خبرگزاری کار ایران

رمان «دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره می‌دوئه می‌بینی؟» رونمایی شد؛

انصاری: دومینانت در سنت ادبی ایران نمی‌گنجد

asdasd
کد خبر : ۱۲۸۶۹

انصاری: دومینانت به هیچ وجه اثری متعارف نیست و در سنت ادبی ایران نمی‌گنجد/ گلستانی: دومینانت رمانی است بازیگوشانه که تمام پیش فرض‌های نشانه‌شناختی را می‌شکند/ رویایی: دومینانت رمانی است مبتنی بر تخیل‌های جسارت آمیزی که می‌تواند سرمشق و مدل دیگر نویسندگان شود.

ایلنا: جلسهٔ رونمایی و نقد و بررسی رمان «دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره می‌دوئه می‌بینی؟» نوشتهٔ فرید قدمی که به تازگی توسط نشر افراز منتشر شده است، در مؤسسهٔ پژوهش برگزار شد. انتشارات ققنوس نیز پیش از این رمان «مایا یا قصه آپارتمانی در خیابان کریم خان» را با در سال ۸۸ از این نویسنده و مترجم منتشر کرده بود. از ترجمه‌های منتشر شدهٔ قدمی می‌شود به ترجمهٔ کتاب شعر «زوزه» از آلن گینزبرگ، «ای ناخدا ناخدای من» از والت ویتمن و بیش از ده عنوان کتاب دیگر از نویسندگان و شاعرانی همچون هنری می‌لر، جک کروآک، امیری باراکا، اوسیپ ماندلشتام، ویلیام بلیک و محمود درویش اشاره کرد. در این جلسه یوسف انصاری، مجتبا گلستانی، مظفر رؤیایی و مرتضی نوروزی دربارهٔ رمان «دومینانت» سخن گفتند و متفاوت بودن و پیچیدگی این رمانِ کوتاه نقطهٔ مشترک حرف‌های این منتقدان بود. «دومینانت» رمانی است کوتاه در ۹۴ صفحه که ماجرای آن طی سه دقیقه و هجده ثانیه می‌گذرد. شخصیتِ پیانیست در بزرگراهِ چمرانِ تهران می‌خواهد مینا همسرش را با اتومبیل زیر بگیرد و رمان لحظه به لحظه این ماجرا را روایت می‌کند. آنچه می‌خوانید گزارشی است از این جلسه که در روز ۲۴ مهرماه برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ یوسف انصاری، نویسنده و منتقد، آغازگر این جلسه بود و با اشاره به اینکه نقدِ این رمان درونِ خود رمان وجود دارد، این پرسش را مطرح کرد که آیا اساسا چنین رمانی می‌تواند نقد شود؟ او گفت: «رمانِ قدمی به هیچ وجه اثری متعارف نیست و در سنت ادبی ایران نمی‌گنجد. حتا نمی‌شود گفت که رمان‌های قدمی مدرن‌اند یا پست مدرن. چراکه هم‌‌ همان بازیگوشی‌های پست مدرنیستی را دارد، هم نگرش اعتراضی و نگاه سیاسی مدرنیست‌ها را. در صورتی که پست مدرن‌ها اصلا معترض و سیاسی نیستند.» نویسندهٔ مجموعه داستان «امروز شنبه» همچنین گفت: «قدمی در کار نوشتن ادبیاتی کاملا نوین است که شاید بیشتر در ارتباط با سنت‌های غربی ادبیات باشد و به همین خاطر است که مخاطبان ایرانی یا کاملا شیفتهٔ اثرش می‌شوند یا شدیدا آن را پس می‌زنند و حالت میانه‌ای وجود ندارد.» دبیر بخش داستان انتشارات روزنه اینطور ادامه داد: «قدمی نویسنده‌ای تجربه گراست و به همین خاطر حق اشتباه هم دارد. او در رمانِ دومینانت از فرم‌های سینمایی و موسیقایی و شعر و مقاله و غیره استفاده می‌کند و بر آن نیست که نمایی منسجم و کلی از جهان را بازنمایی کند. کولاژی از تمام ژانر‌ها در رمان قدمی هست.»
