خبرگزاری کار ایران

گفت وگوی ایلنا با دو نجات یافته از چنگال اعتیاد؛

داستان یک رهایی

asdasd
کد خبر : ۱۳۵۵۱۷

فکر می‌کردم که چون پدرم مصرف کننده است من نیز از نطفه مصرف کننده‌ام و مصرف کننده هم از دنیا می‌روم / من در یک جایی خواندم که نجات یک معتاد نجات یک جامعه است، من به این مسأله ایمان دارم. امروز اگر یک نفر هم بتوانند پاک زندگی کند می‌تواند به خانواده و جامعه‌اش فرصت زندگی دوباره‌ای بدهد.

ایلنا: شاید برای بسیاری که از دور به مسئله اعتیاد و مواد مخدر می نگرند، عمل ترک اعتیاد، کاری ساده باشد اما واقعیت این است که برای آنانی که سال ها در دام آن افتاده اند، رهایی از چنگال افیون، آنقدر سخت و دشوار است که آن را یک معجزه میدانند و تحقق این معجزه را تنها با عنایت خدا ممکن می آیند. این حرف یک نجات یافته از دام اعتیاد است که؛ «اگر میبینید کسی از دام اعتیاد رها شده تنها به خاطر این است که خدا کمکش کرده است.»

چندی پیش خبرگزاری کار ایران(ایلنا)، میزبان دو مهمان ویژه بود؛ " امیر " و " حسن " دو یار و رفیق هم محله ای هستند که پس از سالها دست و پنجه نرم کردن با هیولای اعتیاد نه تنها توانسته اند از چنگال آن رها شوند بلکه توانسته اند در عرصه ورزش نیز به موفقیت ها چشمگیری نائل شوند.

امیر و حسن مصرف مواد مخدر را با هم شروع کرده بودند و پس از طی سختی‌های بسیار به وسیلهٔ آشنا شدن با انجمن معتادان گمنام، حسن اکنون ۱۸ ماه و امیر ۶ سال است که ترک کرده‌اند. اکنون امیر به صورت حرفه‌ای ورزش می‌کند و قهرمان پرورش اندام است. او اکنون باشگاه ورزشی دارد و جوانان زیادی را که از دام اعتیاد رها شده اند تحت حمایت خود قرار داده است.

امیر مجیدی ۳۲ سال سن دارد و مصرف مواد مخدر را از ۱۶ سالگی شروع کرد ه است. وی در مورد شروع مصرف خود می گوید: «در خانواده‌ای بودم که پدرم مصرف کننده بود و از سن کم احساس خلاء و کمبود حس می‌کردم زمانی که در مدرسه تحصیل می‌کردم دوست داشتم پدرم به مدرسه بیاید ولی پدرم چون مصرف کننده بود، نمی‌آمد. همه این‌ها دست به دست هم داد تا من به سمت اعتیاد بروم.
در آن زمان من نسبت به بیماری خودم آگاه نبودم این گونه فکر می‌کردم که چون پدرم مصرف کننده است من نیز از نطفه مصرف کننده‌ام و مصرف کننده هم از دنیا می‌روم، اولین بار با دوستم مصرف مواد مخدر را با تریاک شروع کردم و پس از آن همهٔ انواع مواد مخدر را امتحان کردم.
در سن ۱۸ سالگی تصمیم گرفتم به سربازی بروم تا شاید بتوانم ترک کنم. اما این اتفاق نیفتاد و از خدمت سربازی فراری شدم و این مساله باعثشد که مشکلات من چند برابر شود. در طول بیماری اعتیادم چند بار دستگیر شدم و ۷-۶ سال از عمرم را در زندان گذراندم. در زندان هم مصرف می‌کردم. دسترسی به مواد مخدر در آنجا از بیرون بیشتر بود. بعضی افراد که اطلاع ندارند به خانواده‌های این بیماران می‌گویند اگر بیرون نمی‌توانند ترک کنند ببرینشان زندان که این مساله اشتباه بزرگی است.

پس از آن شاید هزاران بارسعی کردم ترک کنم. در خانه خوابیدم به اصطلاح کسانی که مصرف کننده هستند به شهرستان رفتم اما به دلیل آنکه نسبت به بیماری‌ام آگاهی نداشتم نتوانستم به پاکی خودم پایبند باشم و با اولین پیشنهادی که به من می‌شد، و با مشکلاتی که در خانواده داشتم و کمبود‌هایی که برایم وجود داشت بازگشتم را توجیه می‌کردم. هر شب تصمیم می‌گرفتم ترک کنم و صبح که حالت خماری به من دست می‌داد فراموش می‌کردم و به قول کسانی که مصرف کننده هستم شنبه به شنبه می‌خواستم ترک کنم و رسیدن این شنبه ۱۲ سال طول کشید.»

ترک اعتیاد، یکبار برای همیشه

امیر ادامه داد: «بلاخره در سال ۸۲ با انجمن معتادان گم نام(NA) آشنا شدم. انجمن معتادان گمنام را از طریق یکی از دوستانم پیدا کردم که با هم مواد مخدر مصرف می‌کردیم. یکبار که بعد از ۶ ماه او را دیدم متوجه شدم که خیلی سرحال است. هنگامی که فهمیدم ترک کرده است، تصمیم گرفتم از او کمک بخواهم. احساس کردم در جلسات انجمن معتادان گم نام مرا درک می‌کنند و همه با هم همدردیم.

در آنجا من از روی تمایل گفتم که مواد مصرف می‌کنم و هیچ زور و کتکی در کار نبود برای ورود انجمن مجبور نبودم شهریه‌ای بپردازم. و بیشترین مساله جذاب برای من صداقت کسانی بودکه آنجا کار می‌کردند و در گذشته خودشان مصرف کننده بوده‌اند. بعضی مراکز سم زدایی هستند که از معتادان سوء‌استفاده می‌کنند وبه فکر این هستند که که پول در آورند. در آنجا من خودم به راهنمایی سپردم که جلو‌تر از من این راه را رفته بود و به او اعتماد داشتم زیرا او هم تجربیات من را داشت، افراد این انجمن زنجیره وار به هم وصل هستند.

روز اولی که من به انجمن رفتم من را در آغوش گرفتند و میزان مصرف را پرسیدند. در آنجا اتاقی هست که باید از ۲۴ ساعت تا ۷ روز درآنجا بمانی و مرحله سم زدایی در آنجا انجام می‌شود، بعد از آن وارد اتاق سبز می‌شوی و در جلسات مشارکت می‌کنی. در مراحل ترک ۱۲ قدم وجود دارد که این ۱۲ قدم سفر درونی من به خود است که از بیماری ام آگاه شوم. در طی این ۱۲ قدم، فرد متوجه می‌شود که چرا مواد استفاده می‌کرده است با ترس‌هایش جامعه و درون خودش آشنا می‌شود و در مرحله آخر باید به جامعه‌ای که به آن آسیب زده است خدمت کند. که این کار سبب می‌شود که بتواند دوباره به جامعه‌ام وصل شود.»

پدرم بعد از ۵۵ سال ترک کرد

امیر ادامه می دهد؛ «زمانی که ترک کردم اگر توانایی مالی بالایی داشتم شاید خانه و محله‌ام را عوض می‌کردم. اما مجبور بودم که به خانه برگردم. در خانه پدر و برادرم مواد مصرف می‌کردند و من نمی‌توانستم به پدر ۷۰ ساله‌ام بگویم بیا ترک کن. جای دیگری نیز نداشتم که بروم. به راهنمایم در انجمن گفتم که در خانه ما بوی تریاک می‌آید و ماندن در آنجا برای من سخت است او گفت آنقدر باید تغییر کرده باشی که این مسائل در تو اثری نداشته باشد. من هم واقعا تصمیم به ترک داشتم و این وسوسه ها دیگر در من اثری نداشت همین باعثشد که پدر ۷۸ ساله‌ام هم پس از ۵۵ سال مصرف ترک کند.»

هنگامی که از شادی گریه کردم

وی گفت: «قبل از زمان اعتیادم به ورزش خیلی علاقه داشتم. در زمانی که مصرف می‌کردم هنگامی که ساک ورزشی را روی دوش یک فرد می‌دیدم مثل بچه‌ها گریه می‌کردم. ۲۸ روز بعد از آنکه پاک شدم به یک باشگاه رفتم و مسئولیت بوفه آنجا را برعهده گرفتم به من گفتند تو که ورزش را دوست داری بیا اینجا و ورزش کن به من اعتماد کردند و ازشان بسیارتشکر می‌کنم. مرا درک کردند و من هم صادقانه با آن‌ها حرف زدم. از کسانی که به من اعتماد کردند به ویژه حاج " غلام سیفی " بسیار تشکر می‌کنم.

۶ ماه تمرین کردم و در یک مسابقه شرکت کردم و دوم شدم. جایزه‌اش اصلا برایم مهم نبود اما وقتی لوح تقدیر را به من دادند از خوشحالی گریه کردم. این گونه شوق و اشتیاقم به ورزش بسیار زیاد شد و تصمیم گرفتم این کار را به صورت حرفه‌ای انجام دهم و به جامعه اثبات کنم که می‌توانم به آرزو‌هایم برسم. کسانی هستند که در مجموعه ورزشی ما هستند و می‌گویند باورمان نمی‌شود که آن گذشته را داشته‌ای. روزی در یک جمع ورزشی به خودم نگاه کردم متوجه شدم که انجمن معتادان گمنام چقدر به من کمک کرده است. در گذشته یک آدم عادی که از کنار من رد می‌شد، من را تحویل نمی‌گرفت حتی به قدر یک گربه هم برای ما اهمیت قائل نبودند اما انجمن معتادان گمنام بامن کاری کرد که در کنار ورزشکاران قهرمان آسیا و جهان قرار بگیرم و آنجا بود که خودم را تائید کردم.

من در باشگاه اگر ۱۰۰ نفر شاگرد داشته باشم، ۸۰ نفرشان بچه‌هایی هستندکه ترک کرده اند و برای این بچه‌ها شرایط ویژه‌ای مانند تخفیف شهریه یا پذیرفتن رایگان آن‌ها به وجود آورده‌ام زیرا احساس دینی نسبت به جامعه‌ام می‌کنم. در باشگاه جلسه می‌گیرم، جشن تولد پاکی بچه‌ها را می‌گیرم و تشویقشان می‌کنم تا دیگر گرفتار این دام نشوند»

نجات یک معتاد نجات یک جامعه است

امیر مجیدی می افزاید: «بزرگ‌ترین پیام انجمن معتادان گمنام، همدردی یک معتاد بهبود یافته با یک معتاد در حال ترک است من تاکنون در عرض ۶ سال چندین نفر را به آنجا برده‌ام، خیلی‌هایشان دوباره بازگشته‌اند. من در یک جایی خواندم که نجات یک معتاد نجات یک جامعه است، من به این مسأله ایمان دارم. امروز اگر یک نفر هم بتوانند پاک زندگی کند می‌تواند به خانواده و جامعه‌اش فرصت زندگی دوباره‌ای بدهد.

امروز خودم را در شرایط مصرف قرار نمی‌دهم مثلا جایی که دارند موادمصرف می‌کنند نمی‌نشینم، جایی که فروشنده مواد است نمی‌روم پیش دوستانم که مصرف کننده هستند نمی‌روم، کار من اکنون پیام رسانی است من تنها کاری که می‌توانم انجام دهم تا دیگر به گذشته خودم برنگردم، پرهیز از حتی یکبار مصرف مواد مخدر است. به جرات میگویم، اگر یکبار مصرف کنم خیلی راحت به گذشته بر می‌گردم من ضد لغزش نیستم تا زمانی که این زندگی این شغل و این احترام را دوست داشته باشم و دوستان خوبی که اکنون دارم را بخواهم داشته باشم باید در فرایند بهبودی باشم و روز به روز چیزهای جدیدی یاد بگیرم. گذشته من چراغ راه آینده من است گاهی به گذشته فکر می‌کنم و آلبوم عکس های گذشته‌ام را می‌بینم برایم درد آور است اما باعثمی‌شود که من گذشته‌ام را فراموش نکنم.

به کسانی که در وسوسه مواد مخدر هستند می‌گویم: بازی با مواد مخدر یک شوخی فریبنده است کسانی که فکر می‌کنند می‌توانند مواد مخدر مصرف کنند، عروسی به عروسی، عید به عید یک اشتباه بزرگ است. مطمئنا کسانی که از مصرف مخدر لذت می‌برند بندهٔ عادت می‌شوند. کسانی را دیدم که فقط " ۱۳ به در " به " ۱۳ به در " مواد مصرف می‌کنند یا مشروبات الکلی می‌خورند‌‌ همان هم اعتیاد می‌آورد و اگر یک " ۱۳ به در " مصرف نکنند حالشان خراب می‌شود. من الان هم در این مقطع می‌گویم اگر پاکی‌ام به ۵۰ سال هم برسد سعی می‌کنم خودم را در شرایط مصرف قرار ندهم.»

وی در مورد برخورد خانواده‌ها با فرزندان معتادشان نیز توصیه می کند که «خانواده‌ها باید کار را به دست کاردان بسپارند. خانواده من مرا خیلی دوست دارند زمانی که مصرف می‌کردم هم مرا دوست داشتند، اگر مرا تخریب شخصیتی می‌کردند برای این بود که مثل شمع جلویشان در حال سوختن بودم. اما برای خانواده‌های معتادان هم انجمن معتادان گمنام جلسه دارد. این جلسات مختص آشنایی و برخورد با فردی است که بیماری اعتیاد دارد. زمانی که من مواد مخدر مصرف می‌کردم برادرم همیشه با یک چوب دنبال من بود و می‌خواست با آن چوب مرا از مصرف مواد منع کند، در صورتی که من بد‌تر می‌شدم و بیشتر مصرف می‌کردم که کتک زدن برادرم از یادم برود.

پیشنهاد من به خانواده‌ها این است که اعمال فشار نکنند و به کسانی که تازه ترک کرده‌اند فشار نیاورند هیچگاه زور باعثنشد که من ترک کنم، به زندان رفتم باتوم خوردم، دست و پایم شکست اما با‌‌ همان دست شکسته مواد مصرف کردم. گاهی از خدا طلب مرگ می‌کردم و حتی چند بار هم خودکشی کردم اما ترک اعتیاد به من زندگی دوباره بخشید و من اکنون یک فرد ۶ ساله‌ام نه ۳۲ ساله.»

همین که پاک و سربلندم کافیست

" حسن شاملو " دوست امیر هم دربارهٔ تجربه ترک اعتیاد خودش می گوید: «۱۵ سال مواد مخدر مصرف کردم و اکنون ۱۸ ماه است که ترک کردم من و امیر با هم مصرف را شروع کردیم، امیر زود‌تر از من ترک کرد زیرا من چند بار لغزش کردم. این لغزش‌ها برای آن بود که خودم را در شرایط مصرف قرار دارم و با دوستان مصرف کننده‌ام ارتباط داشتم و همیشه بعد از ۴-۵ ماه پاک بودن احساس غرور می‌کردم و همین باعثسقوط دوباره من می‌شد.

یکبار بعد از مصرف شیشه " اوردوز " کردم و در حالتی قرار گرفتم که فکر میکردم روحم از بدنم در حال جدا شدن است و دارم می‌میرم، اما دنیا به‌‌ همان شکل قبلی در جریان است و فقط من خودم را نابود کرده‌ام. دیگر به حالت خستگی رسیده بودم یک خستگی درونی. بسیاری از دوستان و بچه محل‌هایمان روی دستان ما از سوء مصرف مواد جان خود را از دست دادند. مصیبت و دردم در جایی به نهایت خود رسید که برادر کوچکترم که از من الگو می‌گرفت نیز به مصرف روی آورده بود. این‌ها سبب شد که تصمیم بگیرم، ترک کنم.

من آخرین فردی بودم که فهمیدم اعتیاد دارم و هنگامی که دیگران به من می‌گفتند انکار می‌کردم. من همه راه‌ها را رفته بودم و از زنگی ام هیچ لذتی نبرده بودم. با خود گفتم این راه(ترک مواد مخدر) را هم می‌روم. اکنون نیز فقط به همین خاطر که شب‌ها که می‌خوابم دغدغه تهیه پول برای خرید مواد و پیدا کردن فروشنده مواد و هزار مصیبت دیگر را ندارم خدا را شاکرم. همین که پاک و سربلندم کافیست.

تنظیم گفت وگو: آیسان زرفام

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز