خبرگزاری کار ایران

به بهانه‌ی شصت‌ودومین سالگرد سقوط دولت ملی محمد مصدق؛

واکنش شعر و داستان به کودتای 28 مرداد

پاسخ به این سوال که اگر کودتای 28 مرداد نبود و دولت مصدق موفق می‌شد، ادبیات ما به کدام سو می‌رفت، بسیار مشکل است، همان‌طور که پیش‌بینی چگونی شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران در صورت نبود چنین اتفاقی در تاریخ کشور کاری سخت و بعضا عبث است.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ گسست‌ها، عقب‌گردها و شکست‌های تاریخی معمولا ادبیات و هنر را از زمینه‌های پیشین خود جدا کرده و شوک حاصل از فاجعه فضای هنری و ادبی جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهد. هنر و ادبیات ما نیز پس از کودتای 28مرداد به نوعی بحرانی شده و بازنمایی وضعیتِ پس از کودتا، مساله اصلی شاعران و نویسندگان آن دوران می‌شود.

شاعران هم‌عصر کودتا

نیما به عنوان اولین شاعر پس از کودتا به لحاظ زمانی و دیگر شاعران آن دوران احمد شاملو، سیاوش کسرایی، نصرت رحمانی و... اخوان همگی نمادی از شعر کودتا هستند. گرچه نیما با مواجهه برسازنده و اخلال‌گرش به نوستالژی شدن شکست تن نمی‌دهد و حتی در شعر «دل فولادم» در برابر گفتمان غالب روایت شکست می‌ایستد، اما شعر اخوان و بسیاری دیگر از شاعران کودتا بیشتر دست به بازسازی صرف واقعیت می‌زنند. شاید شعر «زمستان است» و البته «خانه‌ام آتش گرفته است...» اخوان ثالث بهترین نمونه‌ها برای بیان وضعیت شعر و شاعران بعد از کودتای 28 مرداد باشد.

65654

 اخوان کاملا شاعر بعد از 28 مرداد است و در شعر زمستانش فضای سرد سمبولیستی حاکم است که آن را از نیما گرفته؛ یا قصه‌ی شهر سنگستان او اصلا داستان شکست مصدق است و بردن نفت «و بردنها و بردنها و بردنها / و کشتی‌ها و کشتی‌ها و کشتی‌ها». در شعر آنگاه پس از تندر هم به فرار شاه و در افتادن مصدق با امپریالیسم انگلیس و سکوت کشورهایی مثل چین و ... در قبال کودتا می‌پردازد و البته این شعر دیگر نه سمبولیسم که اصلا تمثیل است. اخوان همچنین شعری را هم مستقیما به مصدق، با نام پیرمحمد احمدآبادی، تقدیم کرده است. هرچند که شعرهای اصلی آن سال‌های ما در حاشیه قرار داشتند و کم‌کم از دهه 40 به بعد مطرح شدند، وقتی که دیگر زیبایی‌شناسی این نوع شعر جا افتاد و کسانی هم که تحت تاثیرشان بودند، از متن کنار زده شدند. در واقع شعر شاعران مطرح آن سال‌ها شکل رنگ باخته شاعران اصلی و نوپرداز ما بود.

بالا رفتن غلظت نمادگرایی در شعر نو

به واسطه‌ی کودتای 28 مرداد، آزادی‌هایی که تا آن سال با از خود گذشتگی خیلی‌ها به دست آمده بود، از بین رفت و دوباره به قهقرای تاریخ پرتاب شدیم؛ سانسور دوباره حاکم شد و تابوها گسترش یافت. به همین دلیل بیشتر شاعران و نویسندگان به سمبول‌گرایی و جایگزین کردن نمادها به ازای حقایق تلخ موجود روی آوردند. هرچند شعر نو ایران از طریق نیما یوشیج اساسا نمادگرا شد و بنیاد شعر نو ما «نماد» بوده است اما کودتا موجب شد غلظت نمادگرایی در شعر نو ایران بیشتر شود. یعنی اولین چیزی که در شعر نو ایران پس از کودتا، مشهود است، غلظت بالای نمادگرایی است.

«شب» یکی از سمبلوهای شعری نیما و نمادی برای کودتایی می‌شود که بعدا مشخص می‌شود آمریکا و انگلیس در آن دخالت داشته‌اند. از قول سیمین دانشور که همسایه‌ی نیما بوده؛ می‌توان گفت او یکی از آگاه‌ترین افراد زمان خودش بوده و با مسائل سیاسی آشنایی داشته و آنها را در شعرش منعکس می‌کرده؛ منتها با سمبولیسم خاص خودش که در نتیجه‌ی آن شعرش کاملا سیاسی نمی‌شود و ابعاد دیگری هم پیدا می‌کند.

شاملو هم سمبولیسمی دارد که او را از دست سانسور نجات می‌دهد؛ در جایی نام وارتان را که زیر شکنجه‌ی ساواک جان داده به نازلی تغییر می‌دهد و شعر «سال بد / سال باد / سال اشک / سال شک / سال روزهای دراز و استقامت‌های کم / سالی که غرور گدایی کرد / سال پست / سال درد / سال عزا / سال اشک پوری / سال خون مرتضا / سال کبیسه...»‌ی او کاملا مربوط به 28 مرداد و اعدام مرتضی کیوان است.

532210_0AMJ3gea

پیش از کودتا مبارزات زیادی شده بود تا خطوط قرمز کمرنگ شود و از آن دوره آثار درخشانی داریم که بعد از کودتا کمتر می‌توان نشانی از آن‌ها گرفت. می‌توان گفت که کودتا یک خواب اجباری بود که به ملت تحمیل شد و خارجی‌ها هم در آن دخالت داشتند.

خودی و ایرانیزه شدن شعر مدرن

دومین نکته‌ای که مهم بود، خودی شدن و ایرانیزه شدن شعر مدرن فارسی بود. اگر شاعران ما پیش از آن تحت تاثیر شعرهای غربی شعر می‌گفتند، حالا تحت تاثیر اتفاقاتی که در کشور خودمان می‌افتاد، شعر می‌گفتند. یک شاخه از شعر ما هم به شعار تبدیل شد و پایه‌ی شعرهای چریکی از آن زمان گذاشته شد.

مهم‌ترین عامل تحرک فرهنگی ایران نوین در آن دوران حزب توده بود. نشریات این حزب ما را با فرهنگ مدرن جهان آشنا می‌کرد و عمده شاعران نوپرداز ما عضو یا طرفدار حزب توده بودند. این شاعران هنوز جوان بودند که کودتای 28مرداد اتفاق افتاد. کودتا که موجب بسته شدن احزاب، سازمان‌ها و دستگیری شاعران و هنرمندان شد، مانند آب سردی بود که روی این هنرمندان ریخته شد و این‌ها به خودشان آمدند. آنها اگرچه تحت تاثیر شعر اروپا بودند اما عمیقا به جوهره فلسفه شعر نو آشنا نبودند. به خود آمدن‌شان بعد از کودتا باعث شد از مسایل مبتلا به خودشان حرف بزنند و شعر را ایرانیزه کنند. یعنی آشنایی‌شان با شعر مدرن غرب پیش از کودتا و خودی کردن شعر بعد از کودتا اتفاق افتاد. پس اگر کودتا در هر زمینه‌ای ضربه‌زننده بود، معلوم نیست یا بعید است که در عرصه شعر هم ضربه‌زننده بوده باشد. اخوان‌ثالث که پیش از کودتا غزل‌سرا و قصیده‌پرداز بود، بعد از کودتا تحت تاثیر آرای نیما اولین شعر نویش، «خانه‌ام آتش گرفته است» را می‌گوید.

کودتا و شعر بی‌پرده

 باید توجه داشت که کودتا در فرم شعر تاثیر چندانی نگذاشت. اتفاق فرمی در شعر نو ایران، پیش از کودتا در شعرهای هوشنگ ایرانی افتاده بود که بعد از کودتا هوشنگ ایرانی چنان سرخورده می‌شود که اصلا شعر را رها می‌کند و این نوع زیبایی‌شناسی در شعر ما ادامه پیدا نمی‌کند تا سال 1341 و تنها خود هوشنگ ایرانی یکی، دو بار دیگر از آن نوع شعرها می‌گوید. اتفاقی که در شعر می‌افتد، در واقع بیشتر در محتوا و هیجانات زبانی است. یعنی اگر قبلا حرف‌ها با نوعی مراعات گفته می‌شد، پس از کودتا حرف‌ها بی‌پرده مطرح می‌شود وگرنه شعر مسلط سال‌های دهه 30 همان چهار‌پاره‌هایی است که از سال‌های 20 شروع شده و انسجام پیدا کرده بود و دیگر برای شاعران ظرف آماده‌ای بود که حرف‌هایشان را در این قالب بزنند. قالب مسلط آن سال‌ها چهار‌پاره بود، حتی شعر نیمایی هم به آن صورت نبود و بردی نداشت. تاثیر کودتا در شعر، در محتواست و در «لحن»، در فرم نیست. در واقع در شکل اتفاقاتی که می‌افتد، آنقدر خام و بی‌انسجام است که قابل توجه نیست. مثلا «کارو» از شاعرانی بود که در آن سال‌ها گرایش نیمایی پیدا کرد اما معلوم نیست که شناخت دقیقی از نیما داشته، شهرتش در آن سال‌ها عمدتا به خاطر روح عصیانی‌ای بود که در شعرهایش وجود داشت و این روح عصیانی از شعرهای اجتماعی تا شعرهای عاشقانه و اروتیکش را در‌بر‌می‌گرفت یا شاعران دیگری مثل «فریدون کار» یا برخی از شعرهای «کلانتری» که گرایش‌های نیمایی داشتند و سهراب سپهری که تحت تاثیر هوشنگ ایرانی بود، منتها هنوز آن انسجام و پختگی لازم را نداشتند.

داستان‌نویسی در سال‌های 1332 تا 1340

معمولا در گفتمان ادبی غالب حرف از ادبیات کودتا و بررسی و تحلیل تاثیر کودتای 28مرداد بر ادبیات معاصر که می‌شود بلافاصله یاد شعر آن دوره می‌افتیم و داستان‌های پس از کودتا را دیرتر به یاد می‌آوریم یا به نقش این اتفاق در ادبیات داستانی سال‌های بعد از کودتا کمتر اشاره می‌شود.

شمس لنگرودی جایی در این‌باره می‌گوید: «در آن زمان تنها «شعر» جدی گرفته می‌شد، شعر پرچمدار هنر و فرهنگ ما بود. داستان، نقاشی و هنرهای دیگر هنوز چندان جدی گرفته نمی‌شدند و خوانندگان توقعی از آنها نداشتند. شعر برای خواننده ایرانی قداست داشت. مردم از شاعران توقع داشتند نه از داستان‌نویس و موسیقیدان. هنوز هنرهای دیگر جا نیفتاده بودند.»

با اینکه در دهه 30 شعر، نماد ادبیات کودتا بوده است اما به عقیده‌ی شمس لنگرودی گفتار مسلط پس از کودتا در دهه 30، گفتاری سیاست‌زدایی شده بوده و شعر واقعی کودتا گفتمان حاشیه بوده است و همواره هم گفتمان حاشیه بالا می‌آید. همان‌طور که امروز هم به نوعی، جریان غالب شعر و حتی ادبیات داستانی ما عاری از هرگونه سیاست ادبیات است. ادبیات برسازنده و مساله‌زای ما هنوز ادبیات حاشیه است.

656545454

اساسا بعد از کودتا ما دو نویسنده خیلی مهم داشتیم: بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی که از نیمه دوم 30 وارد عرصه داستان‌نویسی می‌شود. آن سال‌ها البته ادبیات ما نویسندگان مطرحی مثل ابراهیم گلستان، غلامحسین ساعدی یا جلال آل‌احمد را نیز داشیم. اما از سویی هم این نویسندگان نوپا بودند و خواننده جدی نداشتند و هم ادبیات داستانی در آن سال‌ها خیلی مطرح نبود. حتی در سال‌های 1347-1346 که ما تازه رمان‌خوان ‌شده بودیم؛ هنوز «داستان» برای ما جدی نبود و همچنان «شعر» در اولویت قرار داشت.

6565455454

درواقع اگر آل‌احمد در آن سال‌ها مطرح بود به عنوان روشنفکر شهرت داشت نه یک داستان‌نویس. در اصل آل‌ِاحمدِ آن دوران روشنفکری بود که از حزب توده جدا شده و با خلیل ملکی نیروی سوم را تشکیل داده بود که با نیما درگیری داشتند. سردبیر نشریات حزبی بود. شهرتش در این حوزه‌ها بود. ثمین باغچه‌بان هم کمتر به دلیل ترجمه‌هایش و بیشتر به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش شناخته شده بود. حتی ابراهیم گلستان نیز در دهه 30 به دلیل داستان‌نویسی مطرح نیست، چون از اعضای فعال حزب بود و بعد هم گلستان فیلم را تاسیس کرد و همه جذب آنجا شدند پس بین همه‌ی مردم شناخته شد. اما شاعرانی مثل اخوان و نیما تنها به دلیل شعرشان مطرح بودند یا هوشنگ ابتهاج و کسرایی با اینکه عضو حزب توده و به نوعی سخنگوی هنری حزب بودند اما به عنوان شاعر شهرت داشتند.

داستان از دهه 40 برای ایرانیان جدی می‌شود. احمد محمود هم در همین سال‌ها رمان «همسایه‌ها» را (که در بستر فضای نهضت ملی شدن صنعت نفت آغاز و با کودتای 28 مرداد به پایان می‌رسد) خلق می‌کند. کم‌کم در آثار بسیاری از نویسندگان رئالیست به این موضوع پرداخته شده و در بعضی کارهای علی‌محمد افغانی و بعضی داستان‌های جمال شهرام نیز تاثیرات این جریان دیده می‌شود. منتها کارهایی که خیلی روشن به کودتا می‌پرداختند اجازه‌ی چاپ نمی‌گرفتند و در نتیجه پشتِ فرم پنهان می‌شدند؛ البته در آثار کسانی مثل ابراهیم رهبر و اصغر الهی که رو می‌نوشتند، جسته و گریخته به این موضوع برمی‌خوریم. این دغدغه حتی در کسانی مانند هوشنگ گلشیری که با فرم کار می‌کردند نیز وجود داشت و مثلا «سرباز سربی» محمد کلباسی هم به این جریان پرداخته است.

9986565

همچنین برجسته‌ترین داستان‌های تاریخی–اجتماعی پاورقی گونه‌ی این دوران عبارتند از : آفت، شهر آشوب و رابعه از حسینقلی مستعان، عشاق نامدار اقتباس از ذبیح‌اله منصوری، آتش‌های نهفته از سعید نفیسی، ده مرد رشید و نسل شجاعان از شاپور آرین‌نژاد.

انزوا، افسردگی، انفعال و خودتخریبی نویسندگان و شاعران

کودتا باعث چند اتفاق دیگر هم شد: یکی سرخوردگی شدید، احساس شکست، دلتنگی و پراکندگی، نوعی ایدئولوژی‌گریزی که باعث رفتن به‌سوی نوعی لاابالی‌گری و حتی هرزگی شد و این در شعر نمود پیدا کرد. تا پیش از کودتا کمتر شعری داریم که از «شکست» بگوید یا از «پناه بردن به مواد مخدر» یا «خودکشی» صحبت کند. این مفاهیم پس از کودتا اصل شد. بسامدِ بالا در شعرِ نو این سال‌ها همین کلمات است که هر کدام هم شاخص‌های خودش را دارد. مثلا شعر شکست که نماد اصلی‌اش اخوان ثالث بود. شعر بوهمی کولی‌وار هرزه‌گرا، شعر نصرت رحمانی است یا رفتن به سوی نوعی عشق سانتی‌مانتال که در شعر نادر نادرپور می‌بینیم.

پس شاعران پس از کودتا دو دسته‌اند. یک دسته شاعران ایدئولوژیک با گرایش‌های ایدئولوژیک و یک دسته شاعرانی‌اند که گرچه شاید پیش از کودتا گرایشی به ایدئولوژی داشته‌اند اما پس از کودتا ایدئولوژی‌شان را رها می‌کنند و به زندگی می‌چسبند یعنی آرای‌شان دیگر با پیشداوری همراه نیست.

درست است که «کودتا» برای همه اتفاق افتاده بود، اما این اتفاق برای یک عده از هنرمندان- به‌رغم تمام مشکلات- سازنده بود و برای عده‌ای ویران‌گر و نابودکننده- تمام کسانی که منتظر لاابالی‌گری یا گریز از ایدئولوژی- یا هر لغت دیگری- بودند، زود به همان سمت رفتند.

شمس لنگرودی داستانی دراین‌باره دارد: در آن سال‌ها یک بحث داغ و درازدامن بین احمد شاملو و نادر نادرپور درگرفته بود که در همین حوزه بود: وقتی فاکنر برنده جایزه نوبل شد، یکی از کتاب‌های نادرپور هم منتشر می‌شود که شاملو با عصبانیت نقدی می‌نویسد- که البته من نقدهای عصبانی را نقد نمی‌دانم- که از فاکنر یاد بگیریم، شعر تو آینه تمام‌قد اتاق خواب تو است. اینها را برای چه کسی می‌نویسی؟ به درد چه کسی می‌خورد؟ اگر برای اتاق خوابت می‌نویسی که آویزان کن به اتاقت. شاملو معتقد بود که باید تمام‌قد در مقابل اتفاقات بایستیم و الی آخر. می‌خواهم بگویم بستگی دارد به اینکه چه کسی با واقعیت مواجه می‌شود. نادر نادرپور به هر دلیلی به قول شاملو تمام‌قد روبه‌روی آینه اتاقش می‌ماند و شاملو می‌خواهد تمام‌قد در برابر آینه جهان بایستد. برای اینکه نوع برداشت‌اش از زندگی فرق می‌کند. بنابراین قطعا واقعیت و واقعیت کودتا بر زندگی افراد و هنرمندان تاثیر تعیین‌کننده و ناگزیری دارد اما بستگی به فرد دارد. روی برخی تاثیر مخرب دارد و روی برخی نه، مثل نیما که حتی خوشحال بود و می‌گفت: «تازه می‌شود شعر گفت» که البته به نظر من حرفی انحرافی است؛ چرا که نیما عادت داشت در انزوا شعر بگوید و فکر می‌کرد حالا شکست باعث انزوای بیشترش می‌شود و بهتر و راحت‌تر شعر می‌گوید.

 دستگیری‌هایی که به مرور پس از کودتا اتفاق افتاد، هنرمندان را متوجه عمق واقعیتِ کودتا کرد. دستگیری‌هایی که با اعضای حزب توده شروع شد و بسیاری از شاعران و هنرمندان شناخته شده عضو یا طرفدار این حزب بودند. لنگرودی می‌گوید: از شاملو گرفته تا آتشی و دیگران؛ اینها در زندان بودند که اولین شعرهای کودتایی‌شان را سرودند. همان‌جا اولین شعر نو اخوان ثالث سروده شد و به گمان من اولین شعری که به کودتا اشاره دارد. همان شعر «خانه‌ام آتش گرفته است» اخوان ثالث است. کسانی مثل سیاوش کسرایی و ... هم واکنش نشان داده بودند، اما عکس‌العمل‌شان خیلی تفاوتی نداشت با شعرهایی که پیشتر می‌گفتند. یعنی قبلا انقلابی و خواهان فردایی بهتر و امیدبخش بودند، پس از کودتا هم همان شعرها را می‌گفتند که مثلا اگر خانه خراب شد، دوباره درست می‌شود. اما این فضای روحی را که سال‌ها دوام آورد، بیشتر می‌توان در شعرهای اخوان ثالث دید، وگرنه شاملو هم که بیشتر همان کارهای خودش را ادامه داد فقط پخته‌تر شد. انگار یک راهی را در پیش گرفته بود و همان را ادامه داد.

به دنبال کودتای 28 مرداد و سایه انداختن اختناق بر سرنوشت ملت ایران، نویسندگان سردرگم و سرخورده از ادبیات معترض و آرمانگرا نیز، یا مثل برخی شاعران این طیف به کنج عزلت خزیدند یا با پناه بردن به رمانتیسم تلخ، به نگارش داستان‌های تمثیلی، اسطوره‌ای، عرفانی، اروتیک یا پوچ گرایانه روی آوردند. از اواخر دهه‌ی 30 داستان‌نویسی جامعه‌گرا حضوری جدی‌تر یافت که واکنشی در برابر موج ادبیات افسانه‌گرا و اسطوره‌پرداز سال‌های پیشین بود. نویسندگان این دوره دریافتند باید بیش از پیش مواد و مصالح آثار خود را از بطن و متن زندگی واقعی بجویند لذا با گرایشی نیرومند به لایه‌های فرودست جامعه پرداختند تا تصویرگر صادق زندگی شوم شبانه فقرا و فرودستان باشند.

اگر کودتا اتفاق نمی‌افتاد

پاسخ به این سوال که اگر کودتای 28 مرداد نبود و دولت مصدق موفق می‌شد، ادبیات ما به کدام سو می‌رفت؛ بسیار مشکل است. همان‌طور که پیش‌بینی چگونی شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران در صورت نیود چنین اتفاقی در تاریخ کشور کاری سخت و بعضا حتی عبث و بیهوده است، چراکه تاریخ و شرایط اجتماعی موجود را اما و اگر نمی‌سازد. اما به کسانی که فکر می‌کنند هنر در شرایط بحرانی و خفقان بروز می‌کند و مدعی می‌شوند شرایط خفقان موجود بعد از کودتا می‌توانست به خلق شاهکار‌های ادبی منتهی شود باید گفت؛ اگر چه بعضا شاهد خلق شعر و داستان‌های قوی از سوی برخی هنرمندان هستیم و استفاده از شرایط بحرانی در لحظاتی افتاده، ولی این اظهارنظر جامع و همه‌گیر نیست و اگر حکومت آزاد دموکراتیکی داشتیم، به‌مراتب ادبیات بالاتر و والاتری به وجود می‌آمد.

کد خبر : ۲۹۸۲۹۷