سخن گوی بعدی جلسه مجتبی گلستانی بود که با اشاره به رمان قبلی قدمی یعنی «مایا یا قصه آپارتمانی در خیابان کریم خان» و رمان تازه منتشر شدهٔ او «دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره می‌دوئه می‌بینی؟» حرف‌هایش را اینگونه آغاز کرد: «فرید قدمی نقطهٔ پیوند این دو رمان است و اگرچه من به نظریهٔ مرگ مؤلف معتقدم، اما باید به این نقطهٔ پیوند اشاره کنم. هر دو این رمان‌ها بسیار بازیگوشانه نوشته شده‌اند و نویسنده در هر دو رمان سعی داشته تا بر زبان مسلط باشد و به نوعی بتواند در بیرون زبان بایستد. هر دو این رمان‌ها نه دربارهٔ اشخاص و حوادث که دربارهٔ خودِ روایت نوشته شده‌اند. رمان‌های قدمی به واسطهٔ بازیگوشی می‌انِ مولف، مولف مست‌تر، راوی، خوانندهٔ مست‌تر و خواننده تمام پیش فرض‌های نشانه‌شناختی را می‌شکند. چراکه در این رمان‌ها مؤلف مست‌تر خود را به جای راوی جا می‌زند و مثلا ما در آغاز رمان دومینانت فکر می‌کنیم که راوی سوم شخص است اما ناگهان می‌بینیم که از قضا اول شخص است و مولف هم بازیگوشانه حتا با نام خودش (فرید) و کتاب قبلی‌اش (مایا یا قصه آپارتمانی در خیابان کریم خان) وارد رمان می‌شود و تمام پیش فرض‌های ما را به چالش می‌کشد. در رمان اول راوی می‌خواهد تمام زبان را در بر و اختیار خود بگیرد و راهکار او طنز و تمسخر همهٔ شخصیت‌های رمان است، اما در دومینانت راوی سلطه جو است و‌‌ همان زنی است که اسمش مینا است و از شخصیت‌های اصلی رمان است. مینا نویسنده است، نویسنده‌ای غیر حرفه‌ای، که می‌خواهد با در بر گرفتن زبان و روایت به تسلط دست یابد که یکی از معانی کلمهٔ دومینانت در انگلیسی و فرانسه هم همین تسلط و سلطه جویی است، گذشته از آنکه در موسیقی هم به نتی که خیلی برجسته است، مثلا نُت پنجم در اکتاو، دومینانت گفته می‌شود و رمان قدمی هم اشارات زیادی به موسیقی دارد و دیگر شخصیت اصلی رمان هم پیانیست است. همسر پیانیست که‌‌ همان می‌ناست می‌خواهد با در دست گرفتن روایت از شوهرش که جذابیت و اقتدار زیادی دارد انتقام بگیرد. اگر از تفسیری هگلی سود بجوییم، می‌نا‌‌ همان بنده در بحثِ ارباب و بنده است، که با دیالکتیک به تفوق یا دومینانت می‌رسد.» گلستانی که کار‌شناس بخش داستان در برنامه بوطیقای رادیو فرهنگ نیز است، همچنین ادامه داد: «این رمان پیچیدگی‌های بسیاری دارد و به سادگی نمی‌شود کُد‌هایش را کشف کرد. مثلا در همین اسم رمان یعنی «دومینانت» هم اسم مینا وجود دارد، هم کلمهٔ «نُت» و هم عدد «دو» که به دو وجهی بودن شخصیت مینا در رمان دلالت می‌کند که هم سی ساله است هم شصت ساله، هم چشم‌های سبز دارد هم سیاه، هم سیما است هم می‌نا. می‌دانیم که مینا تنها از یکی از شاگردهای پیانیست خوشش می‌آید که دندانپزشک است و این را هم می‌توانیم با می‌نای دندان در ارتباط بگیریم حتا، که خیلی بازیگوشانه است. می‌خواهم بگویم که این پیچیدگی‌ها در رمان خیلی ظریف هستند.» این مترجم و منتقد اضافه کرد: «در رمان می‌بینیم که به تدریج می‌نا/راوی خودآگاهی خود را، به بیان هگلی، بر مرد مسلط می‌کند. خندهٔ مینا در پایان رمان نشانگر این است که اولا او توسط روایت و نوشتن از مرگ نجات یافته و دوما از زیر سلطهٔ مرد بیرون آمده و از او انتقام می‌گیرد، با اجبارِ او به قطع انگشت و زیر گرفتن مادرش با اتومبیل.» دبیر بخش تئوری ادبی در انتشارات روزنه همچنین گفت: «این اثر به پسا ساختارگرایی نزدیک است و متنی راوی محور و گریزان از مرگ راوی است که با قرائت‌های لکان و باتای از هگل می‌توان به آن نزدیک شد.» او در پاسخ و ادامهٔ حرف‌های انصاری گفت: «این متن آگاهانه نسبت به پست مدرنیسم مقاومت می‌کند و از لحاظ فرمی به ادبیات پست مدرن نزدیک است، اما بر خلاف پست مدرنیست‌ها وضعیت پست مدرن را نه وضعیتی دایمی که دوره‌ای تاریخی می‌داند که با نقادی می‌خواهد از آن عبور کند.» گلستانی اضافه کرد: «کار‌های قدمی به شدت غیرمتعارف و سنت گریز است و به همین خاطر آنگونه که باید سنت را به نقد نمی‌کشد و ممکن است دچار نوعی بی‌هویتی شود، چراکه در ادامهٔ هیچ سنتی نیست. برای همین است که مخاطب عادی خیلی سخت با رمان‌های قدمی ارتباط برقرار می‌کند.»
یوسف انصاری در ادامهٔ این بحث گلستانی گفت: «من فکر می‌کنم این عدم ارتباط گیری مخاطبان عادی به این خاطر است که قدمی به شدت ضد جامعهٔ مصرفی است و به همین خاطر با آگاهی زیاد اصلا نمی‌خواهد و نمی‌گذارد که رمانش مصرف شود.»
گلستانی گفت: «بله، این افراط در مصرف گریزی متن ویژگی خوبی است. اما من می‌خواهم یک تذکر هم به قدمی بدهم و آن این است که دیگر در این دو رمان (مایا و دومینانت) مشت‌اش را برای مخاطب باز کرده و دیگر در رمان سوم‌اش نمی‌تواند از این استراتژی‌ها استفاده کند، وگرنه کارش کسل کننده می‌شود.»
سومین منتقد در این جلسه مظفر رؤیایی بود که بیشتر به خاطر تفسیر شعرهای برادرش یدالله رؤیایی و همچنین تئوری‌پردازی شعر حجم و مفهوم سینرژیسم در شعر مشهور است. او حرف‌هایش را اینگونه آغاز کرد: «هر دو رمان‌های قدمی تجربه‌های نویی در رمان بودند که البته تفاوت‌های چشمگیری هم با هم دارند. رمان اول روایتی ساده‌تر و روان‌تر و با چفت و بست‌های محکمتر و ساختارمند‌تر دارد، اما دومینانت رمانی است مبتنی بر تخیل‌های جسارت آمیزی که می‌تواند سرمشق و مدل دیگر نویسندگان شود و در واقع راه را برایشان باز کند. اما دومینانت به خاطر حجم کم و کوتاهی‌اش جوابگو و اقناع کنندهٔ مخاطب عام نیست، آن هم به خاطر سوبژکتیویته‌ای که در این مجال کوتاه نتوانسته وضوح پیدا کند. دومینانت تنها در سه دقیقه و هجده ثانیه اتفاق می‌افتد و این فرصت کوتاه خیلی دست نویسنده را در پرداخت بسته است. اگر بخواهیم شناسنامه‌ای به این رمان بدهیم شناسنامه‌ای فرمالیستی است که پیچیدگی‌های آن درکش را برای مخاطب عادی سخت می‌کند. در هر دو رمان قدمی شخصیت‌ها با کنش‌ها و رفتار‌هایشان معرفی می‌شوند، نه با توصیف خلق و خویشان و همین امر کار را سخت خوان می‌کند.» او همچنین با اشاره به ترجمه‌های فرید قدمی، نویسندهٔ رمان‌های مایا و دومینانت، از شعر‌ها و رمان‌ها و نمایشنامه‌های غربی، گفت: «نویسندگانی مثل فرید قدمی که هم ترجمه می‌کنند و هم می‌نویسند، مانند هدایت، گلستان و براهنی، نوشتارشان هم قدرت بیشتری دارد که این به خاطر تاثیری است که حشر و نشر با آثار بزرگ غربی بر کارشان گذاشته. آدم‌هایی مثل قدمی جسارت بیشتری برای نوشتن پیدا می‌کنند. اما کار قدمی اگرچه کاری نامتعارف و نوین است، اما کاری نیست که جریانی از پس‌اش بیاید، یعنی کسانی بیایند که اینطور بنویسند. اصلا این مربوط به تمام ادبیات ماست و به همین خاطر است که ما جریانی پیوسته در ادبیاتمان نداریم. این به معنی این نیست که ما نابغه نداریم، بلکه به این خاطر است که کارهای ادبی ما سازمان یافته نیست و کار پژوهشی نمی‌شود و این به خاطر فاصله ایست که آکادمی‌های ما و کسانی که کار خلاقه می‌کنند، از هم دارند. دلیل اینکه شعر حجم هم ناگهان به سکوت و تاریکی رسید، همین نبودن سازماندهی و پژوهش‌های متمرکز و درگیر نشدن آکادمی‌ها در فضای خلاقانهٔ شعر حجم بود.»
مرتضی نوروزی، شاعر و منتقد، با این پرسش که فرید قدمی چگونه امر زیبایی‌شناختی و امر سیاسی را به هم پیوند می‌زند، حرف‌هایش را آغاز کرد. او پاسخ این سؤال را در شکاف‌هایی جست‌و‌جو کرد که از نگاه او در رمان رخ می‌نمایانند. شکاف‌هایی همچون چشم‌هایی که هم سبزند هم سیاه یا زنی که زیباست اما از زیبایی‌اش می‌ترسد. نوروزی گفت: «رمان قدمی مخاطب خاصی را طلب می‌کند که درگیر و آشنا با مسائل فلسفی و نظری و سیاسی و غیره باشد. او همهٔ انواع و ژانر‌ها را در نوشتارش به کار می‌گیرد و این فرم پیچیدگی خاصی به اثرش می‌دهد. در دومینانت همزمان که برای مثال نظریه‌ای فلسفی دربارهٔ موسیقی واگنر و تفاوت‌اش با موسیقی برلیوز و موتسارت در رمان مطرح می‌شود و به نوعی نفیِ گونهٔ رمان است، یک جور نفیِ نفی هم شکل می‌گیرد که‌‌ همان مستحیل شدنِ نظریه در شعرگونه گی رمان است، یعنی دیگر نظریه نظریه نیست، رمان است و تمام جزئیات دیگر رمان در سایهٔ این نفیِ نفی معنا می‌شوند.» نوروزی ادامه داد: «رمانِ دومینانت مدام زیر پای خودش را خالی می‌کند و به این طریق از محدود شدن در یک نوع با استفاده از‌‌ همان چیزی که ویتگنشتاین بازی زبانی می‌نامد جلوگیری می‌کند. در پشتِ این بازی‌ها و بازیگوشی‌های نویسندهٔ دومینانت امری بسیار جدی وجود دارد و آن هم نقادی گفتمان‌ها و صورت بندی‌های حاکمی است که از جمله می‌توان به‌‌ همان سَم هایدگری در رمان اشاره کرد، که هم بازیگوشانه است و هم سویه‌ای انتقادی نسبت به گفتارهای راست گرایی دارد که در رمان به شدت نقد شده است.»
در ادامهٔ حرف‌های نوروزی، رویایی گفت: «حالا که وارد جزئیاتِ رمان هم شدیم، من این را هم بگویم که قدمی نظریه‌های فلسفی و موسیقایی را مستقیم وارد زندگی آدم‌های داستانش کرده که این زیاد باورپذیر نیست، اما اگر این کار را غیر مستقیم می‌کرد، بیشتر مخاطب را می‌توانست جذب کند. این را هم بگویم که توصیف‌ها و پاساژهایی هم که در دومینانت وجود دارد، جلوی خسته شدن مخاطب را می‌گیرد، آن هم در رمانی که تا این اندازه سنگین است.»
فرید قدمی که تا اینجای جلسه ساکت بود و به حرف‌های منتقدان گوش می‌داد، جلسه را با سؤالی که به شوخی از منتقدان پرسید پایان داد. او پرسید: «پس چرا هیچ کس از عکسی که پشت جلد کتاب است حرفی نزند. عکس خوشگلی است، نه؟»

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز