیقی دستگاهی و بخش مهمی از موسیقی اقوام ایرانی نیز از همین ساختار وزنی موجود در شعر کلاسیک فارسی طبعیت می‌کند و در نتیجه‌ی این تنگانتگی میان شعر و موسیقی در ایران، ما روبرو می‌شویم با بی‌گذشتگیِ شعر سرایان نسل جدید، که در سرودن شعر‌هایشان با تیپ‌های وزنیِ زبانیِ غیر ایرانی، از دینامیکِ وابسطه به استرس‌ها و آکسان‌ها در انگاره‌های ریتمیک ایرانی سود نمی‌جویند. به همین دلیل نمی‌توان برای شعر‌هایی این چنین موسیقی نوشت و نمی‌توان این شعر‌ها را زمزمه کرد و در حافظه سپرد.

وی اظهار داشت: خوشحالم که پس از مدت‌ها ی طولانی با کتاب شعر «چیدن مرگ از مو‌هایت» سروده «مسعود می‌ری» روبرو می‌شوم که همانند گذشته این امکان را برای خالقان موسیقی فراهم می‌سازد که شعر‌هایش را زمزمه کنند و تک تک سطر‌هایش را به یک ملودی زیبا آرایش نمایند.

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز